افسردگی



افسردگى چیست ؟

افسردگى یکى از رایجترین بیماریهاى روانى است که باعث مراجعه به روانپزشکان، روانشناسان و سایر متخصصان بهداشت روان می‌گردد.

در هر لحظه از زمان حداقل ١٥ تا ٢٠ درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانه‌هاى افسردگى شدید را از خود نشان بدهند و میلیونها نفر در هر لحظه در جهان تحت درمان افسردگى قرار می‌گیرند.

در زبان روزمره براى توصیف افسردگى از احساسات غمگینى، ناکامى، ناامیدى و شاید هم رخوت و بی‌حالى استفاده می‌شود. معمولاً مردم تصور می‌کنند که افراد افسرده تن‌پرور ، خودخواه و یا اهل تمارضند و سعى می‌کنند آنها را با عباراتى همچون «سعى کن خودت را جمع‌وجور کنی» نصیحت نمایند.

در طول زندگى همه ما دوره‌هاى کوتاه و بلند احساس داشتن غم، عدم خوشحالى و یا نظایر آن خصوصاً در هنگام از دست دادن همسر و یا نزدیکان، هنگام کار و یا از دست دادن کار را تجربه می‌کنیم و همه ما قادر به مقابله با این حوادث هستیم.

احساس افسردگى معمولاً به عنوان «اندوه» و «سوگ یا داغدیدگی» شناخته می‌شوند. یعنى در موقعیتهایى که انتظار می‌رود شادی‌بخش باشد به احساس اندوه ختم می‌شود مثلاً در هواى بارانى، پس از تولد فرزند، پس از نقل‌مکان به یک منزل جدید، منازعه اى که در مصاحبت با دوست و یا همسر به‌وجود می‌آید. اما این احساس اندوه به‌سرعت با از بین رفتن موقعیت برطرف می‌گردد.

همچنین پس از از دست دادن یکى از نزدیکان، پایان یافتن یک رابطه مهم، معمولاً افراد چیزى را تجربه می‌کنند که سوگ نامیده می‌شود.

ویژگیها و نشانه‌هاى سوگ با افسردگى مشابه می‌باشد. این دو پدیده کاملاً طبیعى بوده و حتى فقدان آنها در هر فردى ممکن است در درازمدت براى فرد مضر باشد. در هر دو مورد پس از طى فرآیند مربوطه فرد به زندگى عادى خود بر می‌گردد. ولى در عده‌اى از ما این احساس داشتن غم براى زمان بیشترى ادامه پیدا کرده و احتیاج به مراقبتهاى ویژه بهداشتى ضرورت می‌یابد.

افسردگى کلینیکى در صورت ادامه داشتن می‌تواند منجر به بروز فعالیتهاى خطرناک اجتماعى مثل دست زدن به خودکشى و یا نظایر آن شود و این در واقع اقدامات فورى پزشکى و بهداشتى را طلب می‌کند.

اختلالات مربوط به افسردگى میلیون‌ها نفر را در سال مبتلا می‌کند. این عده هزینه بسیار سنگینى را بر خود، خانواده، جامعه و سیستم بهداشتى کشورشان تحمیل می‌کنند.

شواهد به‌دست آمده از علم عصب‌شناسى و ژنتیک و تحقیقات کلینیکى نشان می‌دهد که افسردگى در واقع یک اختلال در مغز می‌باشد. تکنیکهاى تصویربردارى مدرن از مغز روشن ساخته است که در افسردگى مدارهاى عصبى که مسؤول تنظیم افکار، خُلق، فکر کردن، خوابیدن، اشتها و رفتار هستند از حالت طبیعى خارج شده و ارتباطات صحیحى بین این مناطق وجود ندارد. از همین شواهد بدست آمده در به‌دست آوردن داروهاى مناسب استفاده شایانى می‌شود.


.
علائم و نشانه هاى افسردگى

دو ویژگى اختصاصى افسردگى که براى تشخیص افسردگى حتماً یکى از آنها باید وجود داشته باشد، یکى خلق ناشاد (غم، اندوه، ناراحتى یا نگرانی) و دیگرى فقدان علاقه و لذت تقریباً در همه فعالیتهاى عادى و سرگرمیهاى فرد می‌باشد. هر دو این علائم باید در اکثر مواقع روز وجود داشته باشند.

سایر نشانه‌هاى افسردگى شامل از دست دادن توجه و سرخوشى در فعالیتهاى روزانه، اختلال و تغییر عمده در اشتها و وزن بدن، اختلال در خواب به‌صورت کم‌خوابى یا پرخوابى، اختلال در تفکر و تمرکز فکر، وجود اضطراب و کندى حرکات، احساس بى ارزشى و یا احساس گناه، فقدان نیرو یا فقدان انرژى و خستگى، افکار تکرارشونده، مرگ و یا خودکشى می‌باشند.

دانشمندان ارتباط نزدیکى بین خودکشى و افسردگى ذکر می‌کنند به‌طوریکه دوسوم بیماران افسرده به خودکشى فکر می‌کنند و ١٠ تا ١٥ درصد آنها به زندگى خود خاتمه می‌دهند.

اگر یک بیمار ۵ مورد از علائم بالا را به‌مدت ۲ هفته مداوم داشته باشد به اختلال افسردگى شدید (عمده) مبتلا می‌باشد. مطالعات اخیر در ایالات متحده آمریکا نشان می‌دهد که افسردگى سردسته علتهاى ناتوانى در انسان به‌شمار می‌رود. چنین مطالعات آمارى در بقیه کشورها نیز موجود می‌باشد.

.
افسردگى در گروههاى مختلف


افسردگى در دانشجویان

دانشجویان از هوشمندترین و مستعدترین اقشار هر جامعه بوده و آینده سازان هر کشور هستند. از این رو توجه به سلامت روانى آنان از اهمیت ویژه‌اى برخوردار است، زیرا دانشجو هنگامى می‌تواند آفرینشگر، فعال و سازنده باشد که شاداب، امیدوار و متعهد باشد.

افسردگى یکى از شایعترین اختلالات روانى است که با علائم کاهش انرژى و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بى اشتهایى و افکار مرگ و خودکشى در شخص همراه است. از علائم شاخص افسردگى کاهش انرژى، بى حوصلگى و عدم تمرکز مى باشد، که در افرادى که داراى فعالیتهاى فکرى هستند بخصوص دانشجویان منجر به بروز اختلال در امور تحصیلى و شغلى، اشکال در تکمیل تکالیف، و کاهش انگیزه براى انجام طرحهاى تازه مى گردد.

میزان افسردگى دانشجویان می‌تواند به عنوان شاخص اساسى سلامت روانى آنان به شمار آید، بنابراین دانشجوى مبتلا به اختلال افسردگى ممکن است علاقه به امور درسى و آموزشى را از دست بدهد و احساس پوچى و بى ارزشى و بى اهمیتى به وى دست دهد. لذا در چنین شرایطى نمى توان تلاش ذهنى هدفمند و جهت‌دار و در عین حال خلاق را از آنها انتظار داشت. همچنین به معیارهاى این گروه سنى یعنى توانمندى، سلامتى، هوش، جذابیت و ... بى علاقه شده و احساس ناتوانى مى کنند.

از طرف دیگر در توانایى تحلیل که لازمه فعالیتهاى آموزشى است دچار ضعف عمده مى گردند، که منجر به نارضایتى از خود در جوان دانشجو گشته و باعث شدت بیمارى مى گردد.

مطالعات زیادى در مورد شیوع افسردگى در دانشجویان صورت گرفته است. در اینجا به نتایج بعضى از مطالعات انجام شده در ایران اشاره می‌شود که بر اساس یافته هاى یکى از این مطالعات، حدود ٣/٢١ دانشجویان مورد مطالعه مبتلا به افسردگى خفیف تا متوسط بوده اند.

این میزان در بین دانشجویان دختر ٢/٢٢ درصد و دانشجویان پسر ٤/١٧ درصد گزارش شده است (کوشان و واحدیان، ١٣٧٣). این مطالعه هم چنین نشان داده است که در بین دانشجویان مجرد (١/٢٢ درصد) افسردگى بیشترى نسبت به دانشجویان متاهل (٢/١٩ درصد) وجود داشته است.

همچنین احمدى (١٣٧١)، در مطالعه خود بر روى دانشجویان علوم پزشکى اهواز نتیجه گرفت که ٥٢ درصد دانشجویان زن و ٣٨ درصد دانشجویان مرد دچار افسردگى خفیف تا شدید هستند. در این مطالعه میانگین افسردگى دانشجویان مجرد ٤٢/١٠ درصد و دانشجویان متاهل ٩٧/٧ درصد گزارش شده است. یافته‌هاى این مطالعه همچنین نشان می‌دهد که ١١ درصد دانشجویان مرد و ٢٠ درصد دانشجویان زن نسبت به آینده ناامید بودند. علاوه بر آن ٨ درصد دانشجویان ‌مرد و ٧ درصد دانشجویان زن داراى افکار خودکشى بودند.

شایعترین مشکلاتى که در این مطالعه توسط خود دانشجویان نیز مطرح شده است شامل:

حجم زیاد دروس پزشکى، فعالیتهاى زیاد در بخشهاى بالینى، وجود دروس غیر ضرورى، طولانى بودن دوره تحصیل پزشکى، کافى نبودن امکانات رفاهى، کم بودن مدت زمان استراحت، کشیکهاى زیاد و انتظارات بیش از حد برخى از کادر پزشکى از دانشجویان می‌باشد.

نتایج مطالعه کوشان و واحدیان نشان داده است که در دانشجویانى که از رشته تحصیلى خود رضایت نداشته و بى علاقه بودند (٥/٤٥ درصد)، و کسانیکه حداقل از یک واحد درسى نمره قبولى نیاورده اند، افرادى که بحرانهاى عمده اى در زندگى داشتند، دانشجویانى که مایلند اوقات فراغت خود را به تنهائى بگذرانند، و مشکل خانوادگى، جسمانى و یا روانى دارند و یا سابقه بیمارى اعصاب در خانواده آنها وجود دارد، میزان افسردگى بیشترى نسبت به سایر دانشجویان وجود دارد. اما دانشجویانى که علاقمند به فعالیتهاى ورزشى و گروهى بودند میزان افسردگى در آنها کمتر گزارش شده است.

مطالعات دیگر نیز به نتایج مشابهى اشاره نمودند از جمله: یزدى و همکاران (١٣٧٤) در مطالعه خود بر روى دانشجویان تازه وارد دانشگاه تهران، میزان افسردگى را ٣٠ درصد گزارش نمودند. در مطالعه مشابه ناصری (١٣٧٤)، بر روى دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن، این میزان ٥٨ درصد ذکر گردید. در سال ١٣٧٤ باز هم ترکان در مطالعه خود بر روى دانشجویان رشته پزشکى دانشگاه زاهدان، افـــسردگـــی بیشترى را در دانشجویان زن (٦٥ درصد) نسبت به دانـــشــــجـــویان مرد (٤١ درصد) گزارش نموده است.

شایعترین علائمى که خود دانشجویان در مطالعات مختلف گزارش نمودند شامل موارد زیر مى شود: بى حوصلگى، کاهش قدرت تمرکز و یادآورى، احساس از دست دادن علاقه، احساس غمگینى، کاهش توانائیهاى جسمانى، نا امیدى نسبت به آینده، سخت بیدار شدن در صبح، احساس خستگى دائم، خسته کننده بودن کارهاى روزمره.

در نتیجه با توجه به اثرات ناخوشایند و مخرب بیمار افسردگى در روند زندگى و عملکرد قشر جوان و دانشجو توصیه مى شود که با مشاهده علائم اولیه که در این سایت ارائه شده است براى فعالیتهاى درمانى و جلوگیرى از شدت علائم اقدام نمایند.

جناب آقای محمدرضا رجب پور زادروزتان خجسته باد


اختلال روانی وسواس کندن مو





بیماری (تریكوتیلومانیا) كه زمانی بسیار نادر بوده امروز در بعضی آمارگیری ها تا ۴درصد افراد دیده می شود. بیماری مزمن و در زنان ۳ برابر مردان شایع تر است. شروع بیماری عموماً قبل از ۱۷ سالگی دیده شده است.
۱ - بیمار مكرراً موهای خود را می كند به حدی كه جای موهای كنده شده به وضوح قابل رویت و تشخیص است.
۲ - قبل از كندن مو و زمانی كه بیمار مقاومت می كند بی اندازه عصبی می شود.
۳ - لذت رضایت و آرامش بعد از كندن مو كه اغلب با احساس گناه و ناتوانی همراه می شود.
۴ - تكرار این عمل تأثیر چشمگیری در شرایط اجتماعی و حرفه ای بیمار به وجود می آورد.
۵ - اعتماد به نفس و روابط عاطفی بیمار با همسر و نزدیكان گرفتارمختل می شود.
در تحقیقات دیگر دو گروه متمایز از این بیماری دیده شده، فرم زودرسی كه حدود ۶ سالگی آغاز شده در دختر و پسر یكسان است و با چند ماه رفتار درمانی بهبود می یابد.
دیگر نوع دیررسی كه معمولاً در ۱۳ سالگی شروع می شود، در دختران ۳ برابر پسران است و بطور مزمنی پیشروی كرده و به درمان مقاوم است. در علت شناسی این بیماری فرویدین ها می گویند علت این بیماری در كودكی، دوره های جدایی از والدین و یا از دست دادن زودرس یكی از آنها بوده است. مادران این كودكان اغلب بسیار انتقاد كننده و ناراضی و پدران این بچه ها ضعیف و وابسته هستند.
متخصصان رفتارشناسی این بیماری را مثل جویدن ناخن و مكیدن شست یك عادت می دانند.
نهایتاً از آن جایی كه این بیماری با داروهای ضداضطراب و افسردگی از خانواده سروتونین سازها پاسخ مثبت می دهد ارتباط بیماری با بیماری وسواس منطقی به نظر می رسد.
مشكل اساسی در درمان این بیماری یافتن آن است. چرا كه مبتلایان، این بیماری را محصول اشتباهات خودشان می دانند و از نشان دادن قسمت های آسیب دیده به شدت حفاظت می كنند.با استفاده از وسایلی مانند SPRAY رنگ، كلاه، آرایش یا عینك های بزرگ با شیشه تاریك ابروها یا مژه های كنده شده را پنهان می كنند.
در یك مطالعه گسترده به این نتیجه رسیده اند كه عملكرد این بیماران همه قسمت های بدن را كه مو دارد و در دسترس قرار داشته باشد شامل می شود. بیشترین گروهی كه این افراد را برای درمان معرفی می كنند آرایشگرها هستند.
درمان این بیماری به دلیل تنوع فرم های موجود از نظر زمان، شدت، منطقه مبتلا شده، شرایط سنی، اجتماعی و عاطفی بیماران متنوع و متفاوت است و در گفت وگو با افراد مختلف چه بسا كه پاسخ های متفاوتی دریافت خواهید كرد.
اولین قدم در درمان این بیماران نجات آنها از شرمندگی و احساس گناه و حقارت شدید است. به آنها بفهمانیم كه انسان های بد و گناهكاری نیستند. این بیماری مشكل گروه كثیری از مردم است كه درصد بالایی از آنها قابل درمان اند.
شروع درمان با دارو برای كاهش استرس بیمار و پذیرش بقیه مراحل درمان بسیار كمك كننده است. سپس روان درمانی برای حل مشكلات و آسیب های دوران كودكی ضروری است.
از رفتار درمانی مثل بقیه عادت ها استفاده می شود: تشویق، زمانی كه موفق به مقاومت شده و تنبیه، زمانی كه ناتوانی نشان می دهد، یا همزمان كردن احساسات لذت بخش همراه با نكندن موها و احساس ناگوار همراه با كندن مو.
همچنین ازهیپنوتراپی (خواب مصنوعی) و یا Biofeedback برای آموزش آرامش درمانی می توان كمك گرفت.

منبع : روزنامه همشهری

زنان در تاریخ روانشناسی

 

  

  مارگارت فلوی واشبرن                آنا فروید    

  

  ماری کور جونز              لتا استتر هالینگ ورث

 چرا نقش زنان درروانشناسی کمرنگ به چشم می آید؟؟

بیش از25درصد روانشناسان در ایالات متحده را زنان تشکیل می دهند ، با وجود این ما تنها به کارهای افراد معروفی مانند: مارگارت فلوی واشبرن، ماری هویتون کالکینز، ماری کور جونز، بلوما زایگارنیک، آنا فروید و کارن هورنای برخورد کرده ایم. درباره ی چرایی این امر دلایل تاریخی روشنی وجود دارد، چنانکه فلورنس دنمارک نوشته است: در تاریخ مدون روانشناسی ، زنان نا شناخته و نا مرئی مانده اند و به آنان کم بها داده شده است.

- یک دلیل این امر آن است که زنان برای سالیان دراز در دوره های بالا تر از لیسانس دانشگاه ها با محدودیت ، تبعیض و نابرابری رو به رو بوده اند و تا پیش از سال های دهه 1890 معدودی از دوره های بعد از لیسانس به روی زنان باز بود و هیچ یک از موسساتی که در روانشناسی درجه دکتری اعطا می کرد زنان را به عنوان داوطلبان درجه دکتری نمی پذیرفت.

- یکی از علل عمده این محدودیت و شکل دیگری از تبعیض که زنان با آن مواجه بوده اند اعتقاد جامعه به برتری هوش مردان است. طرفداران چنین دیدگاهی معتقد بودند که حتی اگر برای زنان نیز فرصتهایی برابر با مردان فراهم شود، نقایص هوشی مادرزادی آنها مانع از آن می شود که به اندازه مردان بارآور باشند. بسیاری از روانشناسان پیشگام از جمله هال، ثرندایک، کتل و فروید با این دیدگاه موافق بودند. حتی امروز هم این عقیده کاملا از میان نرفته است. 

- دلیل دیگر به طور کامل شناخته نشدن خدمتهای زنان به روانشناسی ، به ماهیت رشته ایی که برای زنان محدودیت زیاد ایجاد کرده است مربوط می شود . دانشگاه هایی را در نظر بگیرید که تا این اواخر استخدام کننده ی عمده ی روانشناسان بوده اند. در بسیاری از رشته ها ، تا پیش از آنکه این تبعیض غیر قانونی اعلام شود، برای زنان دشوار بود که به عنوان اعضای هیأت علمی استخدام شوند. حتی با وجود این، در بعضی از کالج ها و دانشگاه ها ، زنان برای استخدام، ارتقاء و تصمیم گیری برای تصدی کارها همچنان با شیوه های غیر مستقیم تبعیض مواجه اند.چون زنان سالیان دراز از احراز مشاغل دانشگاهی به شدت محروم مانده اند، لذا در رشته های کاربردی خاص، به ویژه حرفه های یاری دهنده ، روانشناسی بالینی، مشاوره، راهنمایی کودک و روانشناسی تربیتی اشتغال یافته اند. اشتغال در این گونه موقعیت های غیر دانشگاهی برخلاف تدریس در دانشگاه ها، معمولا وقت و پشتیبانی مالی برای انجام تحقیق و نوشتن مقاله ها و کتابها، که نخستین وسیله برای ایجاد شهرت حرفه ای به شمار می رود، فراهم نمی کند.

- حتی زنانی که توانسته اند در کالج ها و دانشکده ها آثاری را منتشر کنند با موانع دیگری مواجه شدند که آنان را از شناخته شدن به عنوان روانشناسان زن محروم کرد: روش مستند ساختن. شیوه ای که نام مولفان در نشریات تخصصی فهرست می شود و تشخیص جنس مولف را ناممکن می سازد.هنگامی که فقط نام فامیل و حرف اول اسم کوچک نوشته می شود، خوانندگان ممکن است چنین فرض کنند که مولف یک مرد است.

مورخان روانشناسی تصحیح این بی عدالتی ها را آغاز کرده اند. نسبت به کارهای روانشناسان زن و فعالیت های آنان حساسیت بیشتری بوجود آمده است. دیده شده که هرجا به زنان فرصتهایی برابر با مردان داده شده است، به این رشته خدمتهای عمده ای کرده اند. 

لتا استتر هالینگ ورث، عقاید پذیرفته شده درباره کهتری جنس مونث را به گونه گسترده ای مردود اعلام کرد .او درباره آنچه که فرضیه ی تغییر پذیری نامیده می شد، یعنی این عقیده که زنان از نظر توانایی های بدنی و عقلی در سطح پایین تری نسبت به مردان قرار دارند، تحقیق تجربی گسترده ای انجام داد.چون مردان تغییر پذیری بیشتری نشان می دادند و احتمال داشت که توانایی های بالاتر از متوسط و برتر را از خود نشان دهند، مسلما می توانستند از امکانات آموزشی و شغلی متنوعی بهره مند شوند. و ازآنجا که زنان شباهت بیشتری به یکدیگر داشتند، اغلب در حد دامنه متوسط تغییر توانایی ها انباشته می شدند و لذا لازم بود که تنها برای وظایف خانه داری تربیت شوند. 

داده های هالینگ ورث فرضیه ی تغییرپذیری و سایر عقاید درباره ی کهتری زن را رد کرد. پژوهش های وی این عقیده را که زنان فقط از طریق رفتار های مادرانه رضایت خاطر به دست می آورند و تمایل آنان به پیشرفت در سایر زمینه ها نابهنجار است را رد کرد.او اظهار داشت که عوامل و نگرش های اجتماعی بیش از عوامل وخصایص زیست شناختی زنان را زیر فشار قرار داده و سبب شده که به عنوان اعضای جامعه از ارائه خدمات بیشتر باز بمانند. بدینسان هالینگ ورث که این عقاید را در دوره ای بین 1913 تا سال های 1930 مطرح کرد، باید به عنوان منادی طرز تفکر معاصر درباره روانشناسی زنان شناخته شود.

 منبع: تاریخ روانشناسی نوین

تألیف: دوان پی شولتز ، سیدنی الن شولتز

ترجمه: علی اکبر سیف، حسن پاشا شریفی، خدیجه علی آبادی، جعفر نجفی زند

هیپنوتیزم

تعریف:هیپنوتیزم یک حالت جسمانی و ذهنی خاصی است که فرد در آن یک احساس متفاوت با واقعیت را تجربه می کند. در این تجربه هیپنوتیزم شونده به کمک درمانگر قادر به دسترسی به نا هوشیار خود شده با ایجاد احساس مثبت و افکار کنترل شده توانایی های بالقوه خود را کشف نموده و امکان خلاقیت و ارتقاء توانایی های نهفته در خود را بوجود می آورد.

به طور کلی کسانی می توانند از هیپنوتیزم درمانی برای درمان اختلالات عاطفی و فکری خود استفاده کنند که اول بخواهند که بهبود یابند و دوم اینکه هیپنوتیزم پذیر باشند. ( تجربه نشان داده است که 5% از افراد هیپنوتیزم پذیر نیستند ).

روش هیپنوتیزم:

(1) ابتدا باید خلسه هیپنوتیزمی القاء شود و یا به عبارتی مراجعه کننده یا بیمار هیپنوتیزم شود.

(2) پس از عمل هیپنوتیزم، کار درمان شروع میشود.

(3) مراجعه يا بيمار بايد انگيزه درمان داشته باشد، يعنی اگر تمايل به درمان نداشته باشد و يا به اجبار برای درمان آمده باشد و يا او را آورده باشند، عمل درمان حتی اگر هم عمل هيپنوتيزم انجام شود، باز هم بی اثر خواهد بود.

(4) پيشرفت درمان و ميزان بهبود : اگر چه شواهد و تجربيات گذشته نشان می دهد که هيپنوتيزم درمانی در درمان بسياری از اختلالات عاطفی و روحی و روانی و حتی جسمی مؤثر است و در این مورد هیچ شکی وجود ندارد. با اين حال جلسات درمانی مراجعین ما با توجه به پيشرفت و درصد بهبودی که در جلسات گذشته داشته اند ادامه خواهد يافت.

(5) زمانی هيپنوتيزم درمانی بيشترين اثر را خواهد داشت که به همراه آن مشاوره درمانی نيز صورت پذيرد.

اختلالات ذکر شده در زیر نمونه ای از اختلالات عاطفی - روانی و جسمانی است که بوسیله هیپنوتیزم درمانی و روان درمانی قابل درمان می باشند . البته مشروط بر آن که عمل هیپنوتیزم به درستی صورت گیرد .

 که مهمترين آنها عبارتند از:

1- افسردگی

2- پرخاشگری

3- وسواس

4- اضطراب و دلشوره

5- اختلال حمله هراسی

6- ترس ها و فوبی های مزمن

7- اعتياد و وابستگی های روانی

8- اختلالات جنسی

9- خجالت

10- ترس های اجتماعی

11- تيک های عصبی

12- لکنت زبان

13- دردهای جسمانی

14- کنترل اشتها

۱۵-و....

ادامه نوشته

جناب آقای محمدحسین جوادی زادروزتان خجسته باد

سرکار خانم فاطمه شریفی زادروزتان خجسته باد

بیش نویسی چه نوع بیماری است؟ و چه کسانی به آن مبتلا بوده اند؟

بیش نویسی یا "hyper graphia" یعنی  انگیزه ای قوی برای نوشتن افکارتان، حالتی حتی یک فرد ممکن است چنان تمایلی به نوشتن پیدا کند که در صورت عدم دسترسی به کاغذ سفید بر روی هرچیز ، حتی دیوار ، رومیزی ، دستمال کاغذی ، کف دست ، منوی رستوران و.... هم بنویسد.

بیماری بسش نویسی در بسیاری از افراد به خصوص هنرمندان وجود دارد. " رابرت شیلد یکی از بیش نویس ترین انسان های روی کره ی زمین بوده است ، وی هر روز حداقل 4 ساعت به نوشتن خاطرات روزانه ی خود می پرداخت و هنگامی که در سن 97 سالگی درگذشت ، یک مجموعه خاطرات با حدود 37 میلیون کلمه از وی برجای ماند که در 94 کارتن بزرگ جا داده شده بود! " لوتیس کارول " نویسنده کتاب "آلیس در سرزمین عجایب " نیز در طول زندگانی خود بیش از 98 هزار نامه برای دوستان وآشنایان نوشت که تعدادی از آنها به صورت رمزدار نوشته شده بود.

این گونه افراد مدام در حال نوشتن هستند و در صورت نبود شرایط مناسب دچار حملات عصبی ، سرگیجه ، حالت تهوع و به خصوص سردرد می شوند. ذهن آنها لحظه ای خالی نمی ماند و مغز ، دایمأ فرمان نوشنت می دهد ، گاهی نیاز به نوشتن حتی حیاتی تر از نیاز به خوردن و خوابیدن است.

" آلیس دیور فلاهرتی "  پزشکی است که خود دچار این بیماری است و پس از دوبار زایمانی که داشت، این بیماری در او شدت می گرفت ، به صورتی که ساعت ها در دفتر کار خود می نشست ومی نوشت . پس از این جریان وی به این فکر افتاد کتابی در این باره بنویسد و اطلاعاتی درباره ی افرادی که به این بیماری دچار هستند بنویسد و نتیجه ی این تحقیقات ، کتابی به نام" بیماری نیمه شب "است زیرا اغلب این افراد در نیمه های شب پشت میز خود نشسته و با شتاب و هیجان فراوان می نویسند ، گویی نوشتن بی وقفه ی آنها تغیر شگرفی در جهلن ایجاد می کند.

" ون گوگ " نقاش برجسته جهان و" شومان " آهنگساز معروف ازکسانی بودند که درحا نوشتن به صورت "هایپر گرافیک" در حال نوشتن، نقاشی کردن وآهنگسازی بودند." داستایوسکی"  نویسنده روسی نیز تا حدی به این بیماری دچار بود ودربعضی زمان ها، چند ساعت یاچند روزدیوانه واربه نوشتن می پرداخت.

پزشکان دریافته اند سیستم لیمبیک که درمغز قرار دارد، مسؤل تنظیم احساسات و عواطف فرد است و هم چنین می تواند باعث تمایل شدید به نوشتن شود. این بخش از مغز با قسمت گیجگاهی ارتباط دارد و به همین دلیل از نظر پزشکی در سلسله بیماری های قسمت گیجگاهی قرار می گیرد. برخی از افراد مانند داستایوسکی ، گاهی دچار تشنج هایی می شوند که به آن TLE یعنی تشنج قسمت گیجگاهی گفته  می شود .                           

 

 

جناب آقای رضا فرحدل زادروزتان خجسته باد

فرزند چندم خانواده هستید ؟؟

                             

آلفرد آدلر از زمره ی نو روان کاوان می باشد.البته او رویکرد خود را به طور خاص، روان شناسی فرد نگر نامید. چرا که بر بی همتا بودن هر فرد تأکید داشت و علاوه بر آن معتقد بود هر کسی در درجه اول موجودی اجتماعی است و به طور کلی دارای نظراتی متفاوت با عقاید زیگموند فروید می باشد.

یکی از خدمات ماندگار آدلر این عقیده است که ترتیب تولد عامل اجتماعی تأثیرگذار مهمی در کودکی است،عاملی که سبک زندگی خود را از آن به وجود می آوریم. با اینکه خواهربرادرها والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی می کنند ولی محیط های اجتماعی همانندی ندارند. بزرگتر یا کوچکتر بودن از خواهر- برادرها و قرار گرفتن در معرض نگرش های متفاوت والدین، شرایط کودکی متفاوتی را به بار می آورند که به تعیین شخصیت کمک می کنند.

فرزند اول

فرزند اول حداقل برای مدتی موقعیت بی همتا و حسادت برانگیزی دارند. معمولا والدین از تولد فرزند اول خوشحالند و وقت توجه زیادی را صرف این بچه تازه می کنند.معمولا فرزندان اول مورد توجه فوری و تقسیم نشده والدین خود قرار می گیرند. در نتیجه این کودکان، تا زمانی که فرزندان دوم پدیدار شوند، وجود شاد و امنی دارند.

ناگهان فرزند اول دیگر کانون توجه نیست، مورد محبت و مراقبت فوری قرار نمی گیرد، و به عبارتی معزول می شود. محبتی که فرزندان اول هنگام سلطه خود می دیدند اکنون باید تقسیم شود.آنها باید منتظر بمانند تا نیازهای نوزاد تازه وارد برآورده شود و به آنها تذکر داده می شود که ساکت باشند تا نوزاد جدید را آشفته نکنند.

هیچ کس نمی تواند توقع داشته باشد که فرزندان اول بدون دعوا کردن ، این جا بجایی شدید را تحمل کنند.آنها سعی خواهند کرد موضع قدرت و امتیاز سابق را دوباره به چنگ آورند.اما صرف نظر از اینکه فرزند اول چقدر تلاش کند، اوضاع هرگز مانند قبل نخواهد شد.

حتی امکان دارد فرزند اول برای مدتی سرکش و بد رفتار شود که در این صورت حتما با واکنش والدین رو به رو خواهد شد.در صورتی که فرزندان اول به خاطر رفتار مشکل آفرین خود تنبیه شوند، احتمالا این تنبیه را دلیل دیگری برای سقوط خود دانسته و شاید از فرزند دوم که علت این مشکل است متنفر شوند.

آدلر معتقد بود که تمام فرزندان اول ضربه تغییر جایگاه خود را در خانواده احساس می کنند، ولی آنهایی که بیش از حد ناز پرورده بار آمده اند بیشتر لطمه می بینند.در ضمن میزان این لطمه به سن فرزند اول هنگامی که رقیب ظاهر می شود بستگی دارد. به طور کلی هرچه فرزند اول هنگامی که فرزند دوم وارد می شود بزرگتر باشد، عزل کمتری را احساس خواهد کرد.برای مثال یک کودک 8 ساله از تولد خواهر یا برادر خود کمتر از یک بچه 2 ساله ناراحت خواهد شد.

آدلر دریافت که فرزندان اول معمولا به سمت گذشته گرایش دارند، حسرت گذشته را می خورند و نسبت به آینده بدبین هستند.آنها که یک زمانی مزایای قدرت را چشیده اند، در طول زندگی همچنان به فکر آن هستند، البته آنها می توانند تا اندازه ای بر خواهر برادر های کوچکتر حکمرانی کنند اما در عین حال بیشتر در معرض قدرت والدین خود قرار دارند...

ادامه نوشته

تغییر عادات منفی صحبت کردن به عادت مثبت

*بهتر است در کلاممان تغییراتی ایجاد کنیم:                 

*بگوییم من نگوییم اینجانب

*بگوییم ثروت کمی دارم نگوییم فقیر هستم.

*بگوییم از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید ممنون نگوییم ببخشید که مزاحمتون شدم.

*بگوییم شما را در شادیها ببینم نگوییم غم آخرتان باشد.

*بگوییم چه خوب شد امدی نگوییم چرا دیر آمدی؟

*بگوییم به امید هفتادمین سالگرد ازدواجتان نگوییم ان شاالله به پای هم پیر شید.

*بگوییم خواهش می کنم نگوییم باید.

*بگوییم با این کار چه لذتی می بری نگوییم چرا اذیت می کنی؟

*بگوییم خیلی راحت نبود نگوییم جانم به لبم رسید.

*بگوییم هرچه در توانم بود نگوییم خب ما اینیم دیگه.

*بگوییم آسان نیست نگوییم دشوار است.

*بگوییم سرم شلوغ است نگوییم مشکل دارم.

*بگوییم باتجربه شدم نگوییم شکست خوردم.

*بگوییم شاد و پر انرژی باشید نگوییم خسته نباشید.

*بگوییم خوب هستم نگوییم بد نیستم.

*بگوییم خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید نگوییم حالا بگو مگه چی میشه؟

*بگوییم خدا سلامتی بده نگوییم خدا بد نده.


منبع:دفتر مشاوره دانشگاه آزاد خوراسگان

اختلال روانی شخصیت ضد اجتماعی

اصطلاح شخصیت ضد اجتماعی همواره به صورت مترادف جامعه ستیز به کار رفته‌است. این برچسپ یا اصطلاح این رفتار را خارج از معیارهای اخلاقی متداول جامعه توصیف می‌کند و آن را به عنوان یکی از جدی‌ترین اختلال‌های روانی در نظر می‌گیرد.

نشانه های این بیماری

چهار نشانهٔ اختلال شخصیت ضد اجتماعی (Antisocial personality disorder)عبارت اند از: خود محوری، فقدان وجدان، رفتار تکانشی و جازبهٔ سطحی. خود محوری به اشتغال ذهنی فرد به مسایل خود و عدم حساسیت به نیازهای دیگران مربوط می‌شود. فرد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی به زندگی خود در دنیا یی که با تنهایی او آمیخته شده‌است ادامه می‌دهد، گویی که در مکان جدا و عایقی قرار دارد و هرگز دوست و آشنایی ندارد. این افراد اغلب فکر می‌کنند که با دیگران تفاوت دارند. آن‌ها ظاهراً احساس توجه و نگرانی نسبت به دیگران را درک نمی‌کنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اضطراب، گناه و یا احساس‌های پشیمانی را حتی در صورتی که آسیب زیادی را به دیگران وارد کرده باشند، تجربه نمی‌کنند. آن‌ها اغلب، هنگامی که با رفتار تخریبی خود روبه رو می‌شوند، آرام و موقر باقی می‌مانند و نسبت به کسی که بتواند آن‌ها را فریب دهند، احساس تنفر می‌کنند.

این افراد بر خلاف بزرگسالانی که یاد گرفته‌اند، رضایت مندی‌های بی درنگ خود را به خاطر اهداف دراز مدت فدا کنند، بدون توجه به پیامدهای احتمالی بر اساس تکانه‌های خود عمل می‌کنند. آن‌ها مشاغل و روابط خود را به طور ناگهانی تغییر می‌دهند و اهل خشونت و بی ملاحظه هستند. آن‌ها اغلب، سابقهٔ مدرسه گریزی دارند و ممکن است مکرراً به خاطر رفتار مخرب از مدرسه اخراج شده باشند. حتی هنگامی که آن‌ها پیوسته به خاطر رفتارهای خود تنبیه شوند، نسبت به رابطهٔ بین رفتارشان و پیامدهای آن‌ها هیج بینشی ندارند.

افراد مبتلا به شخصیت‌های ضد اجتماعی می‌توانند کاملاً فریبنده و متقاعد کننده به نظر آیند و به طور قابل توجهی نسبت به نیازها و ضعف‌های دیگران واقف اند. آن‌ها حتی در حالی که فردی را استثمار می‌کنند، احساس‌های اعتماد را در وی بر می‌انگیزانند. کن بایانچی در فریب دادن دیگران به اندازه‌ای مهارت داشت که توانست زنی را متقاعد کند که دربارهٔ بعضی از قتل‌ها، برای حمایت از وی شهادت دروغ بگوید. بایانچی می‌دانست که این زن تنها به طور اتفاقی قبل از دستگیری وی حضور داشت و هنگامی که در جایگاه دادگاه بود، او را متقاعد کرد که به وی کمک کند.

اگرچه به نظر می‌رسد که چنین افرادی احتملاً مجرم می‌شوند، ولی بسیاری از افراد جامعه ستیز از مشکلات قانونی اجتناب می‌کنند و با استفاده از روش‌های کمتر قابل توجه به عنوان تاجران بی رحم، روحانیون و سیاست مدارانِ متقلب به دیگران آسیب وارد می‌کنند.

یکی از جایگاه های تلاقی مطالعات روانشناسی و جامعه شناسی و کمک گیری برای جلوگیری از فراگیری و درمان این بیماری شایان توجه است

علل بروز

اگرچه علت‌های اختلال شخصیت ضد اجتماعی کاملاً شناخته نشده‌اند، ولی پژوهش‌ها از تبیین‌های مربوط به وراثت و هم از تبیین‌های مربوط به پرورش و ترکیبی از هر دو حمایت می‌کنند. همبستگی بالایی بین شیوه‌های فرزند پروری و سرمشق دهی نامناسب به دست آمده‌است. افراد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی اغلب به خانواده‌هایی تعلق دارند که با محرومیت هیجانی، روش‌های انضباطی خشن و بی ثبات مشخص می‌شوند و علاوه بر این، رفتارهای والدین نیز ضد اجتماعی است.ضمناً ممکن است وجود محرک های پرخاشگرانه نیز در محیط موجب ایجاد عادت در افراد شود اضافه بر این ها نمی توان از اهمیت ریشه های فیزولوژیکی و ژنیتیکی آن که درمان جسمی را ملزم می کند کذشت البته این امر بیشتر در حوزه ی روانپزشکی مورد بررسی قرار خواهد گفت.

منبع : مطلب ویراست شده از دانشنامه ی ویکی پدیا می باشد

دسته گل


مردی مقابل گل فروشی ايستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری
بود سفارش دهد تا برايش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می
کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی ؟

دختر گفت: می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی
زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به
مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود
لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را
برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست!

مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به
گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را
به دست مادرش هديه بدهد.

*شکسپير می گويد: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه
ای از آن را همين امروز به من هديه کن!*

استرس

 مثل ساحل آرام باش تا مثل دریا بیقرارت شوند.

۲۱ راه برای مدیریت استرس

۱) اگر در زندگی‏تان با استرس زیادی مواجه هستید بهتر است با آن کنار بیایید. برای این کار راه حل مشخص و ثابتی وجود ندارد که تضمین کند شما روز بدون استرسی خواهید داشت اما راه‏هایی وجود دارد که به کمک آنها می‏توانید استرس را مدیریت کنید....

۲) انرژی منفی‌تان را تخلیه کنید

اگر عصبانی هستید و به اصطلاح زود جوش می‏آورید، انجام فعالیت فیزیکی برای شما یک راه حل مناسب است. با این کار می‏توانید هیجان‏ها و انرژی‏های منفی را تخلیه کنید. هر وقت احساس کردید دارید عصبانی می‏شوید بیرون بروید و بدوید یا در خانه یک کار جسمی انجام دهید. مثلا کف آشپزخانه را تمیز کنید. این‌طوری هم یک کار مفید انجام داده‏اید و هم احساس بهتری به شما دست می‏دهد.

۳) مدیریت زمان را فراموش نکنید

در ابتدای روز و پیش از اینکه کارهای روزانه را آغاز کنیم این احساس که زمان کافی برای انجام کارها نخواهیم داشت، احساس بسیار بدی است. در روزهایی که سرتان شلوغ است و وقت آشپزی ندارید می‏توانید از بیرون غذا سفارش دهید. اگر حجم کارتان زیاد است، از تقسیم کار استفاده کنید. وقت‏تان را طوری تنظیم کنید که انجام کارها به شما آسیب نرساند.

ادامه نوشته

تشخیص احتمالی شخصیت از روی گروه خونی

                           

ژاپنی ها شخصیت افراد را از روی گروه خونشان حدس می زنند

روزنامه یومیوری که یکی از مطرح ترین روزنامه های کشور ژاپن است گزارشی تهیه کرده که برمبنای آن می توان بسیاری از خصوصیات شخصی افراد و وضعیت سلامت آنها را از روی گروه خونی شان حدس زد. توجه به گروه خونی انسان ها و طبقه بندی آنها بر اساس گروه خونی یکی از علایق مردم ژاپن است و ژاپنی ها با علاقه ی بسیاری به بررسی احتمال ارتباط شخصیت افراد با گروه خونی آنها می پردازند. براین اساس بیشتر افرادی که دارای گروه خونی یکسان هستند ، ویژگی های کم و بیش مشابهی دارند که ازین قرار است:

گروه خونی A

-         دارای قدرت تمرکز فکربالا ، جدی، به نسبت مهربان، معمولأ مضطرب.

-         دارای برخی خصوصیات متناقض اما درمجموع قابل اعتماد.

-         سعی می کند عدالت را رعایت کند وبرای هرمشکلی راه حلی بیابد

-         دارای توان برنامه ریزی بالا، کامأ جدی و پایدار

-         تلاش می کند احساسات خود را بروزندهد و افکارش را به کسی نگوید، مگر اینکه خیلی به فردی اعتماد پیدا کند.

 

گروه خونیB  

-         سعی می کند خود را نسبت به تمامی مسائل مشتاق نشان دهد.

-         خیلی سریع می رنجد و دلسرد می شود و اگر کارها آنگونه که او دوست ندارد پیش برود، ممکن است کار را نیمه کاره رها کند.

-         همیشه دوست دارد در هر کاری که انجام میدهد بهترین باشد. البته معمولأ فقط به کارهایی متمایل می شود که ناگهان ذهنش را به خود مشغول می کند اما در عین حال بسیاری از کارهای دیگر، حتی کارهای مهم را هم تعطیل می کند تا فقط به آنچه در سر دارد برسد.

-         اگر بخواهد چند کار را به طور همزمان انجام دهد ، دچارمشکل می شود.

-         بیشتر ترجیح می دهد تنها باشد و خود را از جمع جدا کند.

گروه خونی AB

-         معمولأ بسیار حساس و آرام ومهربان هستند.

-         در روابط اجتماعی محتاط هستند و سعی می کنند خیلی آهسته به کسی نزدیک شوند .

-         معمولأ در افکار خود غرق می شوند.

-         گاهی اوقات به نظر می رسد دو شخصیت کاملأ متضاد دارند، سعی می کنند شخصیت واقعی شان را از افرادی که نمی شناسند پنهان کنند.

-         دوست دارند گاهی اوقات تنها باشند.

 

   گروه خونی o

-         معمولأ مشوق گروه هستند ، اما ترجیح میدهند هیچ وقت سردسته نباشند. مهمولأ برنامه ی ارائه شده از سوی رهبران و سردسته ها را می پذیرند و بدون مخالفت با گروه همراه می شوند.

-         خیلی مهربان هستند و اخلاق آنها معمولأ با واژه ی عالی توصیف می شود.

-         بسیار منعطف هستند و راحت با تغییرات کنار می آیند.

-         همیشه دوست دارند کارهای جدید را تجربه کنند .

-         تحت تأثیر افراد خاص قرار می گیرند و گاه حتی یک شخصیت تلویزیونی هم آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.

-         قابل اطمینان هستند اما گاهی هم به دلیل حواس پرتی دچار اشباهات بزرگ می شوند

جناب آقای مهدی نریمانی زادروزتان خجسته باد

سرکار خانم مرضیه بربری زادروزتان خجسته باد

تقدیم به اردیبهشتی ها

       

درود بر متولدین اردیبهشت ماه. از اون جایی که طالع بینی از هر نوعش در روان شناسی به طور علمی اثبات نشده و به علت تذکر یک تن از اساتید روان شناسی دانشگاه مبنی بر عدم ادامه ی این بخش ( طالع بینی برای متولدین هر ماه ) تصمیم گرفتیم تا برای متولدین هر ماه چند جمله ی کوتاه و زیبا تقدیم کنیم تا از ما به یادگار داشته باشند و در زندگی به کار ببرند. البته این جملات رو هر فردی می تونه به کار ببره و فرقی نمی کنه اما متولدین هر ماه بهانه ای هستند تا دیگران هم به این نحو  از فیض تولدشون بهره مند شن.

1- تمام محبتت را به پای دوست بریز نه تمام اعتمادت را = پس در دوستی متعادل باش

2- جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست = پس بزرگ فکر کن

3- انسان خود را نمی شناسد مگر به هنگام فقر و بدبختی = پس هنگام فقر و بدبختی خودت رو نباز

4- سعادت در این است که انسان برای شادی دیگران بکوشد = پس موجب شادی دیگران باش

5- هر گاه بتوانیم پس از شکست لبخند بزنیم شجاع هستیم = پس بعد از شکست ناناحت نباش!

6- تصمیم واقعی خطی است بر روی سیمان = پس بنایی کن! ببخشید در تصمیمت راسخ باش

7- اگر به دنبال کسی هستید که هیچ ایرادی نداشته باشد تنها خواهید ماند = پس تنها نباش

8- دروغ مانند برف است هر چه آن را بغلتانید بزرگ تر می شود = پس راستگو باش

9- دشمنانتان را با دوست کردن آن ها از میان بردارید = هزار دوست کم و یک دشمن بسیار

10- وقتی به قدرت نرسیده ای مطیع باش و چون به آن رسیدی متواضع = پس موقعیت سنج باش

                            اردیبهشتی ها تولدتون مبااااااااااااارک