من .....
نه مسلمانم و نه گبر ...
نه ترسا و نه جهود ....
نه مومن و نه دهری .....
من انسانم .....
انسانم و کتاب می خوانم ....
عربی دانم که عربان به مصحفی گویند: قرآن،یعنی کتاب خواندن ....
نمی بوسمش چون بوسه تنها بر دست خسته ی پدر رواست و نیز لبان دلبر ....
می خوانمش چونان که اسمش مرا به این امر دعوت کرد ....
من دانشجویم و مشتاق خواندن و یاد گرفته ام که تحلیل کنم تجزیه کنم نه بوسه ای دلبرانه زنم بر مجلدی سبزرنگ ....
به آن چون هیچ نگاره ای پشت نمی کنم.بلکه،پشت نگری میکنم ....
آخر خودش خواسته تا بفهممش (افلا یتدبرون؟!! ...)
پس تویی که انسانی و دانشجو و دیگر هیچ .... نه بوسه زنش و نه دورش کن بلکه بخوانش ...... پشت به او نکن ......پشت نگری کن ... چونان معلمت که تا نمی قبولاند 2+2 می شود 4 نمی پذیرفتی قرآن را نیز سرسری نپذیر .....

(از تک تک نویسندگان وبلاگ برادرانه درخواست میکنم که به وبلاگ نظری بیفکنید فقط همین/سپاس)

گلوگاه گزی/نش

رنکیگ اساتید:

نظر بدین بدونیم کدوم استاد اوله کدوم وسط و کدوم آخر(اگر انتقادی یا پیشنهادی یا ذکر خصایصی هم در ذهن دارین بگین)

نسلی خاموش و تپیده در ژرفای پوچی

کاری ندارم نسل های قبل ما بچه های دهه 60 و 70 و 80 چیکار کردن.

زیادم راه دور نمیرم نسل قبل از خودمون رو مثال میزنم که نمونه هاش رو هر روز سرکلاسامون می بینم/حیف که بی خبریم

نسل قبل ما تمنایی رو تحویل داد اونی که دوستاش میگفتن هروقت میخای اونو پیداکنی یا باید بری سراغشو از کتابخونه یا تو دفتر اساتید  یا مشغول ترجمه متون روانشناسی از زبان اصلی بگیری/

نسل قبل ما ناصح رو به ما هدیه داد،ناصحی که اونقدر درسش خوب بود که دکتر هومن(شاگرد مستقیم ثرندایک و کتل) بهشون کارعملی و پژوهش داده و بابت انجامش هر روز 1000 تومن حقوق!!!(هزارتومن دهه شصت اونم برای هر روز،تو ماه چقد میشه؟؟؟!!!)/

نسل قبل ما صدوقی رو تربیت کرد و به ما رسوند که خودش یه بار میگفت من کتابی با موضوع عرفانی/اخلاقی که نوشته ی دایی یکی از بچه های کلاس بوده رو تو دوره ی لیسانس خونده(ببین درساشو اونقد وارد بوده که وقت زیادی آورده و برا پرکردنش کتاب متفرقه ای رو خونده که دوست ما که مولف اون کتاب دایی اش بوده،نخونده!!!)/

نسل قبل ما ارفعی ای رو تربیت کرد که میگفت وسط جنگ و جبهه رفتیم آزمون ارشد دادیم تا برگشتیم گفتن رتبه ات 1 شده !!!!!/

دیگه حرفی ندارم فقط میخوام از خودم و شما بپرسم نسل ما چه کسی رو میخواد تحویل نسل فردای جامعه بده؟؟؟؟؟!!!!!!

(یاد سهراب بخیر:چشم ها را باید شست ...........)

آشنای غریب

سلام بچه ها شبانه روزتون بخیر

می بی نم که همه درگیر درس و بعضیام درگیر زندگی اند اینم از شهریور که سر رسید و کمتر از 1 ماه دوباره باهم تو یه کلاس خواهیم نشست.

راستش شاید کمتر کسی باشه تا الان کارش به آقای هیزمی گره نخورده باشه یکی از کسایی که تو دانشگاهمون با توجه به سمتی که داره خیلی باید با دانشجو جماعت سرکله بزنه آقای هیزمی هستند که علی رغم بعضی آدما کمتر ازشون یاد میشه ما که 1سال بیشتر افتخار زیارت کردنشون رو نداریم ولی دلمون حسابی براش تنگ شده و میشه.میخاستم با گذاشتن عکسشون یادی از این بزرگوار بکنم.عرض احترام شما رو هم میشنویم .....


""کاشان سقوط کرد""

به خبری که خیلی وقته به دستم رسیده توجه فرمایید:

..

""کاشان سقوط کرد""

..
..
ازکجا؟به کجا؟
..
..
1)از خانه ی بروجردی و مظفری به ساختمان دانشکده ی مهندسی جدید
2)از باغ موزه ی فین به پارک زیبای بام شهر!
3)از صافی امیرکبیر به قناصی میدان کمال الملک
4)از دیزی سنگی به همبرگر پیچیده در نان ساندویجی!!
5)از ملامحسن فیض به آیت الله نمازی!!!!
6)از درشکه های مرغوب و ایمن به سایپا مطمئن!!
7)از کمال الملک و رضا ورزنده به آموزشگاه ردیف(علی رغم کار قابل ستایش دوستان در این جهنم)
8)از محتشم به دیوانگان حسین واقع در سه راه غزنوی!
9)از شهروند تاریخ ساز به کلب عباس(ع)
10)از 5 قرن پیش به حالا و گمانم آینده ......
(کاشان فوق مجاز از ایران،خاصه دنیای سوم و 10 مورد مذکور گلچینی از هزاران مورد مکتوم می باشد)
..
میدونم که فقط میخونید و میرید سراغ کارتون منم همین طور نوشتم و رفتم....

کوته مقاله ای اندر مقوله ی خطیر گزینش مدیر مدرسه ی ما .... ایران

بچه ها سلام و خداقدرت!

میدونم که شاید از پست گذاشتن من تعجب کرده باشید و این سوال توی ذهنتون باشه که چرا اینقد وبلاگ رو دیر به دیر به روز میکنید کما اینکه این حرفها رو هم حضوری از بعضی بچه ها شنیدم.جواب من همونیه که توی بعضی از نظرها دادم وامیدوارم که قانع شده باشید.اما مطمئنم میپرسید که  خب حالا چرا بعد این همه تأخیر توی این برهه که همه درگیر خرخوا ... ا ببخشید پرخوانی!های حرفه ای برای امتحانا هستن و انشاله به سلامتی خودشونو برای آزمون ارشد آماده میکنن مطلب گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هان؟!آقای جوادی؟!

خدمتتون عارضم که بنا به همون عقیده قبلی باید موقع مطلب مهمی فرابرسه تا وقت شمارو با نوشته هام بگیرم:

بی تعارف برم سر اصل مطلب الان حس کردم که ماها توی موقع حساسی قرار گرفتیم که شاید حرفایی باشه برای شنیدن و خوندن و متعاقبا تأمل حساب شده روی اونها.البته نوشته ای که در زیر میخونید دعوت به فریضه ایست که نه فقط در ایام انتخابات و برهه های خاص زندگی هر شهروندی به دردش میخوره بلکه اتفاقا به نظرم دوای دردیست که چند صد سال است دامن مردم سرزمین ما رو فراگرفته و مختص به 24 خرداد یا مواقع دیگری نظیر این روز نیست.نوشته ی زیر نامه ایست از زنده یاد استاد پرویزمشکاتیان(استاد برجسته ی موسیقی ایرانی در دانشگاه و نوازنده ی برجسته ی سنتور و سه تار)در حمایت از یکی نامزدان ریاست جمهوری در سال 1388 که فقط مقصود من توجه عاقلانه و عمقی به محتوای اونه و نه صرفا حمایت ایشان از آن کاندید خاص.دوست دارم که باورکنید هدفم از انتشار این مطلب با توجه به این برهه فقط یک هدف خیرخواهانه ی اجتماعی است و نه دفاع از جناحی خاص از جناح های سیاسی موجود در کشور زیراکه اینجا و این مجال برای آن نیست:                                                

زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان :

لینكلن در نظریه دموكراسی میگوید: فرض بر این است كه انسان حیوان ناطق (عاقل و متفكر) است ولی انسان حیوانی عاطفی است و فقط گهگاه عاقل و متفكر است. ما خیال كردیم قدرت در عدد است و گرفتار میان مایگی شده‌ایم. هرچه عده رای دهندگان بیشتر باشد، برگزیده آنها از حیث كیفیت و صفت، عادیتر و معمولیتر خواهد بود.

چون بیشتر مردم (عوام) از بزرگان خود بزرگی و دوراندیشی نمیخواهند، بلكه دهانی گشاد برای پرگویی و نانی بخور و نمیر میخواهند. در فضای كنونی میهنم معتقدم كه یك سری هستند كه به هر حال رای میدهند و جماعتی وجود دارد كه به هر حال رای نمیدهند. روی سخن من با آن عده از مردم است كه دل در گرو دموكراسی دارند و برای آبادی و آزادی دریافته‌اند بیدغدغه نیستند و به صرافت نیز دریافته‌‌اند كه رهایی یك شب اگر هم به دست‌ آید زود از دست خواهد رفت.

البته نه به این كندی كه گاه شگفتم میزند كه ما چگونه از عصر حجر تاكنون به در آمده‌ایم. به گفته خودم در چكامه ققنوس از تك بوته‌های آزادی برای ققنوس آشیانه میسازند و اما آنچه‌هایی كه آنها را از شور و شوق اندكی واپس میزند یكی همین نظارت استصوابی است كه مانع از آن است كه مقوله‌ای به نام شایسته‌سالاری یا فرهیخته‌انگاری به منصه ظهور بنشیند.

امیدمندیم در سال‌های نه چندان دور به این فضیلت برسیم كه چیزی به نام منافع ملی میبایست ارجح و افضل تعلقات و خواسته‌های شخصی مدنظر قرار گیرد. واضح است كه رئیس‌جمهور به عنوان راس قوه مجریه نگاهبان اجرای مفاد قانون اساسی كشور است. متاسفانه قانون اساسی اكنون خود مانعی است برای اجرای برنامه‌های كلان مدیریتی و منافع جمعی و ارتقا و اتصال به حلقه‌های پرش علمی و عملی و تكنولوژی جهانی؛ از این رو انتظار داریم رئیس‌جمهور در وقت مقتضی تقاضای بازنگری به قانون اساسی را از قوه مقننه داشته باشد.


هوش زیادی نمیخواهد كه یك ایرانی عاشق و فرهیخته تفاوت فاحش درایت و كفایت آقای موسوی را با دیگر نامزدهای ریاست جمهوری دریافته باشد. گرچه در زمینه و بدنه مدیریتی، آقای كروبی انتخابی قابل تامل دارد و در بدنه مشاورتی، آقای رضایی كفه اندیشه‌وری را پیشنهاد داده‌اند.

من آرزویم این است كه اگر آقای موسوی (همكارم در دانشكده هنرهای زیبا) بر مسند سیاسی میهنم جای زد، از این دو نكته غافل نماند و نپندارد كه اگر كسی در كمپ رقیب پا زد، فردا در پیكره نوین سیاسی جایی نمیتواند داشته باشد. نكته آخر اینكه دوست‌تر داشتم، خواهر عزیزم خانم رهنورد و بانوی نخست ایران با یك مانتوی سفید، یك روسری سبز و شال انگوری در صحنه آمد و شد با مردم حضور یابد. چون به گفته دانشجویان دانشكده هنرهای زیبا یكی دو بار تصاویری از دیگر نامزدها با خانم‌هایشان در تلویزیون دیده‌اند كه اگر در جای دیگری آنها را ببینند مطلقا نمیشناسند؛ چون به جز یك حجم سیاه چیز دیگری قابل رویت نبوده است.

چگونه در این كشور ایزدی
برومند گردد نهال بدی
به مشت گران یابد از ما جواب
هر آن كس كه خواهد این ملك خراب
چه خوش گفت استاد دانای توس
كه در ملك شعر و ادب كوفت كوس
چو ایران نباشد تن من مباد
چنین دارم از موبد پاك یاد
          
به امید دستیابی حقیقی به تفکر انتقادی و  عملکرد  مناسب و به تبع آن نیل به همه ی پیشرفتها و کمالات که همانا سرچشمه ی کلیه ی خوبی ها و زیبایی های هستی وصل به وجود اهورایی پروردگار متعال است.(محمدحسین جوادی)

هفت سین ما روان شناسا چیه؟؟!!!

                                 

هفت سین ما روانشناسا :


سائق
سرکوبی
سازگاری
سبک زندگی
سلامت روانی
سطح معناداری
سرمشق گیری
شما ا ببخشید این شینه
......................................... شما چیز دیگه ای به ذهنتون میرسه؟؟؟

                                                | | سال نو مبارک ||

آهای خدای من .........آمده ام که سر نهم ..............




این روزها خیلی بیشتر از همیشه خستم......

هر دم خسته تر از بازدم قبلش
.....


روح و روحیه ای که کوفته تر از همیشه شد. اونقد کوبوندمش که دیگه حافظه اش از کار افتاده و یادش نمیاد چقد زیبایی رو به من ارزونی کرد و من از این همه زیبایی هیچی نفهمیدم چون توش غرق بودم
.........

یاد بچگیام بخیر......

یاد اون دوچرخه ی کورسی نارنجی که بابام بعد یه کتک جانانه برام خرید و اندازه 2 برابر پولش خرجش کرد


یاد اون عکس فوتبالیستا که باهاش سر کوچمون رنگ و لباس بازی میکردیمو یه روز خوشحال از کاسب شدن عکس دوستم و فردا هم ناراحت از اینکه همشو میباختم


یاد اون همه علاقه ی من به موسیقی اصیل ایرانی که منو تا خود خود خدا میبرد


یاد اون روزایی که حاضر بودم هرچی داشتم بدم تا بابام برام  کاست
  شجریان.افتخاری.ناظری و .... رو بخره و من برای نیم ساعتم که شده از درسم بزنمو صداشونو گوش بدم. یاد اون آوازایی که توی کوچه و محله میخوندم و همسایه ها صدامو ضبط میکردن و خبرش به مدیر مدرسه هم رسیده بود که جوادی هم میخونه........


یاد اون دوچرخه ای که سر میوه فروشی ازم دزدیدن و من براش کلی گریه زاری کردم
...........


یاد دوستای دبیرستانم بخیر. یاد اون مسیر مستقیم خونه تا مدرسه یاد اون همه سروسادگی.......


یاد مسجد محلمون بخیر که هر شب نمیدونستم چه نیرویی پاهامو تو مسیر اون خونه ی نورانی قرار میداد مسجد قمر بنی هاشم(ع)
................


یاد اون کلاس زبانی که میرفتم.یاد اون هلو هاواریوهای بچگانه با همکلاسیام
..............


یاد اون شعرایی که تو اوج غرور سوم ادبیاتی برای رفیقامو خونواده و بقال سر محلمون میخوندم و برای معلم زبان کلاس سومم شعرای دره پیت میگفتم و ازون مهمتر از هیچی خبر نداشتم
:

قسم به مفرد بودن فریدم/معلم زبان مثش ندیدم(معلممون آقای فرید اشرفیون بود هرجا هست خدا سلامتش نگهداره)
 یاد اون خونه ی کلنگی و درخت توت توی حیاطش که ازش میرفتم بالاو برای خاهرام توت میچیدم.حالا دیگه اثری ازون خونه و همه ی خاطرات خوشش نیست
 فکر میکردم دیگه ازین زندگی تکراری باید خلاص شم...........

گفتم میام دانشگاه باید یه زندگی جدیدی رو شروع کنم
...................


یه زندگی متفاوت و مدرن یونیورسیتی مآبانه
...............


به دور از اون همه ساده لوحی و زندگی متهجرانه
...............


غافل ازینکه با به دست آوردن موقعیت الانم از خیلی از  قشنگیها محروم میشم و حالا بیشتر حس میکنم کوته فکر شدم
...


دلم میخاد دیگه از هیچی خبر نداشته باشم و سرم تو لاک
  خودم باشه

خلاصه که دوستای من.همکلاسیای خوب من خیلی خستم چون از خودم و طبیعتم و خدای خودم خیلی دور شدم...........

وقتی خسته میشم باخودم میگم کی میشه جمعه بیاد و بلیت کاشان بگیرم و با دیدن دانشگاه حال و بالم عوض شه بازم غافل ازینکه اینا همش یه مسکنه که موقتی آرومم میکنه شایدم بهتره بگم حواسمو از حالم پرت میکنه
..........


دیگه از اون روح زلال کودکی خبری نیس ولی با این حال صداش از ته چاه ظلمانی تن بیرون میاد و با زبون بی زبونی میگه آهای بنده ی خدا
..............

                          
                    توی بیچاره        خدارو         میخای           .........

آهای خدای من
  دوباره اومدم توی دامن پر مهر و زیبایی تو آره دوباره آمدم

آمده ام که سر نهم عشق تو را  آخ عشق تورا .........................


آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم


ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم


آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان


تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
 

آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم


آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم


گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن


گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم


اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف می کند


پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم


گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود


تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم


آنکه ز تاب روی او نور صفا به دل کشد


و آنکه ز جوی حسن او آب سوی جگر برم


در هوس خیال او همچو خیال گشتهام


وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم


این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من


گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم

دانلود تصنیف بالا برغزل زیبای حضرت مولانا با صدای آسمانی استاد محمدرضا شجریان:

دانلود


پی نوشت: دوستان عزیزی که نوشته ی منو مطالعه کردید.قصد پراکنده گویی یا خودلوس کنی نداشتم بلکه حرف دلم و زبان حالمو نوشتم و ازطرفی برای اونایی که حسی شبیه حس من دارن یه تلنگری خورده باشن.در پناه حق

خبردار ..... آهای 89 یها

سلام. بعد از گذشت تقریبا نیمی از بهترین مهمونی خدا،سرزدن این ماه خجسته و دل انگیز رو به همه تبریک میگم.آرزو میکنم بندگی تک تک ما و شما مورد قبول خداوند واقع بشه خداوندی که سریع راضی میشه و خطای بنگانش رو می پوشونه . همچنین امیدوارم تا اینجای فصل گرمی رو به خوشی گذارنده و بگذرانید !. غرض ، عرض چند نکته ی مهم بود که مدتیه گفتنش رو ضروری می دونم.اواخر سال قبل،نظر شما همکلاسی های خوبم رو همراه با ایمیلتون گرفتم ، چند مورد توی اونا ذکر شده بود که باید جواب میدادم. مثلا :

1)در باره ی نظرات خصوصی گفته بودین. که باید بگم سیستم بلاگفا طوری تنظیم شده که این نظرات رو سایر نویسنده ها هم میتونن بخونن ما سعی خودمونو میکنیم که فقط نویسنده ی مربوط ببینه (انشاالله)

2)چند مورد پیشنهاد در مورد مطالب داده شد که واقعا شایان تشکر و تفکر برای اجرای اونهاست مثلا پارامترای کلاس و اساتید که طرح کلیش هم  شکل گرفته که همینجا از همه شما همکلاسیا خواهش میکنم توی نظر سنجی حاشیه وب شرکت کنین تا نظر غالب کلاس دستمون بیاد.البته باید بگم که در این راستا اعضای وبلاگ ایده های جالبی دادن که در صورت موافقت ضمنی شما،از اول مهر،شروع میشه.

3)دوستانی هم به طویل بودن و خسته کنندگی پست ها اشاره کردن که اعضا،در همون جلسات سال قبل تصمیم گرفتن که تنوع نوشتاری و حجم مطالب رو رعایت کنن البته جاداره به اینم توجه کنیم  که بسته به نوع موضوع، امکان داره از مطالب با توضیحات بیشتر که بعضا به ادامه مطلب کشیده میشه استفاده کنیم.

4)تصمیم گرفته شد برای باخبر کردن شمااز مطالب متفاوت و بکر وبلاگ بهتون ایمیل بزنیم. پس لطفا همیشه ایمیلتونو چک کنین.ضمنا درصدد تشکیل خبرنامه جمعی هم هستیم که باعضویت درش از به روز شدن وبمون با خبر شید.

5)و اما مسئله ی مهمی که ممکنه برای برخی سوال برانگیز باشه،عضویت اعضاییه که در حال حاضر فعالیتی ندارن یا کمتر فعالن: درخواستی شده بود مبنی بر اینکه اگه این دوستان تمایل به همکاری ندارن، از این به بعد جزو گروه اصلی اعضا نباشن. پاسخ اینه که ما تا حالا عضوی نداشتیم که تمایل به همکاری با ویلاگ رو نداشته باشه میتونم به جد بگم که همه اعضای وب به جز بچه هایی که از دانشگاهمون جدا شدن،همه برای وبلاگ دغدغه دارن و به پیشرفت و پیگیری اون اهمیت میدن. برای مثال در خصوص ارائه ی همین طرح های جدید یا نمود بیرونی وب، همین دوستان همپای سایر اعضا،کمک های قابل توجهی کردن.و با همراهی اونهاست که وبلاگ به اینجا رسیده. ممکنه در حال حاضر به دلیل مشغله های دیگر کمتر فرصت درج پست توی صفحه ی اصلی وب رو پیدا کنن ولی این به معنای عدم تمایل به همکاری نیست و اسامی این دسته از اعضا در جمع نگارندگان ذهن درخشان باقی خواهد ماند.

آخرش برای هممون آرزوی سلامتی و درک بهترین اوقات رو دارم. اگه نظری هست حتما بفرمایین. به امید دیدارتون در مهرماه. التماس دعا

----------------------                                                   

جوادی

درد امروز جامعه ی ما !!

                                                              

                                                از چمران پرسیدند:


                                             تعهد بهتر است یا تخصص؟

                                                              گفت:

                       «می گویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را می پذیرم.

            اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.»


یادش گرامی و سلوک و رفتار و ایده هایش برایمان راهگشا باد

خود شیفتگی

خودشیفتگی


در روان‌شناسی خودشیفتگی یا نارسیسیسم بیانگر عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشت‌های درونی است. نارسیسیسم از ریشه لغت یونانی‌شدهٔ نارسیس (نرگس، اسطوره نارسیسیوس) گرفته شده‌است. نارسیس یا نرگس، مرد جوان خوب چهره‌ای بود که از عشق اکو دوری کرد و برای همین محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در یک استخر آب گردید. نام گل نرگس برگرفته از این افسانه‌است. نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاس یافته خود) نمی‌رسد، آنقدر غمگین بر لب چشمه می‌نشیند تا تبدیل به گل می‌شود.

در روانپزشکی نیز نارسیسیسم افراطی براساس خصیصه‌های روانی و شخصیتی در عشق بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بی حد و حصر شناسایی می‌شود و آن را نوعی اختلال روانی می‌دانند. فروید عقیده داشت که بسیاری از خصیصه‌های خودشیفتگی با بشر به دنیا می‌آیند و او نخستین کسی بود که خودشیفتگی را با روانکاوی توضیح داد.آندرو موریسون نیز ادعا کرد، در دوران بزرگسالی، میزان مفیدی از خودشیفتگی در افراد وجود دارد و یا به وجود می‌آید که آنها را قادر می‌سازد تا در رابطه برقرار کردن با دیگران فردیت خود را نیز در نظر بگیرند

واژهٔ نارسیسیسم را در روانشناسی فردی (در زبان انگلیسی) گاه به جای اصطلاحاتی مانند تحقیرکننده، پوچی، خودپرستی و یا خودپسندی استفاده می‌کنند و گاهی نیز در جامعه شناسی آنرا به جای نخبه گرایی و یا بی تفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران می‌نامند.

پیشینه در روانشناسی

به عقیدهٔ فروید، این مفهوم برای اولین بار در روانشناسی توسط پل ناک به کار گرفته شد. وی بعدها این عقیده را تصحیح می‌کند و توضیح می‌دهد که در واقع هولاک الیس را باید ابداع کنندهٔ این اصطلاح دانست. خود الیس توضیح داده‌است که او این اصطلاح را در سال ۱۸۹۸ برای توصیف نگرشی روانی به کار برد و ناک در سال ۱۸۹۹ این را برای معین کردن نوعی از انحراف جنسی استفاده کرده‌است. به عقیدهٔ الیس، او و ناک را باید به طور مشترک ابداع کنندهٔ این اصطلاح دانست.

فرهنگ خودشیفتگی 

مورخ و منتقد اجتماعی کریستوفر لاک این موضوع را در کتابش به نام «فرهنگ خودشیفتگی» که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، توصیف می‌کند. او فرهنگ خودشیفتگی را به این صورت توصیف می‌کند که هر عملی که فرد انجام می‌دهد در راستای ارضای و بدست آوردن لذت درونی خود است. این توصیف نیز در مواقعی به کمک لیبرالیسم رقته‌است و برای توصیف صفات درونی لبرالیسم مانند مسائل اجتماعی، جنسیتی و یا مذهبی به کار برده می‌شود. با تعاریفی که از خودشیفتگی به عمل آمده‌است، بیشتر محققان و جامعه شناسان، این صفت را تحلیل برنده اجتماع و جامعه می‌دانند و آن را در نقطه ماکزیموم فردگرایی قرار داده‌اند و فردی که دچار خودشیفتگی بی اندازه‌است، هیچ علاقهً درونی به دیگران ندارد.

خودشیفتگی در روانشناسی تکامل 

واژهٔ خودشیفتگی همچنین در روانشناسی تکاملی در رابطه با مکانیزم جفت گزینی (به انگلیسی: assortative mating) نیز استفاده می‌شود. کتاب انتشار یافته آلوارز سامارایز در این باره بحث می‌کند. شواهد جمع گزینی انسانی بر مسائلی مانند سن, ضریب هوشی، قد، وزن، ملیت، تحصیلات و محل اقامت و یا محل کار و یا خصیصه‌های شخصیتی توجه دارد و از آنها به عنوان ایجاد رابطه کننده، نام می‌برد. در نظریه «خود کاوشگری علاقه» فردیت‌ها به نحوی غیر هوشیارانه به دنبال تصویری از خودشان در دیگران می‌گردند و این جستجو شامل معیارهای زیبایی، تناسلی و جسمی در زمینه خود ارجاعی می‌باشد.

مطالعات آلوارز مشخص می‌کند که تشابهات چهره‌ای بین زوج‌هایی که ازدواج می‌کنند، یکی از قدرتمندترین شاخصه‌های مکانیزم جمع گزینی ناپیدا بین افراد می‌باشد. زوج‌ها بر اساس یک فرایند ذهنی درونی ترجیح می‌دهند، هم چهره‌های خود را بر گزینند.

منبع :

دانشنامه ویکی پدیا(خودشیفتگی اثر زیگموند فروید ترجمه ی پاینده)

زمان و چند نکته ی جالب درباره اش

                                                                          

تعریف مدیریت زمان :

استفاده بهبینه از زمان با جدیت و تلاش تمام و اجازه ندادن به دخالت ناروای امور و حادثه ها در جریان اجرای برنامه را مدیریت زمان می گویند.

طبق برنامه ای صحیح درست عمل کردن و از کارها و رفتار های واکنشی ، پراکنده و ناسنجیده پرهیز نمودن را مدیریت زمان می نامند.

مدیریت زمان یعنی تسلط و حاکمیت برزمان و مهار نمودن آن .

استفاده ی حد اکثری از زمان حداقلی برای رسیدن به اهداف مسئولیتها.

قدرت و مهارت تنظیم زمان تخصیص یافته به فعالیت های مختلف .

بنابراین برای مدیریت زمان و به دست گرفتن و کنترل آن و جلوگیری از اتلاف وقت باید بنگریم که :

الف : چگونه باید برای دقایق و ساعات زندگی خود ، به درستی برنامه ریزی کنیم؟

ب : چگونه برای اجرای آن جدیت و اهتمام کنیم؟

ج : آفات اجرای برنامه ها را بشناسیم و حتی المقدور از دخالت های بی جای امور و حوادث جلوگیری کنیم؟

چرا به مدیریت زمان نیاز داریم؟

یکی از سوالات اساسی در باب مدیریت زمان ، این است که آیا وقت هم نیاز به مدیریت دارد یا نه؟ و اگر نیاز دارد به چه علت است؟

وقت یکی از سرمایه های مهم زندگی است و هدر دادن این سرمایه خلاف قوانین عقل و دین می باشد به همین دلیل باید وقت و عمر را مهار نمود و با توجه به اصول و ضوابط خاص خود، در مسیر اهداف عادی و عالی از آن بهره گیری نمود . ما به علل گوناگونی به مدیریت زمان نیاز داریم، چرا که :

1)عمر و زمان قابل بازگشت نیست.

2)گذشت زمان محسوس و ملموس نیست.

3)زمان با هیچ چیز قابل معاوضه نیست.حتی با سرمایه های کلان مادی، چون با وقت میتوان آنها را به دست آورد ولی با سرمایه های مادی نمیتوان وقت را حاصل نمود.

4)اوقات فراغت را نمی توان بهینه کرد.

5)زمان وحشی و برنده است پس مهار آن یک هنر بزرگ است.

6)یک ساعت می تواند سعادت و شقاوت یک عمر انسان را درپی داشته باشد.

مزایا و فواید مدیریت زمان :

ارزش مدیریت زمان در شناخت را ه هایی است که با توجه و عمل بدان می توان شرایط زندگی را بهبود بخشید و زندگی مطلوب تر و مفیدتری را برای خود رقم زد.

برخی از مزایای مدیریت زمان علاوه بر آنچه اشاره شد ، عبارت است از :

1) ایجاد انگیزه و احساس مطلوبیت و دستیابی به خلاقیت

2)کاهش اضطراب و فشار روانی

3) ایجاد تعادل میان فعالیتهای شغلی و زندگی خصوصی

4)موفقیت و تسریع در کسب هدفها

5)مهار و کنترل زمان

6)تمرکز برمسایل و اهداف اساسی

7)قدرت تحلیل زندگی و اهداف

8)تشخیص اولویت کارها

9)حذف امور و کارهای زائد

10)نظم در کارها و الگو شدن برای دیگران

11)انجام همه ی امور ضروری زندگی ، کسب نشاط و تحرک در زندگی

12) داشتن تصویری روشن از وظایف شخصی و اجتماعی

13)رفع نگرانی و حواس پرتی و کمک به حافظه

14)بهبود کنترل بر خویشتن و مدیریت فردی

15)بالا رفتن ضریب بهره وری از خود و توان اجرایی بیشتر یافتن

16)جلوگیری از اتلاف انرژی

منبع : کتاب مدیریت زمان استاد مهدی نیلی پور

جانم فدای پدر

      پدری پیر و رنجور دست بر شانه پسر جوانش گذاشت و از او پرسید:

تو میتوانی مرا بزنی یا من تو را ؟

 پسر جواب داد : من میزنم !!!!!

پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید !!!!

پدر با ناراحتی از کنار پسر رد شد . بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود ...

پسرم من میزنم یا تو؟

این بار پسر جواب داد شما میزنی

پدر تعجب کرد و گفت چرا اون دوبار اول این را نگفتی؟؟؟

پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم

ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی..



برای سلامتی تمام پدران در قید حیات و آمرزش پدران سفر کرده, صلـــوات

بازنشستگی شیطان

                       

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...


گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!!

گفتم:به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

 گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.!!!!!

دکتر محمد نقی براهنی،مردی که بر تارک علم روانشناسی می درخشد

                 

محمد نقی براهنی به سال 1311 در تبریز چشم به جهان گشود.دوره های دبستان و دبیرستان و سپس کارشناسی را با درجه ی عالی در زادگاه خود پشت سر گذاشت و در همانجا به عنوان دبیر دبیرستان مشغول به کار شد. کمی بعد به سبب تحصیل درخشان دانشگاهی ، به صورت بورسیه دوره ی کارشناسی ارشد رشته ی روان شناسی را در کشور انگلستان، و سپس دوره ی دکترا را در رشته ی روانسنجی در دانشگاههای امریکا گذراند. مدت کوتاهی پس از بازگشت به کشور ، به دانشکده علوم تربیتی و گروه روانشناسی دانشگاه تهران دعوت شد و تدریس درسهای عمده و اصلی روانشناسی را عهده دار گردید.

از همان آغاز کار با توجه به فقدان کتابدرس های شایسته در زمینه های اصلی روانشناسی امروز ، به ترجمه ی متون زیربنایی دانشگاههای پیشتاز و نویسندگان پر اعتبار جهان همت گماشت.

کتابهای مبانی نظری آزمونهای روانی ، انگیزش و هیجان ، روان آزمایی، روانشناسی یادگیری و ... محصول این رویکرد استاد است.

پا به پای این دو دسته تلاش عمده در راه تحقق مفهوم آزمایش در شاخه های علم روانشناسی یا عملی کردن مفهوم پژوهش و تحقیق درر این شاخه از دانش روز نخستین گام ها را با تهیه هنجار ایرانی برای آزمونها، به ویژه آزمونهای شناختی در راه گذارد.از دیر زمانی پیشتر ضرورت وجود این قبیل آزمونهای ایرانی در وزارت علوم و آموزش و پرورش و همچنین برای بسیاری از برنامه ریزی های آموزشی کلان کشوری احساس می شد، لیکن تحقق انها مردی پرمایه و از خود گذشته و بارور می طلبید.

در خلال دوره تعطیلی دانشگاهها ، ترجمه و تألیف چند کتاب عمده و بنیادی دیگر و همچنین تهیه و اماده سازی هنجار ایرانی برای رایج ترین آزمون شناختی دنیا (وکسلر) را در دستور کار خود قرار داد.

گردهم آوردن صاحبنظران و مدرسان دانشگاهها برای تألیف کتاب راهگشای "واژه نامه روانشناسی و زمینه های وابسته"و ترجمه کتاب "زمینه روانشناسی" و ... از زمره ی دیگر تدابیر عملی و فرهنگی این بزرگمرد است که در همین دوران به ثمر نشست. تدوین دائره المعارف روانشناسی را نیز در دست داشت که متأسفانه برای انجام آن مهلت نیافت.

علاوه بر تدریس و پژوهش های علمی کاربردی و تألیف و ترجمه ی متن های دشوار ، فعالیت مهم دیگری در کارنامه ی خدمات ملی و علمی دکتر براهنی قرار دارد و آن هم ، ساختن مجموعه آزمونی است به منظور کمک به نوجوانان و مسئولان آموزش و پرورش و وزارت علوم در راه کشف و شناسایی استعداد های نوجوانان. 

در سالهای آخر عمر پربار خود علی رغم ضعف جسمی و مشکلات دیگر ،  به تدریس در مراکز علمی و تحقیقاتی مخصوصا انستیتو روانپزشکی ایران روی آورد و سپس با کوشش فراوان انجمن روانشناسی ایران را پایه گذاری کرد که این تلاش وی همچون سایر زحمات علمی گرانقدر و گران سنگش مشهود و یانازدودنی است.

                  

در کنار این همه شایستگی و تلاش بی امان ، رفتار فروتنانه و رفیقانه مخصوصا با دانشجویان در این بزرگمرد فرزانه برگی است فروزان  و آموزنده.شادروان دکتر محمدنقی براهنی در آخرین سه شنبه مردادماه 1381 در پایان یک سال طولانی پر از روز های دشوار و بیماری های پیاپی ، به آرامش ابدی پیوست و در قطعه ی هنرمندان گلزار زادگاهش تبریز به خاک سپرده شد. روانش شاد و یادش گرامی باد.


یاد استاد .....

توی این هیاهوی درس و انتخاب رشته و شغل و زندگی و خانواده و  آینده و ..... گاهی اوقات یادمون میره که خیلی از نعمت ها و مواهبی که توی زندگیمون استفاده میکنیم مرهون زحمات افراد دیگه ای هم هست افرادی که بی هیچ منتی حتی بدون اینکه به رومون بیارن بخشی از پیشرفت ما رو تو زندگی رقم می زنن قشری از اون آدما اونقدر کارشون مقدسه که در قبالش هیچ پاداشی برای اونها با هم ردیفی با مقام پیام آوران الهی برابری نمی کنه

به راستی که نام زیبای استاد برازنده ی این فرشته های خوب خداست

ضمن عرض ارادت به همه ی اون کسانی که توی زندگی ذره ای از دانش و آگاهی خودشون ارزانی فهم ما می کنند غزلی رو تقدیم لطف و مهربونیشون میکنم:

از یک کلام جان فزاصد مرده احیا می کنی @ هنگام تعلیم سخن کار مسیحا  می کنی

هردم که می گویی سخن جان میدهی مارا به تن @درجان دمیدن در بدن  اعجاز عیسی میکنی

با دانش خود هر زمان بخشی حیات جاودان @ خضری وآب زندگی در ساغر ما میکنی

جویند ی یابنده ای درکشف استعداد ها @ هر گوهر نایاب را با شوق پیدا میکنی

بس قوّه ها آید به فعل از قدرت گفتار تو @ هر غنجه ی نشکفته را چون گل شکوفا می کنی

انسان انسان پروری  گر درحقیقت بنگری @ درنقش شاگردان خود ،خود را تماشا می کنی

در پرتو خود ساختی از ذره ها خورشید ها @ هر روز خورشید دگر تقدیم دنیا می کنی

با خودم گفتم به خاطر اینکه یادی از استادهای خوب دانشگاه خودمون هم بکنیم بهتره حداقل به پاس تلاشهای خستگی ناپذیرشون تصویر اونها رو توی ذهنمون مرور کنیم :
        
 دکتر مجید صدوقی
                     




         دکتر محمدرضا تمنایی فر




        دکتر فریبرز صدیق ارفعی




و این هم دکتر محمد گنجی  یکی دیگر از اساتید موفق و بسیار کوشا و با اخلاق ما که علاوه بردرس شیرین spss!!!!! درس صبر و استقامت نیز آموزش میدادند.البته بغلیشون استاد نیستند اگه ذهن درخشانتون یاری کنه یکی از دانشجویان خیلی ....... بگذریم
باشد که سپاسگزار زحمات این اساتید و دیگرانی که تصویرشان در اختیار نبود
همچون استاد جواد ناصح و استاد فاطمه ی دهقانی نیز باشیم.

چند روش مقابله با آسیب روانی از دریچه ی روانکاوی

سلام و عرض پوزش بابت دیرکرد وصول متن

ببخشید مثل اینکه من بی خیال این فشار روانی نمیشم خودمم خسته شدم ولیکن چون همه ی ماها یه جوری اونو تو زندگیمون تجربه کردیم و خواهیم کرد خالی از لطف نیست که چندتا روش فوق العاده کاربردی و ضروری البته از دریچه ی اعجاب انگیز و زیبای روانکاوی تقدیمتون کنم . توی نوشته ی پیش از این ابتدا فشار روانی رو از منظر روانشناسا و محققای تقریبا جدید گفتم و چند راهکار شناختی و رفتاری برای مقابله با فشار روانی(چه خود موقعیت تهدید آمیز و چه هیجانهای مخرب بعد از اون مثل خشم و اضطراب و افسردگی و اختلال در شناخت و ....)

                        

تعریف مقابله و انواع آن :

هر نوع کوششی جهت حل و فصل کردن آسیب و فشار روانی و بازگشتن به موقعیت معمولی پیش از تنش را "مقابله" می گویند.

1)مقابله مسأله مدار : تلاشی که صرف تغییر در موقعیت و خود مسئله ی تنش زا می شود مثل تدابیر یافتن راهکار برای حل مسئله سبک سنگین کردن آنها از نظر ارزش و سود و زیان و انتخاب بهترین راه(از مثالش صرف نظر میکنم خودتون برید تو هیلگارد بخونید)

2)مقابله هیجان مدار: تلاشی برای جلوگیری از ظهور و بروز هیجانهای منفی ناشی از استرس که خودش به سه قسمت تدابیر الف) شناختی ب)رفتاری پ) روانکاوی تقسیم میشه که توی نوشته های قبلی برخی از تدابیر کارآمد شناختی و رفتاری مثل ورزش و آرمیدگی و عدم توجه موقت به موضوع یا حمایت اجتماعی رو خیلی مختصر توضیح دادیم حالا میخوام 3 مورد از روش های روانکاوانه رو تحت عنوان مکانیسم های دفاعی بگم اما قبلش باید عنوان کرد که چون در نظریه ی روانکاوی خیلی از هیجانهای مثبت و منفی تأثیر مسقیمی بر "ناهشیار" ما دارند هر روش مقابله معمولا با نوعی ((خود فریبی)) همراه است که هیجان های منفی رو از حیطه ی خودآگاهی به نا هشیاری میبره ولی هنوز آثار منفی اون دامن گیر ذهن هشیار انسان هست :

1)واپسرانی : فرد سعی می کند در مواجهه با شرایط تنش زا هیجان مخرب ناشی از آن را از ذهن خود پاک کند اما غافل از اینکه آن را از سطح آگاهی خود به ناهشیار فرو میفرستد این اصلاح نباید با فروکش کردن اشتباه شود چون فروکش کردن یک تدبیر شناختی است که شامل نیندیشیدن موقت به مسئله یا انکار آن نزد دیگران برای تمرکز روی مواردی معین است. درواقع واپسرانی یک نوع خودفریبی است که فرد آن هیجان را در وجودش انکار میکند درحالی که در ضمیر ناخودآگاهش جای گرفته است. فروید معتقد است که واپسرانی فقط منحصر در خاطرات دوران کودکی نیست بلکه در بزرگسالی هم رخ می دهد.

2) دلیل تراشی : یافتن دلیلی خوب و واقعی برای کاری که علت واقعی انجام آن چیز دیگری است که قاعدتا به دو منظور صورت می پذیرد اولی جهت کاهش نا امیدی از نرسیدن به هدف و دومی جهت منسوب کردن رفتار به یک علت منطقی و جامعه پسند مثال گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف بو میده

3)واکنش وارونه : نیندیشیدن به انگیزه ای  با توجه کردن افراطی به انگیزه ی متضاد آن مثلا ممکن است در کودکی خاطره ای موجب ایجاد نفرت نسبت به مادر شده باشد اما در بزرگسالی هم برای دادن اطمینان به خود و هم برای اطمینان دادن به والدین از جهت فرزند خوب بودن تلاش مصرانه ای برای کمک و خدمت کردن به مادر صورت می گیرد

پیدایش این امر ممکن است به دلیل فشار فراخود یا ضوابط اجتماعی باشد.

منبع : زمینه روانشناسی هیلگارد صفحات 507 تا 513

راهکارهای برابری با فشار روانی

مهم‌ترین شیوه‌های مقابله مسئله مدار عبارتند از:
 
بازسازی شناختی
 
به اعتقاد راجر آلن (1983) تغییرات شناختی در مقابل با فشار روانی و تغییر سبک زندگی نقش مهمی‌دارند.
 
بازسازی شناختی از نظر وی شامل چهار مرحله به شرح زیر می‌باشد: 
                         
 آگاهی از فشار روانی
• این مرحله شامل مشخص کردن و شناسایی دقیق فشارزاها است. در این مرحله کلیه افکار مرتبط با فشارزاها شامل نگرانی‌ها و ناآگاهی‌ها باید به صورت یک فهرست تهیه و تنظیم شوند. سپس علت فشارزا بودن هر یک از موارد مورد بررسی قرار گیرد. اگر ادراک فشارزاها منفی نگرانه و یا دفاعی باشد و مانع حل مشکل توسط شخص شود، باید مجدداً مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد.

 ارزیابی مجدد شرایط
• ارزیابی مجدد یعنی ایجاد دیدگاه و باور جدید در ذهن که مناسب‌تر و سازگارانه‌تر باشد. در این مرحله باورهای دیگری که بی‌طرفانه یا ترجیحاً مثبت اندیشانه هستند برای حل مسئله به خدمت گرفته می‌شوند.
• باید به خاطر داشت که ارزیابی مجدد یک فرایند سرکوب هیجانات یا دلیل تراشی نیست بلکه تشخیص صحیح این نکته است که بر چه عواملی در زندگی کنترل داریم و چه عواملی خارج از کنترل ما هستند. 

 پذیرش و جایگزینی

در این مرحله باورها و عقاید جدید در الگوهای تازه تفکر جایگزین باورهای قدیمی‌و کهنه می‌شوند. مشکل‌ترین مرحله تغییر نگرش پذیرش به کار بستن دیدگاه‌های جدید درباره مشکلات است. اکثر افراد در وضعیت‌های قدیمی‌و شناخته شده احساس راحتی می‌کنند و به حفظ عادت قدیمی‌در تفکر و رفتار گرایش دارند. اما مانند سایر مهارت‌ها بازسازی شناختی با تمرین و تکرار بهبود می‌یابد.

حمایت اجتماعی
 
تحقیقات نشان می‌دهند که برخورداری از حمایت‌های اجتماعی آثار و فشار روانی را در موقعیت‌های مختلف تعدیل می‌کند. به عنوان مثال درصد مرگ و میر در بیوه مردانی که به طور مرتب در گردهمایی‌های اجتماعی حضور می‌یابند خیلی پایین‌تر از گروه مشابهی است که در این گردهمایی حضور ندارند. دانشجویانی که دوستان زیادی دارند نسبت به آنهایی که دوستان کمی‌دارند از دستگاه ایمنی فعال‌تری برخوردارند. با توجه به تاثیر بر سیستم ایمنی به نظر می‌رسد برخورداری از حمایت‌ها می‌تواند استرس‌های تحصیلی را کاهش دهد.

فنون مدیریت زمان
 
یادگیری فنون مدیریت زمان می‌تواند موجب حداکثر استفاده از وقت شده و عملکرد افراد را افزایش دهد. این فنون در مورد اشخاصی که مسئولیت‌های متعددی دارند کاربرد بیشتری دارد. مرحله اول شامل اولویت سنجی است. در این مرحله فهرستی از تمام مسئولیت‌های روزانه، هفتگی و ماهانه (به طور جداگانه) تهیه می‌شود. آنگاه اموری را که از اهمیت و فوریت بیشتری برخوردارند مشخص نموده و برای آنها اولویت اجرایی در نظر گرفته می‌شود.
مرحله بعدی زمانبندی است. در این مرحله برای هر یک ازمسئولیت‌ها زمان مشخص و معینی در نظر گرفته می‌شود. در صورت لزوم امور کم اهمیت حذف می‌شوند و وقت بیشتری برای اولویت‌ها اختصاص می‌یابد. پس از این مرحله برنامه زمان‌بندی شده وارد فاز اجرایی می‌شود. برای اجرای بهتر برنامه تعیین اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. همچنین می‌توان برای عملکرد مناسب و منطبق با برنامه زمانی پاداش‌هایی در نظر گرفت.

ادامه نوشته

تبیین فشار روانی و تأثیر باور های فردی بر آن

مدیریت فشارهای روانی
فشار روانی یکی از مهم‌ترین علل بروز اختلالات جسمی‌ و روانی است. بررسی‌های گوناگون نشان دهنده این حقیقت است که 70 تا 90 درصد بیماری‌ها با فشار روانی ارتباط دارند. فهرست بیماری‌های ناشی از فشار روانی، سرطان، بیماری‌قلبی، آسم، میگرن و ... را در بر می‌گیرد.
همچنین فشار روانی می‌تواند در بروز اختلالاتی چون افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد موثر باشد. با توجه به نقش موثر فشار روانی در بروز اختلال سوء مصرف مواد و همچنین عود اعتیاد، آشنایی کامل با آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
                          
فشار روانی چیست؟

ارائه تعریفی جامع و مانع از فشار روانی دشوار است. لازاروس و فولک من (1984) آن ‌را چنین تعریف می‌کنند: «یک حالت درونی که می‌تواند ناشی از خواسته‌های فیزیکی بدن و یا ناشی از موقعیت محیطی و اجتماعی باشد که این موقعیت‌ها بالقوه زیان‌بار، غیرقابل کنترل یا فراتر از استعداد سازگاری ما ارزیابی می‌شوند.» علت‌های فیزیکی، محیطی و اجتماعی حالت فشار روانی را اصطلاحاً فشارزا گویند.
 
سلیه فشار روانی را پاسخ غیراختصاصی بدن به هر موقعیتی می‌داند که نیاز به سازگاری داشته‌باشد. خواه موقعیت مزبور خوشایند باشد (ارتقای شغلی) و خواه ناخوشایند (اخراج از کار). البته یافته‌های جدید نشان می‌دهد که بین فشار روانی ناشی از موقعیت مطلوب و نامطلوب تفاوت‌های فیزیولوژیک وجود دارد. متخصصان طب جامعه‌نگر، تعریف سلیه، لازاروس و دیگران را گسترش داده‌اند. به نظر آنها استرس ناتوانی در مواجهه با یک تهدید ادراک شده است (خیالی یا واقعی) که وضعیت مطلوب جسمی، ذهنی، هیجانی یا معنوی فرد را مورد تهدید قرار می‌دهد و در نتیجه آن پاسخ‌های فیزیولوژیک و سازگارانه ظاهر می‌شود.
فشار روانی با سلامتی و عملکرد ارتباط دارد. مقادیر کم آن موجب بهبود سلامتی و عملکرد می‌شود و مقادیر زیاد آن سلامتی را به خطر انداخته و عملکرد را دچار اختلال می‌کند.
چه عواملی فشار روانی ایجاد می‌کنند؟
عوامل ایجاد کننده فشار روانی را می‌توان به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم کرد. مهم‌ترین فشارهای بیرونی عبارتند از مشکلات زندگی (مشکلات اقتصادی، ناامنی شغلی، کار طاقت‌فرسا و ...) و دگرگونی‌های زندگی (مرگ همسر، فرزند یا والدین، ازدواج، طلاق و مهاجرت). اگر فشار روانی از حد معینی فراتر رود به پریشانی (Distress ) تبدیل می‌شود و سلامتی و عملکرد دچار اختلال می‌شوند. هولمز (1984) به منظور بررسی تاثیر فشارزاهای روانی بر سلامت افراد در گروه‌های سنی مختلف (نوجوانان، بزرگسالان، سالمندان) مقیاسی تهیه کرد که با توجه به تعداد و نوع دگرگونی‌های زندگی افراد در طول یکسال، آمادگی برای ابتلا به بیماری‌ها را پیش‌بینی می‌کند. هر چه شدت بحران‌های زندگی از خفیف (150 تا 199 واحد دگرگونی) به متوسط (200 تا 299) و شدید (بالاتر از 300) افزایش یابد به همان نسبت احتمال بروز بیماری بیشتر می‌شود.

برخی از مهم‌ترین فشارزاها و امتیازات مربوط به آن عبارتند از: 

 

رویداد زندگی

واحدهای دگرگونی

بزرگسالان

نوجوانان

سالمندان

 مرگ همسر

100

69

73

 طلاق

73

60

72

 زندگی جدا از همسر

65

55

63

 بازداشت در زندان

63

50

73

 مرگ یکی از اعضای خانواده

63

54

60

 زخمی‌شدن یا بیماری

53

50

65

 ازدواج

50

50

50

 اخراج از کار

47

50

62

 آشتی با همسر

45

47

35

 بازنشستگی

45

46

33


(مقیاس درجه‌بندی سازگاری مجدد اجتماعی «هلمز»)

ادامه نوشته

کاربرد موسیقی در حوزه ی درمان اختلالات روانی

       

کاربرد موسیقی در حوزه ی درمان اختلالات روانی ( موسیقی درمانی)

محرک های دیداری و شنیداری نقش بسزایی در تولید رفتارهای روزمره ی فرد دارد و همینطور در کاهش اثرات برخی اختلالات روانی موثر واقع شده است. در این حوزه نباید از اهمیت دو حس پرکاربرد شنوایی و بینایی به سادگی گذر کرد. اهمیت این دو حس نسبت به سایر حواس به کارگیری طولانی مدتشان در شبانه روز است.لذا هرحس پرکاربرد بیشتر از باقی در معرض بیماری ها و مشکلات قرار می گیرد، به همین خاطر می توان از آثار محرک های سالم در این حوزه در درمان برخی از اختلالات کمک گرفت.

از آنجا که در حیطه ی حس شنوایی موسیقی و به طور کلی آواها جزو جدانشدنی از محرک صوت است ابتدا به معرفی خصایص صوت و سپس موسیقی و ارکان آن می پردازیم:

به طورکلی صوت دارای دو ویژگی بارز است:

1) ارتعاش (لرزش،بسامد،نوسان،frequency): هر صدا اعم از اصواتی که در حد شنوایی گوش ما هست و نیست مثل صدای انسان یا امواج رادیویی دارای یک لرزش و ارتعاش است این ویژگی خود طیفی از زیر و بمی صوت را شکل می دهد به طوری که صداهای با ارتعاش کم بم اند و هرچه ارتعاش فزونی یابد صدا زیر خواهد شد.

2) شدت صدا (volume) : این خصیصه بیانگر حجم کلی صوت و ارتفاع و بلندی آن است.

موسیقی: هرگونه صدا یا نغمه ی خوشایند که به صورتی منظم سازمان یافته شده باشد.

ملودی(آهنگ) : از توالی نت های اصلی ( دو ر می فا سل لا سی )آهنگ یا نوا شکل می گیرد که بیانگر حالت های گوناگونی از صداست. ملودی با زیر و بمی ارتباطی مستقیم دارد در حالت کلی 4 بازه ی اصلی صدا وجود دارد از بمترین به زیر ترین : باس(bass) - تنور (tenor) - آلتو (alto) - سوپرانو(soprano)

                          

ریتم(ضرب اهنگ) : ریتم هم همان نغمه یا صداست ولی وظیفه ی ایجاد نظم و سرعت دهی به ملودی یا آهنگ را دارد به طور کلی اصوات یکسان و مکرری که با فاصله ای معین نواخته می شوند تولید ریتم خواهند کرد.

اکنون که تعریفی اجمالی از ارکان موسیقی و مختصات آن شد به بیان نحوه ی اثرگذاری آن ها در حوزه ی اختلالات روانی خواهیم پرداخت:

استرس: یکی از شایع ترین اختلالات روانی امروز دنیا به خصوص کشور ما اضطراب یا استرس (stress) می باشد.

فشار روانی حاصل از تغییراتی که در آهنگ طبیعی زندگی فرد رخ می دهد و مستلزم سازگاری با موقعیت جدید است،استرس نام دارد.البته باید به خاطر داشت که هر تغییری میزان کمی از فشار روانی را به همراه دارد و به نوعی محرک لازم برای انجام فعالیت فردی است اما زمانی آن اختلال محسوب می شود که فشار روانی حاصل از عدم سازگاری با موقعیت جدید به حدی باشد که مانع از انجام فعالیت های عادی روزمره شود. این امر معمولا صاحب علائمی است که می توان از طریق ارکان موسیقی در کاهش ناملایمات آن اثزگذار بود:

یکی از علائم شایع ضربان قلب است ، تپش قلب از آنجا که یک رفتار بارز (objective) تلقی می شود می توان از طریق محرک صوت آن را کنترل کرد. معمولا تپش قلب افراد معمولی در دقیقه 60 تا 75 ضربه است که می توان با کمی مسامحه میزان آن را در هر ثانیه 1 ضربه دانست. حال این میزان در مواقع اضطراب زا فراتر می رود.به همین علت کارشناسان موسیقی درمانی پیشنهاد می کنند که در این هنگام  به نغمات و به طور کلی موسیقی ای گوش داده شود یک ریتمی ساده (mono rythm) دارد و با فاصله بین ضربه ای بیش از یک ثانیه نواخته می شود.

در بررسی زیست شناختی این امر میتوان به این نکته اشاره کرد که وارد شدن محرکی آرام(چه از نظر شدت صوت و چه از لحاظ سرعت ریتم و ملودی) در زمان استرس که اعصاب سمپاتیک شدیدا درحال فعالیت اند و هورمون های انرژی زای بدن (مثل کورتیزول،اپی نفرین،نور اپی نفرین و ...) در حال ترشح هستند می تواند با فعال سازی اعصاب پاراسمپاتیک و بازگرداندن حالات بدنی و عصبی به شکل متعادل خود موثر باشد.

از طرفی دیگر با استفاده از ملودی های آرام (ارائه شده در اوکتاو یا بازه های صدایی بم مثل باس یا تنور) و همینطور استفاده از نت های آرامش بخش و متانسب با فرکانس طبیعی بدن و زمین (مثل دو،ر) می توان در کاهش علایم اضطراب مزمن موثر بود ( ردیف های موسیقی پیشنهادی : دستگاه ماهور ، برخی گوشه های دستگاه شور و آواز افشاری و دستگاه سه گاه)

یکی دیگر از اختلالات بسیار شایع و مخرب اجتماعی در صورت شیوع جمعی و مزمن،بیماری افسردگی (depression) می باشد.

آثار و علایم فیزیکال و روانی این بیماری مقابل استرس است ولی در برخی نیز با هم مشترک است. به هر شکل ماهیت این دو اختلال با هم متفاوت است.معمولا در افسردگی حس نا امیدی و خمودگی بر فرد غالب می شود که همراه با نشانه هایی از قبیل ترس،اختلال در تغذیه،اختلال در خواب،افکار ناراحت کننده،سرزنش بی مورد خود و ... می باشد

معمولا در این مواقع برای کاهش اثرات افسردگی به وسیله ی موسیقی(آوا) از ریتم های تند(مثلا شش هشتم) و پیچیده استفاده می شود نکته ی قابل توجه در ریتم،قابلیت تحرک بدنی و یادآور شدن آن از خاطرات خوشایند گذشته است که می تواند روند اثر درمانی را شتاب بخشد و موجب افزایش سرعت گردش خون و به تبع آن افزایش جذب اکسیژن و درنتیجه ایجاد حالت نشاط و شادابی گردد.

تأثیری که میتوان از طریق ملودی بر درمانگری این بیماری گذاشت استفاده از ساز هایی است که تولید کننده ی اکتاو های بالا(زیر) صدا هستند مانند : ویولن،تار،سنتور،کمانچه،گیتار الکتریک و برخی از نتهای پیانو که در بازه های صدایی سوپرانو و آلتو نواخته می شوند.

اختلال ناهنجاری ارتباطی (گفتاری):((عدم توانایی فرد در استفاده ی بهینه از واژگان و درک معانی و مواقع استفاده از آنها))، تعریف جامع و مورد قبولی از این بیماری است. این فقدان در استفاده صحیح از گفتار و کلام ممکن است ناشی از رسش ناقص استخوان های فک و و صورت یا عضلات تنفسی باشد که در این هنگام به طور معمول خارج کردن آوا و صوت از دهان بسیار دشوار می گردد. از سوی دیگر ممکن است یک اختلال دیگری تحت عنوان زبان پریشی (آفازیا: ناتوانی در ادراک معانی کلمات که ناشی از آسیب دیدن بخشی از قشر لوب پیشانی است) منجر به شکل گیری این بیماری شود.از علل دیگر آن می توان به فلج مغزی که بیانگر عدم توانایی سیستم عصبی در فرماندهی به اجزای دهان و زبان جهت ارائه ی کلام است، اشاره کرد.

و اما نقش موسیقی در درمان اختلال ناهنجاری ارتباطی(گفتاری) :پژوهشگران موسیقی درمانی معتقدند نواختن ساز های بادی و ساز های دهنی (نی،فلوت،هارمونیکا،ملودیکا،کلارینت،ابوا،ترومپت،ساکسفون و ...) منجر به تقویت عضلات تنفسی می شود در ضمن تمرین های نفس کشیدن و دمیدن و به خصوص آوازخوانی بسیار در کاهش اثرات این بیماری توانا خواهند بود.

منابع :

کتاب مقدمه ای بر موسیقی درمانی نوشته ژاکلین اسمیت پرز ترجمه ی علیزاده محمدی

کتاب موسیقی ، درمانی برای همه ترجمه ی آذر عمرانی

کتاب صدای شفابخش موسیقی اثر ریچارد موکی و برادرش

کتاب موسیقی درمانی نوشته راجندر ترجمه ی قهرمان پور

کتاب تأثیرات موسیقی بر روان و سیستم اعصاب

دانشنامه ی علمی فرهنگی رشد ، دانشنامه ی اینترنتی ویکی پدیا

با سپاس فراوان از راهنمایی های اساتید روانشناسی دانشگاه کاشان ، آقایان فریبرز صدیقی ارفعی و جواد ناصح

بخشش در اوج نداری ، رفتاری در اوج زیبایی

                    

از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟

گفت: بله فقط یک نفر.
پرسیدند: چه كسی؟

بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از محل کارم اخراج شده بودم  و به تازگی اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که...


قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم!
گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن، پرواز داشتم. دوباره چشمم به یك مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.

گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم ،یه روزنامه بهم بخشیدی. تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش می‌بخشی؟!

پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.

به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید؟!

بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته ...
یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛

از او پرسیدم: منو میشناسی؟
گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا شما رو میشناسه.

گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟
گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.

گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.
جوان پرسید: چطوری؟
گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت می‌دهم.
(خود بیل‌گیتس می‌گوید این جوان وقتی صحبت می‌کرد مرتب می‌خندید)
جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم: هرچی که بخواهی!
اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.
جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!
گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟
گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی
پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟
جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداری و بی پولی به تو بخشیدم ولی تو در اوج ثروت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست.

منبع : ایده و خلاقیت

جناب آقای محمدحسین جوادی زادروزتان خجسته باد

اختلال روانی شخصیت ضد اجتماعی

اصطلاح شخصیت ضد اجتماعی همواره به صورت مترادف جامعه ستیز به کار رفته‌است. این برچسپ یا اصطلاح این رفتار را خارج از معیارهای اخلاقی متداول جامعه توصیف می‌کند و آن را به عنوان یکی از جدی‌ترین اختلال‌های روانی در نظر می‌گیرد.

نشانه های این بیماری

چهار نشانهٔ اختلال شخصیت ضد اجتماعی (Antisocial personality disorder)عبارت اند از: خود محوری، فقدان وجدان، رفتار تکانشی و جازبهٔ سطحی. خود محوری به اشتغال ذهنی فرد به مسایل خود و عدم حساسیت به نیازهای دیگران مربوط می‌شود. فرد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی به زندگی خود در دنیا یی که با تنهایی او آمیخته شده‌است ادامه می‌دهد، گویی که در مکان جدا و عایقی قرار دارد و هرگز دوست و آشنایی ندارد. این افراد اغلب فکر می‌کنند که با دیگران تفاوت دارند. آن‌ها ظاهراً احساس توجه و نگرانی نسبت به دیگران را درک نمی‌کنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اضطراب، گناه و یا احساس‌های پشیمانی را حتی در صورتی که آسیب زیادی را به دیگران وارد کرده باشند، تجربه نمی‌کنند. آن‌ها اغلب، هنگامی که با رفتار تخریبی خود روبه رو می‌شوند، آرام و موقر باقی می‌مانند و نسبت به کسی که بتواند آن‌ها را فریب دهند، احساس تنفر می‌کنند.

این افراد بر خلاف بزرگسالانی که یاد گرفته‌اند، رضایت مندی‌های بی درنگ خود را به خاطر اهداف دراز مدت فدا کنند، بدون توجه به پیامدهای احتمالی بر اساس تکانه‌های خود عمل می‌کنند. آن‌ها مشاغل و روابط خود را به طور ناگهانی تغییر می‌دهند و اهل خشونت و بی ملاحظه هستند. آن‌ها اغلب، سابقهٔ مدرسه گریزی دارند و ممکن است مکرراً به خاطر رفتار مخرب از مدرسه اخراج شده باشند. حتی هنگامی که آن‌ها پیوسته به خاطر رفتارهای خود تنبیه شوند، نسبت به رابطهٔ بین رفتارشان و پیامدهای آن‌ها هیج بینشی ندارند.

افراد مبتلا به شخصیت‌های ضد اجتماعی می‌توانند کاملاً فریبنده و متقاعد کننده به نظر آیند و به طور قابل توجهی نسبت به نیازها و ضعف‌های دیگران واقف اند. آن‌ها حتی در حالی که فردی را استثمار می‌کنند، احساس‌های اعتماد را در وی بر می‌انگیزانند. کن بایانچی در فریب دادن دیگران به اندازه‌ای مهارت داشت که توانست زنی را متقاعد کند که دربارهٔ بعضی از قتل‌ها، برای حمایت از وی شهادت دروغ بگوید. بایانچی می‌دانست که این زن تنها به طور اتفاقی قبل از دستگیری وی حضور داشت و هنگامی که در جایگاه دادگاه بود، او را متقاعد کرد که به وی کمک کند.

اگرچه به نظر می‌رسد که چنین افرادی احتملاً مجرم می‌شوند، ولی بسیاری از افراد جامعه ستیز از مشکلات قانونی اجتناب می‌کنند و با استفاده از روش‌های کمتر قابل توجه به عنوان تاجران بی رحم، روحانیون و سیاست مدارانِ متقلب به دیگران آسیب وارد می‌کنند.

یکی از جایگاه های تلاقی مطالعات روانشناسی و جامعه شناسی و کمک گیری برای جلوگیری از فراگیری و درمان این بیماری شایان توجه است

علل بروز

اگرچه علت‌های اختلال شخصیت ضد اجتماعی کاملاً شناخته نشده‌اند، ولی پژوهش‌ها از تبیین‌های مربوط به وراثت و هم از تبیین‌های مربوط به پرورش و ترکیبی از هر دو حمایت می‌کنند. همبستگی بالایی بین شیوه‌های فرزند پروری و سرمشق دهی نامناسب به دست آمده‌است. افراد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی اغلب به خانواده‌هایی تعلق دارند که با محرومیت هیجانی، روش‌های انضباطی خشن و بی ثبات مشخص می‌شوند و علاوه بر این، رفتارهای والدین نیز ضد اجتماعی است.ضمناً ممکن است وجود محرک های پرخاشگرانه نیز در محیط موجب ایجاد عادت در افراد شود اضافه بر این ها نمی توان از اهمیت ریشه های فیزولوژیکی و ژنیتیکی آن که درمان جسمی را ملزم می کند کذشت البته این امر بیشتر در حوزه ی روانپزشکی مورد بررسی قرار خواهد گفت.

منبع : مطلب ویراست شده از دانشنامه ی ویکی پدیا می باشد

دسته گل


مردی مقابل گل فروشی ايستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری
بود سفارش دهد تا برايش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می
کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی ؟

دختر گفت: می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی
زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به
مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود
لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را
برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست!

مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به
گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را
به دست مادرش هديه بدهد.

*شکسپير می گويد: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه
ای از آن را همين امروز به من هديه کن!*

راز داشتن زندگی خوب چیست؟ اصلاحات مداوم انجام دهید-بخش6

   

"دیر یا زود بحرانی در کارمان بروز می کند و نحوه ی مقابله ی ما با آن ، خوشبختی و موفقیت آینده مان را تعیین می کند. از ازل هر نوع حیاتی با بحرانهایی رو به رو بوده است"

                                                                                                                   رابرت کولیر

مسائل و مشکلات و موانع ، بخش طبیعی و اجتناب ناپذیر زندگی هستند. وقتی هدف جدید را تعیین می کنید با چالش ها ومشکلاتی روبه رو می شوید که امتظارش را نداشته و آن را پیش بینی نکرده اید. اما آزمون واقعی شخصیت در بحران های دوری ناپذیر است. توانایی شما در حل مشکلات اهمیت بسیاری دارد اما توانایی برخوردتان در مواقع بحران زا ، تعیین کننده ی موفقیت یا شکست شما در زندگی است. بحران ها به خاطر ماهیتشان غیر قابل پیش بینی هستند و چون نمی توانید آنها را پیش بینی کنید، هنگامی که بروز کزدند تنها کاری که می توانید انجام دهید،داشتن واکنشی تأثیرگذار نسبت به آنهاست.

تواناییهای رهبری

پژوهشگران در پی چند سال تحقیق در دانشگاه استنفورد عملکرد سالانه صدها مدیر و رئیس اجرایی شرکت های فورچون 1000 را بررسی کردند. این افراد از جمله موفق ترین افراد و کسانی بودند که در تجارت و صنعت حضور داشتند. کارشناسان با بررسی نوشته های این مدیران،به ویژگی های مدیران برتر پی بردند.

2 ویژگی غالب در این مدیران،نخست کارکرد خوب آنها به عنوان یکی از اعضای تیم است، و دوم این که در شرایط بحرانی خوب عمل می کنند. توانایی مقابله با بحران را تنها در شرایط یک بحران واقعی می توان یاد گرفت.

نحوه ی کارکرد رهبران در بحران

یکی از ویژگی مدیران تواناییحفظ آرامش و خونسردی هنگام بروزیک مشکل یا شکست است. وقتی آنها با یک مشکل یا بحرانی مواجه می شوند، به نظر می رسد کلیدی را در مغز خود فشار می دهند تا بلافاصله آرام شوند و کنترل امور را به دست گیرند. بلافاصله احساسات خود را تحت کنترل در می آورند. این گونه افراد هرگز عصبانی و ناراحت نمی شوند ، به هیجان نیامده و تحریک نمی شوند.و با غلبه بر شرایط اضطراب گون،فضا را برای برخورد و رفتار صحیح با مشکل عاری از هرگونه استرس می کنند.

اصلاح مسیر

حال به یکی از قسمت های مهم راز اصلی موفقیت می رسیم.همانطور که پیش از این نیز گفته شدوقتی هواپیما پرواز می کند،در 99 درصد موارد از مسیر اصلی خود خارج می شود. هر پروازی از یک مکان به مکان دیگر نیازمند مجموعه ای مداوم از اصلاح مسیر است.

در زندگی نیز باید پیوسته اصلاحاتی را در مسیر خود اعمال کنید. در هر ساعت و هر روز،باید تغییرات کوچک و بزرگی را در مقابله با رویداد های غیر منتظره انجام دهید. توانایی شما در انجام سریع و تأثیر گذار این اصلاحات،بیش از هر عامل دیگر در موفقیت شما دخیل است.

منبع : کتاب قدرت برنامه ریزی نوشته ی برایان تریسی(braian tracy) همراه با ویرایش

داستان پردازی راهی برای تقویت حافظه

          

آیا تا کنون به شماره تلفنی نگاه کرده اید و چندین بار آن را برای خود تکرار نموده اید تا شماره را بگیرید؟ معمولا در این موارد بلافاصله بعد از گرفتن شماره دوباره آن فراموش می شود زیرا به حافظه ی دراز مدت "سپرده" نشده است. یعنی تنها قسمتهایی از اطلاعات آنهم برای مدتی نگهداری می شوند.

برای به خاطر سپردن طولانی تر باید اطلاعات جدید با اطلاعاتی که قبلا داشته اید مرتبط و سپس به حافظه ی دراز مدت سپرده شوند.

* ساختن داستان :

یکی از راههای به خاطر سپردن اطلاعاتی که باید به حافظه ی بلند مدت سپرد ساختن داستانی است که موضوعات لازم برای به یاد آوردن را به یکدیگر مرتبط می سازد و در نتیجه بیاد آوردن آنها آسان تر می شود. هنگامی که داستان می سازید تصویر ذهنی پرقدرتی از آنچه روی می دهد خلق کنید این کار کمک می کند تا اطلاعات به تصویر مرتبط و بهتر در حافظه ی دراز مدت تثبیت شوند.

ساختن داستان به ویژه در صورت حضور در یک گروه لذت بخش است. با قرار دادن ۲۰ شیء یا بیشتر روی یک میز تلاش کنید نام آنها را به خاطر بسپارید. هر عضو گروه با وارد کردن یکی از اشیاء به داستان به مقدار آن می افزاید. به عنوان مثال اگر سه شیء اول عبارت باشند از سیب کلید و تلفن همراه شروع داستان می تواند به شکل زیر بیان شود:

فرد اول: در باغ میوه میوه های رسیده در حال افتادن از درختان بودند

فرد دوم : اما در ورودی باغ قفل بود و جان کلیدی دیگر را به اشتباه با خود آورده بود

فرد سوم : به این دلیل جان با تلفن همراه خود با ماری تماس گرفت تا شاید او بتواند کمکی به او کند.

12.00 وقتی تمام اشیاء در داستان گنجانده شدند آنها را از اتاق بیرون ببریدو توجه کنید که کدام یک از افراد می تواند بیشترین تعداد اشیاء را به خاطر آورد. حال دوباره داستان را به صورت گروهی تعریف کنید. احتمالا گروه قادر خواهد بود تمام داستان را بیاد آورد و در نتیجه اسامی تمام اشیاء بیان خواهد شد

منبع : کتاب روشهای تقویت حافظه (راهنمای پزشکی خانواده) تألیف و ترجمه دکتر علیرضا منجمی

راز داشتن زندگی خوب چیست؟ حرکت با همه ی نیرو - بخش پنجم

 "وقتی اعتماد به نفس،تضمین و اطمینان خاطری در کار نباشد،شجاعتی نیز وجود نخواهد داشت.نیمی از کار زمانی انجام گرفته که بدانیم از عهده ی آن بر می آییم"

                                                                                                        "اوریسون سوت ماردن"

شما در خصوص مقصدتان تصمیم گرفته وبه فرودگاه رسیده اید و سوار هواپیما شده اید و سرجایتان نشسته اید. حال آماده ی انجام مهمترین مرحله هستید:برخاستن از زمین و پرواز بدون این که تضمینی برای موفقیت وجود داشته باشد. این نقطه ی عطفی در زندگی شما و هر فرد موفقی به شمار می رود.

                          

هواپیما روی باند به حرکت در می آید تا اجازه ی برخاستن از برج مراقبت بگیرد و پرواز را شروع کند. این زمان بسیار اهمیت دارد. برخاستن شروع سفر شما به سوی مقصد به حساب می آید.زمانی که هواپیما اجازه ی برخاستن می گیرد خلبان با تمام سرعت آن را به حرکت در می آورد.

سوال مهمی که مطرح می شود این است: چه می شود اگر خلبان به جای اینکه با 100% سرعت  حرکت کندف از 80 یا 90% قدرت موتور استفاده کند؟ همه ی خلبان ها می گویند این سرعت هواپیما را به حرکت در نمی آورد و هرگز بلند نمی شود.

این امر نشان دهنده ی تفاوت بین موفقیت و معمولی بودن در زندگی است. افراد موفق در سفر جدید به مقصد، با تمام سرعت به مقصد حرکت می کنند. آنها تخت گاز می روند و به ویژه در آغاز هر تلاشی کارشان را با تمام وجود انجام می دهند. در دستیابی به موفقیت شاید هیچ چیز مهمتر از تدارک و آمادگی شما برای انجام کار نباشد، باید با تمام وجود کار کنید تا به هدف برسید

مهمترین عامل شجاعت است

لازمه ی مهم موفقیت،شجاعت است. رابرت گرین نویسنده ی کتاب قدرت می گوید : "همیشه شجاع باشید جسارت اغلب برایتان دردسر ایجاد می کند اما جسارت بیشتر شما را نجات می دهد"

تلاش برای رسیدن به تعالی

برای رسیدن به موفقیت در زندگی باید مانند خلبانی که اشاره شد با تمام سرعت حرکت کنید تا از زمین بلند شوید. باید سخت کار کنید تا به موفقیت برسید. همواره لازم است که با تمام پتانسیلتان تصمیم بگیرید و در راستای آن کار کنید و سعی کنید جزو 10% برتر حوزه ی کاری خود باشید.

گری بکر،برنده ی جایزه ی نوبل اقتصادی 1992 در مقاله ای راجع به "شکاف نابرابری در امریکا" می نویسد که "این نابرابری مربوط به تفاوت در میزان مهارت هاست" از انجا که ما در جامعه ای با تکنولوژی بالا زندگی می کنیم،بیشتر پاداشها نصیب افرادی می شود که به طور مداوم دانشها و مهارت های خود را ارتقا می دهند.بالاترین درآمد ها را افرادی دارند که همیشه راه های جدید درآمد را با افزودن ارزش بیشتر یاد می گیرند.

هرچه بیشتر بگذارید بیشتر دریافت می کنید

علاوه بر این،خانوارهایی با درآمد بالا ساعات بیشتری را نسبت به خانوار های کم درآمد مشغول کار هستند.کارفرما،تاجر،مدیر ارشد درز سطوح پردرآمد 59 ساعت در هفته کار می کنند. در 20% پایین خانوار های کم درآمد،افراد کمتر از 20 ساعت در هفته کار می کنند.به خاطر داشته باشید نمی توانید چیزی را که نکاشته اید برداشت کنید.

نویسندگان کتاب همسایه ی میلیونر، استنلی و دانکو، پس از 25 سال مصاحبه به این نتیجه رسیدندکه 85% میلیونرهای خودساخته موفقیت خود را مدیون کا زیاد می دانند.آنها همیشه می گویند : "من تحصیلات زیادی نداشتم،باهوشتر یا بهتر از بقیه نبودم اما بیش از دیگران کار می کردم"

منبع: کتاب قدرت برنامه ریزی نوشته ی برایان تریسی (braian tracy)


بدخوابی(Insomnia) و بررسی علل و درمان آن با شرطی سازی کلاسیک

بدخوابی(Insomnia) و بررسی علل و درمان آن

با فرایند شرطی سازی کلاسیک (classic conditioning)

بدخوابی علاوه بر این که خود یک بیماری است می تواند نشانه ای از بروز یک مجموعه ی بیماری های جسمی و روانی دیگر باشد. بدخوابی معمولاً بر مشکلات به خواب رفتن یا در خواب ماندن (حجم خواب) اطلاق می شود. این خود می تواند دلیلی بر وجود استرس مزمن و یا تنش های هیجانی شدید در بدن باشد (علل روانشناختی) یا حاصل ناهنجاری های تغذیه ای و بدنی (علل فیزیولوژیکی).

                     

بعد اول آن قابل درمان با روش های روان درمانی (behavior therapy) هستند که در حوزه ی روانشناسی مرضی و بالینی قرار می گیرد اما جنبه ی دوم بیماری که ممکن است ناشی از علل فیزیولوژیکی باشد در حیطه ی روانپزشکی جای دارد و روش درمانی آن نیز دارو درمانی (drug curing) است. به هر روی کم خوابی یا بدخوابی اثراتی درازمدت در سیستم عصبی،سیستم یادگیری و شناختی(قدرت حافظه)،سیستم ایمنی بدن به وجود می آورد.

در این پست در صددیم با بیان علل روانشناختی این بیماری و درمان آن به وسیله ی فرآیند شرطی سازی کلاسیک پاولف یکی از راه حل های درمان این بیماری را بازبینی کنیم : در این فرآیند اصل بر آن بنا شده است که در ارگانیسم هر محرک غیر شرطی (طبیعی)  یک پاسخی غیر شرطی دارد ، حال اگر در چند مرحله پی در پی محرک یا محرکهایی شرطی (غیر طبیعی) طی پروسه ی ((همایند)) همراه محرک طبیعی بیاند ، پس از مدتی ارگانیسم به محرک شرطی به تنهایی همان پاسخی را می دهد که محرک غیر شرطی می داد که فرمول آن به شکل زیر است:

   Ucs  _______  ucr

   Cs  ________  cr

برای روشن تر شدن موضوع به مثال زیر توجه کنید :

اگر شما با همسرتان برای صرف غذا به یک رستوران رفتید و از با هم بودن و در کنار هم غذا خوردن (محرک غیر شرطی) احساس خوشایندی به شما دست داد (پاسخ) ، بار دیگر که به صورت اتفاقی از مسیر آن رستوران عبور کردید ، همان احساس خوشایند در شما زنده می شود زیرا فضا و شکل آن رستوران و تمام محرکهای محیطی آنجا نقش محرکی شرطی را ایفا می کند که همان روز هنگام غذا خوردن همراه همسرتان همایند شده بود. اکنون به بیان ارتباط این فرآیند با مشکل بدخوابی می پردازیم. پیش از این گفتیم که شاید بدخوابی ریشه در محیط نا مناسب خواب داشته باشد به همین خاطر توصیه می شود علاوه بر اینکه مکان خواب باید آرام ،ساکت و عاری از محرکهای بصری باشد باید توجه داشت که مکان خواب مخصوص و شرطی شده برای خوابیدن است ، لذا غذا خوردن،مطالعه کردن،گوش دادن به موسیقی،تفکر و سایر اعمال و رفتار های روزمره اگر در محل خواب انجام شود ، همه ی لوازم و وسایل مکان یاد شده،در حکم محرکهای شرطی می شوند که یادآور رویدادهای در طول روز هستند و این خود موجب به فکر فرو روفتن و به تأخیر افتادن زمان خواب و در نهایت خستگی و کسلی می شود. این امر زمانی شدت می گیرد که افکار مزاحم،"هیجان" (thrill - ignition) زیادی برای فرد داشته باشد. هیجان خود سبب فعالیت بیشتر عضلات قلب و در نتیجه پمپاژ بیشتر خون می شود به همین خاطر آرامش مورد نیاز برای خوابیدن را از فرد می گیرد و منجر به بدخوابی می شود.این تنها یکی از دهها راهکار برای حل مشکل بدخوابی است که امیدواریم مورد رضایت شما خوانندگان ذهن درخشان قرار گرفته باشد.

منابع : ترجمه ی ویراست شده ای از دانشنامه ی اینترنتی ویکی پدیا - کتاب زمینه ی روانشناسی هیلگارد (فصل هفتم - انواع شرطی سازی) - با سپاس فراوان از رهنمود های دکتر مجید صدوقی (عضو هیئت علمی روانشناسی دانشگاه کاشان)

راز داشتن زندگی خوب چیست؟ آماده ی حرکت - بخش چهارم

                          

"آیا مصمم هستید؟ این لحظه را از دست ندهید.جرأت و جسارت دارای قدرت و جادو است.کافیست دست به کار شوید تا ذهنتان گرم شود. شروع کنید و بدانید که کار انجام می شود."

                                                                                                   "یوهان ولفگانگ گوته"

آمادگی نشانه ی حرفه ای بودن است.آمادگی و تدارک دیدن،نشانه ی یک فرد موفق نیز هست.وقتی در شغلتان پیشرفت می کنید،متوجه می شوید که افراد برتر،زمان زیادی را صرف تدارک می کنند.10% برتر در هر حوزه ای نسبت به دیگر افراد در همان شغل،همیشه تدارک بیشتری می بینند.

مسافران حرفه ای در تدارک دیدن سفر،چند مرحله را بارها پی میگیرند تا به آن عادت کنند. ابتدا فهرستی از موارد مورد نیاز سفرشان را تهیه می کنند زیرا به حافظه شان اعتماد ندارند.همه چیز را می نویسند.دوم،قبل از بسته بندی هرچیزی که می خواهند با خود ببرند،جمع می کنند.سوم،وسایل کامل را با خود بر می دارند طوری که قبل از زمان مقرر آماده ی رفتن به مقصد باشند.

مسافران می دانند که اگر به خاطر ضیق وقت،با دستپاچگی وسایلشان را جمع کنند،ممکن است برخی از ضروریات سفر را فراموش کنند.

یکی از تکنیک هایی که می توانید برای سفر کردن و افزایش احتمال رسیدن به مقصد از آن استفاده کنید،فکر کردت به "بدترین نتیجه ی ممکن" است.برای این کار از خود بپرسید بدترین اتفاقی که ممکن است در سفر بیافتدچیست؟

مراقب بدترین اتفاق باشید

از نظر من به عنوان یک سخنران و مسئول سمینارهای حرفه ای،بدترین چیزی که ممکن است در طول سفر اتفاق روی دهد،گم شدن یا به تأخیر رسیدن چمدان لباس ها و مدارک مورد نیاز در سمینار است.برای مقابله با این وضعیت،تمام وسایل مورد نیاز را همراه خود برده و از جلوی چشم خود دور نمی کنم. به خاطر این برنامه ریزی پیشرفته هرگز چمدانهایم را گم نکردم.اگر سفری طولانی شامل چند روز سخرانی داشته باشم،به چمدانی بزرگتر نیاز دارم.من همیشه چمدانی کوچک حاوی ضروریاتم را با خود به داخل هویما می برم. چمدان بزرگتر را به بار هویما می دهم که اگر گم شد دچار فاجعه نشوم.

در راه دستیابی به مهمترین هدف،مدام از خود بپرسید بدترین اتفاق ممکن چیست؟سپس مراقب باشید تا راهی برای مقابله با آنها بیابید.

برای هر حادثه ای برنامه ریزی کنید

نشانه ی یک اندیشمند برتر این است که فرض می کند بدترین اتفاق ممکن روی خواهد داد و برای مقابله با آن آماده می شود.زمانی از ناپلئون بناپارت پرسیدند آیا به شانس معتقد است. وی جواب داد "بله ، به بدشانسی معتقدم فکر می کنم همیشه بداقبالی همراهم هست پس براساس آن برنامه ریزی می کنم."

منفعل نباشید

این تجربه دو درس به من داد. اول این که آماده ی بدترین اتفاق ممکن باشم.مهم نیست دیگران چه چیزی به شما می گویند،این احتمال را درنظر بگیرید که ممکن است به قول خود عمل نکنند،پس آماده باشید.

دوم،منفعل نباشید. به جابی اینکه عصبانی و افسرده شویدف دست به کار شده و به مسیرتان ادامه دهید.یک راه دیگر پیدا کنید.اگر شرایط بر وفق مرادتان نبود.آن را نپذیرید.به جای این که منتظر باشید اتفاقی بیافتد،سعی کنید اتفاقی بیافتد.

برنامه ی دومی را تهیه کنید

وقتی به سوی هدف و مقصد گام بر میدارید،زمانی را صرف شناسایی وقفه ها،تأخیرها و انحرافات احتمالی در مسیر کنید. همیشه یک برنامه ی دوم داشته باشید تا اگر برنامه ی اولتان دچار مشکل شد،بتوانید از آن بهره بگیرید. هرگز فکر نکنید همه چیز طبق پیش بینی شما به خوبی انجام می شود.

در تجارت،باید افراد مهم،منابع مالی،مشتریان،بازار ،روش های فروش و دیگر عوامل ضروری برای شروع و اداره ی موفقیت آمیز یک تجارت را تعیین نمایید. در زندگی شخصی نیز باید به بدترین احتمالاتی که ممکن است سبب مختل شدن برنامه های شما شود، فکر کنید. برنامه ی دومی را برای خود تهیه کنید.

ضمناً هرگز قوانین مورفی (murphy) را فراموش نکنید:

1 – آنچه بتواند خراب شود،خراب می شود.

2 – بدترین اتفاقی که ممکن است بیافتد،در بدترین زمان ممکن می افتد

3 – بدترین رویداد با بیشترین خسارت در بدترین زمان ممکن روی خواهد داد.

قانون کوهن (cohen) نیز می گوید: "مورفی خوش بین بوده است"

منبع : کتاب قدرت برنامه ریزی نوشته ی برایان تریسی (braian tracy)

اختلال تبدیلی یا هیستری؟ - بیماری های روانی

اختلال تبدیلی یا هیستری چیست؟

 هیستری

اختلال تبدیلی که قدیم‌ ترها هیستری نامیده می ‌شد، اختلال نسبتا شایع روان‌ پزشکی است که بازتابی از تعارضات ناخودآگاه بوده و در عین حال که وجود یک اختلال طبی دیگر را به ذهن می ‌آورد، ناشی از عوامل روان ‌شناختی است.

حدود یک‌ سوم مردم دنیا در طول عمر دچار بعضی از علایم این اختلال می ‌شوند ولی لزوما بیمار هیستریک نیستند.

این اختلال حدود 5 تا 15 درصد مشاوره ‌های روان ‌پزشکی در بیمارستان ‌های عمومی را شامل می ‌شود.

زنان حداقل دو برابر و گاهی تا 10 برابر مردان مبتلا می ‌شوند و علایمی که نشان می‌ دهند سمت چپ بیشتر از سمت راست بدن است.

این اختلال در تمام سنین یعنی از کودکی تا کهنسالی دیده می‌ شود ولی شروع آن قبل از 10 سالگی و پس از 35 سالگی نادر است.

همچنین این اختلال در افراد کم ‌سواد و طبقات اقتصادی پایین و روستاییان و همچنین افراد نظامی که موقعیت‌ های جنگی را تجربه کرده‌ اند بیشتر دیده می‌ شود.

این بیماری در افراد خانواده بیماران مبتلا بیشتر دیده می‌ شود که تا حدودی ناشی از یادگیری فرزندان از والدین است.

اختلالات جسمی و خصوصا بیماری ‌های عصبی شیوع قابل ‌ملاحظه ‌ای در میان این مبتلایان دارند و از میان اختلالات روان ‌پزشکی، افسردگی و اختلالات اضطرابی، با اختلال تبدیلی در زنان ارتباط دارند. اختلالات شخصیت نیز به کرات همراه با اختلال تبدیلی مشاهده می‌ شوند، خصوصا اختلال شخصیت نمایشگر در زنان و اختلال شخصیت ضد اجتماعی در مردان.

علت

اختلال تبدیلی در اثر واپس زدن تعارضات ناخودآگاه و تبدیل اضطراب به یک علامت جسمی ایجاد می ‌شود.

علایم این اختلال بیمار را قادر می ‌سازد به دیگران چنین القا کند که وی نیاز به توجه ویژه و درمان به خصوص دارد و همچنین یک ابزار غیرکلامی برای کنترل کردن یا بازی دادن دیگران می‌ باشد.

با تصویربرداری از مغز، مشخص شده است که در این بیماران، متابولیسم نیمکره غالب، کاهش و متابولیسم نیمکره غیر غالب، افزایش می ‌یابد.

این اختلال زمانی تشخیص داده می ‌شود که درمانگر، ارتباطی ضروری و اساسی بین علت علایم عصبی و عوامل روان‌ شناختی پیدا کند و این نشانه‌ ها نباید نتیجه تمارض و یا اختلال ساختگی (که در آن فرد علایم یک بیماری را آگاهانه تقلید می ‌کند) باشند.

علایم

در اختلال تبدیلی، بی ‌حسی و مورمور شدن در اندام‌ ها، کری، کوری، حرف نزدن و فلج عمومی بدن دیده می‌ شود.

علایم حرکتی نیز شامل حرکات غیرطبیعی، اختلال در راه رفتن، ضعف عمومی، فلج، لرزش، تیک و حرکات پرتابی می ‌باشد.

تشنج‌ های کاذب علامت دیگری در اختلال تبدیلی است و تفکیک آن ها از تشنج‌ های واقعی گاهی سخت است.

بیمار مبتلا به اختلال تبدیلی با کنار زدن تعارض ‌های درونی و همچنین جلب ‌توجه دیگران به منافع خود می‌ رسد و همین موضوع موجب تکرار این رفتار می‌ شود.

علایم ایجاد شده مدت کوتاهی طول می‌ کشند و معمولا خود به خود برطرف می ‌شوند.

درمان

روان درمانی

روان‌ درمانی حمایتی درمان را تسهیل می ‌کند.

مهم‌ ترین ویژگی درمان، برقراری ارتباط درمانگر با بیمار است. نباید به بیمار گفت که تو مشکلی نداری و یا این که علایم خیالی هستند زیرا بیماری وی شدیدتر می ‌شود.

می ‌توان از داروهای ضداضطراب و همچنین آرام ‌سازی عضلانی (ریلاکسیشن) استفاده کرد.

هیستری جمعی

یکی از جالب ‌ترین انواع هیستری ‌ها، هیستری جمعی است. این اختلال که نمونه ‌ای از رفتارهای جمعی است شامل گسترش سریع و ناگهانی یک علامت یا یک سری علایم در یک گروه از افراد سالم است که هیچ توجیه فیزیکی و طبی برای آن یافت نمی ‌شود.

در حقیقت این افراد به طور ناگهانی اعتقاد پیدا می ‌کنند که به وسیله یک عامل خارجی بیمار شده ‌اند.

به تعبیر دیگر هیستری جمعی بروز یک سری علایم فیزیکی در عده‌ای از افراد به صورت دسته‌ جمعی است به‌ صورتی که یک بیماری ارگانیک را مطرح می ‌کنند ولی در واقع از یک علت روانی منشأ می ‌گیرند.

اولین مورد گزارش شده از هیستری جمعی در ایران در سال 1365 در یک مدرسه دخترانه در استان کرمان بوده است، به طوری که افراد مبتلا به صورت حاد دچار اضطراب و نگرانی شده بودند. در سال 1371 و بعد از واکسیناسیون کزاز نمونه ‌گیری از هیستری جمعی در 21 دختر دانش‌ آموز در یک روستا از استان کرمان گزارش شد. بعد از تزریق واکسن علایمی به صورت غش و صرع کاذب، لرزش، اختلال دید، سردرد، تعریق و سوزش دست در یکی از دانش ‌آموزان بروز کرد و به دنبال آن 9 دانش‌‌آموز دیگر نیز علایم مشابهی را تجربه کردند.

اصول درمان این اختلال عبارت است از: حفظ خونسردی و آرامش، جدا کردن افراد مبتلا از غیرمبتلا، خالی کردن محل بروز برای بررسی دقیق. به ‌طور مثال تعطیل کردن مدرسه، بررسی دقیق تمام علت‌‌ های احتمالی، بهره‌ گیری از تکنیک‌ های کاهش اضطراب و... .

      دکتر پرویز مظاهری - دبیر علمی انجمن روان ‌پزشکان ایران
منبع : بخش بیماری های روانی سایت تبیان