خود بیمارانگاری یا هيپوکندريا چیست ؟

خود بیمارانگاری یا هيپوکندريا


درعلم روانپزشکي به شخصي که از سلامت بدني برخوردار است ولی خود را بيمار مي انگارد هيپوکندرياک يا خودبيمارانگار گويند. تشخيص اين حالت زماني صورت مي گيرد که شخص طي حداقل شش ماه عليرغم اطمينان خاطر از لحاظ پزشکي ، خود را متقاعد نموده که بيمار است و يا مي ترسد که بيمار باشد .
خودبیمار انگاری یا هيپوکندريا ترس بيمارگون يا اعتقاد به داشتن يک بيماري جدي با وجود اينکه بيمارئي وجود ندارد.هرکدام از اعضاء بدن ممکن است درگير شوند. از همه شايع‌تر درگيري سيستم‌هاي گوارشي و قلبي عروقي است. 


ـ بيمار اعتقاد دارد که بيماري يا اختلال کارکرد جسمی وجود دارد. 

ـ معاينه باليني يا جواب منفي آزمايش‌ها، تنها به مدت کوتاه موجب اطمينان‌بخشي بيمار مي‌گردد. ولی بعد علايم برمي‌گردد (در هذيان جسمي، نمي‌توان به بيمار اطمينان‌خاطر داد  ). 

ـ اختلال حداقل شش ماه طول مي‌کشد. 

ـ اعتقاد، شدت هذياني ندارد.


هيپوکندريا يعني نگراني مفرط درباره سلامتي ، مانند هر تشخيص باليني ديگر جدي است . برای تشخیص تنها رفع ظن بيماري جسمي کافي نيست بلکه وجود يک اضطراب اغراق آميز هم بايد در فرد تشخيص داده شود .
شيوع آن در زنان و مردان يکسان است و در ميان همه گروههاي سني و طبقات اجتماعي ممکن است ظاهر شود .در تمام سنين مي‌تواند اتفاق بيفتد، اوج ابتلاء در مردان در سنين سي سالگي و در زنان در سنين چهل‌سالگي است.

هيپوکندريازيس غالباً نوعي پاسخ به حالتهاي استرس و يا بيماريهاي روحي مانند اضطراب و افسردگي است . هيپوکندريازيس در شرايط مختلف و بصورتهاي کوتاه مدت و بلند مدت مشاهده مي شود . بلندمدت بدين معنا که ، برخي افراد از زمان کودکي به آن مبتلا بودنده اند . اين افراد از سنين کودکي دچار اضطراب بوده و براي آنها نگراني از ابتلا به بيماري به عادتي تبديل شده که مايه استرس است . آنها ندانسته بيماري را دستاويزي براي رهائي از کارهائي که باعث نگراني شان مي شود ، قرار مي دهند و زمان و هزينه زيادي را براي ديدن متخصصين پزشکي صرف مي کنند .

در مورد نوع کوتاه مدت ،‌براي مثال شخصي که يکي از نزديکان خود را در اثر ابتلاء به تومور مغزي از دست داده ، در صورت دچار شدن به سردردهاي مزمن ممکن است اينگونه بينديشد که او هم به اين بيماري مبتلاست .

 

سبب‌شناسي :
ـ علل ممکن است روان‌زاد باشد، ولي بيمار ممکن است به شکل مادرزادي به عملکردها و احساس‌هاي بدني، حساسيت بيش از حد داشته باشد و آستانه تحملش براي درد يا ناراحتي جسمي پائين باشد. 
ـ پرخاشگري نسبت به ديگران.....

سایر عوامل موثر و عوامل تشدید کننده ی این اختلال و انواع درمان ها ی آن را در ادامه مطلب بخوانید  ...

ادامه نوشته

اختـــلال رشـدی اوتیســــم

دَرخودماندِگی یا اوتیسم


دَرخودماندِگی یا اوتیسم (به انگلیسی: Autism) نوعی اختلال رشدی (از نوع روابط اجتماعی) است که با رفتارهای ارتباطی، کلامی غیر طبیعی مشخص می‌شود. علائم این اختلال تا پیش از سه سالگی بروز می‌کند و علت اصلی آن ناشناخته‌است. این اختلال در پسران شایع تر از دختران است. وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و سطح تحصیلات والدین نقشی در بروز اوتیسم ندارد. این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی تأثیر می‌گذارد. کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم در ارتباطات کلامی و غیر کلامی، تعاملات اجتماعی و فعالیت‌های مربوط به بازی، مشکل دارند. این اختلال ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار می‌سازد. در بعضی موارد رفتارهای خود آزارانه و پرخاشگری نیز دیده می‌شود. در این افراد حرکات تکراری (دست زدن، پریدن) پاسخ‌های غیر معمول به افراد، دلبستگی به اشیا و یا مقاومت در مقابل تغییر نیز دیده می‌شود و ممکن است در حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی و چشایی) نیز حساسیت‌های غیر معمول نشان دهند. هسته مرکزی اختلال در اوتیسم، اختلال در ارتباط است.


خصوصیات:

اوتیسم اختلالی شدیدا متنوع ناشی از اختلال در رشد مغز است، که در دوران نوزادی بروز می‌کند، سپس یک دوره ثابت را بدون بهبودی طی می‌کند و علایم آن تا دوره بزرگسالی ادامه پیدا می‌کند، این اختلال غالبا به شکل mute بروز می‌کند.

اوتیسم عموما به وسیله یک مجموعه سه تایی از ویژگیها مشخص می‌شود:

1.       آسیب در تقابلات اجتماعی

2.       آسیب در ارتباط

3.       علائق محدود و رفتارهای تکراری

سایر ویژگیها مثل تغذیه غیرطبیعی نیز معمول است ولی برای تشخیص ضروری نیست.


رشــــد اجتماعی

نقص در رشد اجتماعی، اوتیسم و اختلالات طیف اوتیسم(ASD) را از سایر اختلالات رشدی متمایز می‌کند. بیماران اوتیستیک آسیبهای اجتماعی دارند بطوریکه نمی‌توانند احساسات سایرین را به درستی درک کنند.

رشد اجتماعی غیر معمول از ابتدای دوران کودکی قابل مشاهده‌است، بطوریکه نوزادان اوتیستیک توجه کمتری به تحریکات اطرافیان نشان می‌دهند، لبخندو نگاه کردن به اطرافیان کمتر از همتایان است و کمتر به اسم خودشان پاسخ می‌دهند، نوزادان اوتیستیک، به میزان شدیدتری با نرم اجتماعی متفاوتندبرای مثال، ارتباط چشمی و نوبت گیری کمتری دارند و بیشتر دیده می‌شود که با لمس دست دیگران با آنها ارتباط برقرار می‌کنند.

کودکان اوتیستیک ۳تا ۵ ساله درک اجتماعی کمتری نشان می‌دهند. بطورخودبه خودی به افراد گرایش ندارند، احساساتی نمی‌شوند و به احساسات واکنش نشان نمی‌دهند، ارتباط کلامی و نوبت گیری نیز ندارندولی نسبت به مراقبان اولیه شان وابستگی نشان می‌دهند.

این کودکان بطور معمول کمتر از معمول وابستگی امنیتی دارند، این ویژگی در کودکان در کودکان با رشد ذهنی بیشتر و یا شدت کمتر ASD دیده می‌شود.کودکان بزرگتر و بزرگ‌سالانASD  در آزمونهای بازشناسی چهره و احساسات، امتیاز کمتری کسب می‌کنند. برخلاف اعتقادات معمول کودکان اوتیستیک تنهایی را ترجیح 'نمی دهند'. بلکه ایجاد و حفظ دوستی‌ها غالبا برای آنها مشکل است، برای آنها 'کیفیت دوستی هاو نه تعداد دوستان پیش بینی کننده آن است که چه میزان احساس تنهایی می‌کنند. دوستی‌های عملکردی (دوستی‌های اجباری) مثل دوستی‌هایی که در هنگام دعوت شدن به میهمانی ایجاد می‌شوند کیفیت زندگی آنها را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهد. بسیاری گزارشات فردی (غیر تحقیقاتی) در رابطه با وجود خشونت و پرخاش در افراد ASD وجود دارد.

اطلاعات محدودی پیشنهاد می‌کند که در کودکان اوتیسم، وجود عقب ماندگی با خشم، کج خلقی و ویران کردن وسایل مرتبط است.


ارتباط با محیط بیرون


در حدود ۳۰ درصد تا ۵۰ درصد افراد اوتیستیک گفتارطبیعی کافی برای مقابله با نیازهای ارتباطی روزمره شان را کسب نمی‌کنند. تفاوت در نحوه برقراری ارتباط از نخستین سال زندگی مشاهده می‌شودو ممکن است شامل: تاخیر در آغاز babbling، اشارات و حالات غیر معمول، کاهش حساسیت و واکنش محیطی مناسب و طرح‌های صوتی که هماهنگی با محیط ندارد، شوند.

در طی ۲و ۳ سالگی، کودکان اوتیستیک کمتر از سایر همسالان صداسازی به صورت منفرد و تکراری، همخوان، کلمه و مجموعه کلمات دارند. حالات بدنی آنها با کلمات هماهنگ و ترکیب نمی‌شوند، کودکان اوتیستیک کمتر درخواستهایشان را مطرح می‌کنند ویا در تجاربشان با دیگران شریک می‌شوندو بیشتر به نظر می‌رسد که کلمات سایرین را تکرار می‌کنند(echolalia)ویا ضمایر را معکوس بیان می‌کنند، جلب توجه کودک، برای شرکت در گفتار بین فردی لازم است. نقص توجه نیز کودکان ASD را متمایز می‌کند برای مثال این کودکان ممکن است به دستی که طرح را می‌کشد بیشتر توجه نشان دهند تاطرحی که کشیده می‌شود. همچنین برای این کودکان توجه به یک شی و سپس استفاده از آن ویا صحبت راجع به آن شی مشکل است. همچنین کودکان اوتیستیک در بازی انتزاعی تخیلی و استفاده از سمبل‌ها در زبان مشکل دارند.


رفتارهای تکراری

 

افراد اوتیستیک نمونه‌های زیادی از رفتارهای تکراری و محدود نشان می‌دهند که در جدول بازبینی شده رفتارهای تکراری (RBS-R) به این نحو طبقه بندی شده‌است:

1. رفتارهای کلیشه‌ای (stereotypy): این رفتارها شامل رفتارهای تکراری مثل حرکات پرزدن با دست، صداسازی، چرخش سر و تکان دادن بدن هستند.

2. رفتارهای اجباری (compulsive): این رفتارها از یکسری قوانین پیروی می‌کنند مانند مرتب کردن اشیا در یک مسیر مشخص.

3. یکسان سازی (sameness): مقاومت در برابر تغییر است برای مثال در مقابل جابه جا کردن اثاثیه منزل مقاومت می‌کنند ویا از تغییروضعیت موجود سرپیچی می‌نمایند.

4. رفتارهای تشریفاتی (Ritualistic): در این حالت فرد فعالیتهای روزانه را همواره به یک صورت انجام می‌دهد برای مثال این رفتارهای تشریفاتی در هنگام غذا خوردن و لباس پوشیدن دیده می‌شوند. این آیتم بسیار نزدیک به یکسان سازی است و از برخی جهات با آن در ترکیب است.

5. رفتارهای محدود (Restrict): به معنی محدودیت در علایق، تمرکز و فعالیت‌هاست برای مثال علاقه کودک به یک برنامه تلوزیونی یا اسباب‌بازی خاص محدود می‌شود.

6. خودآزاری (self-injury): که شامل رفتارهایی هستند که آزاردهنده هستند یا باعث آسیب به کودک می‌شوند برای مثال ضربه به چشم و یا سیخونک به پوست ویا ضربه به دست (با شئ نوک تیز) ویا ضربه به سر.هیچ رفتار تکراری خاصی به تنهایی نشانه و دلیلی برای اوتیسم نیست ولی هریک از رفتارهای ذکر شده ممکن است به میزان متفاوتی در کودکان اوتیست دیده شوند.

درمان اوتیسم :

ما ميدانيم که اين کودکان تحريکات حسي را به گونه اي متفاوت درک مي کنند که موجب اشکال در ابراز محبت و برقراري ارتباط عاطفي در آنها مي گردد . اما به هر حال اين کودکان مي توانند محبت کنند . در صورتيکه اين کودکان را باور کنيم قادر به داد و ستد عاطفي با آنها هستيم . تعدادي از روشهاي درماني - توانبخشي شامل موارد زير هستند :

دارو درماني - رفتار درماني - گفتار درماني

روش های درمانی

1- رفتار درمانی

رفتار های کودکان اوتیستیک اغلب برای والدین ودرمانگران مشکل آفرین وناراحت کننده است . این رفتارها ممکن است نامناسب ، تکراری ، تهاجمی وخطرناک باشد وهمینطور ممکن است شامل تکان دادن مکرر دست ها ، حرکت مداوم انگشتان ، تکان دادن بدن به جلو وعقب ، گذاشتن اشیاء در دهان و غیره باشد ، یا حتی خود آزاری باشد.

روش های فراوانی برای بهبود مشکلات اجتماعی ، کلامی ، حواس و رفتارهای اختلالی تهیه شده است . بعضی از این روش ها عبارتند از : اِی بی اِی ( ABA ) ، آموزش جزء به جزء ، فلورتایم ، داستان های اجتماعی و بهبود مجموعه حواس پنجگانه .

روش ( ABA) : ( Applied Behavior Analysis )

اصل مهم این روش این است که رفتارهایی که مورد تشویق قرار بگیرند احتمال تکرار و افزایش خواهد داشت ورفتاهایی که مورد توجه قرار نگیرند احتمال حذف شدن آن ها وجود دارد . یکی ازروش های مهمی که بر پایه این اصل وجود دارد روش آموزش جزء به جزء می باشد .

روش آموزش جزء به جزء :

تمرینی که به کودک داده می شود شامل یک دستور به کودک ، یک عمل از طرف کودک و یک عکس العمل از طرف درمانگر می باشد . این روش علاوه بر تصحیح رفتارهای کودک شامل آموزش مهارت های جدید نیز از قبیل مهارت های اولیه مانند خوابیدن و لباس پوشیدن تا مهارت های پیشرفته مانند برخوردهای صحیح اجتماعی می باشد .

روش فلورتایم : Floor Time

این روش شبیه بازی درمانی است . در این روش سعی بر این است که ارتباط کودک با یک فرد دیگر از طریق برنامه های دقیق بازی بیشتر و مؤثر شود . در این روش که شش مرحله است کودک در طی آن تقلید و چگونه یاد گرفتن را از یک بزرگتر فرا می گیرد و به عبارتی کودک باید نرده بام شش پله ای را طی کند . در این روش در کنار روش های دقیق دیگر مثل ABA در ساعت فراغت کودک استفاده می شود .

داستان های اجتماعی

این داستان ها برای آموزش مهارت های اجتماعی کودکان اوتیستیک آماده شده اند . از طریق این داستان ها به کودک آموزش داده می شود که چگونه احساسات ، منظور، و برنامه های دیگران را درک کنند . این داستان ها در صورت همراهی با تصویر و موسیقی می توانند تأثیر بیشتری داشته باشند . بایستی داستان های فراهم شده به گونه ای باشند که نقاط ضعف کودک را تصحیح کنند .

درک مجموعه حواس

اغلب کودکان اوتیستیک از نظر حس های بدن دچار مشکل هستند ممکن است دارای آستانه تحریک بالا یا پایین باشند یا مغز آن ها قادر نیست از اطلاعات بدست آمده از حواس پنجگانه درک درستی از شرایط موجود بدست آورد . در این روش درمانی که می تواند توسط بازی درمان ، کاردرمان یا گفتاردرمان انجام می شود به کودک کمک می شود تا بهتر از اطلاعات حسی بهره برد .

2- درمان های داروئی و رژیمی

از آنجایی که اوتیسم یک طیف از بیماری های مشابه است نمی توان گفت یک درمان خاص برای همه این طیف مؤثر باشد . ولی به هر حال متخصصین و خانواده ها با این نتیجه رسیده اند که با استفاده از چند روش درمانی یا ترکیبی از آن ها می توان به کودکان اوتیستیک کمک کرد تا رفتارهای اختلالی آ نها بهتر شده و عملکرد کلی آن ها پیشرفت کند . این ترکیب درمانی می تواند از روش های روانشناسی و دارویی باشد . تا کنون دارویی کشف نشده که از بروز اوتیسم جلوگیری کند یا آن را درمان کند ، ولی بعضی داروها در بهبود بعضی از اختلالات اوتیسم مؤثر است نظیر :

الف : هالوپریدول با دوزهای کم برای ایجاد تسکین و خواب آوری در مطالعات کنترل شده موجب کاهش کناره گیری ، حرکات کلیشه ای و بیش فعالی گردید.

ب : لیتیوم و داروهای ضد صرع ممکن است مفید واقع شوند . داروهای ضد صرع برای کنترل تشنج استفاده می شود .

ج : فن فلورامین که به کاهش سطح سروتونین در مغز منجر می شود و همچنین در کاهش بیش فعالی و افزایش دامنه توجه تأثیر دارد .

د : ریسپریدون در گزارش های روایتی مفید بوده است .

همچنین مشاهده شده است که تغییرات رژیم غذایی و افزون برخی ویتامین ها و مواد معدنی می تواند در بهبود برخی اختلالات اتیسم مؤثر باشد .

افزودن برخی ویتامین ها مانند B6 و B12 و حذف برخی مواد مانند گلوتین و کازئین از رژیم غذایی کودک می توان در بهبود عملکرد سیستم گوارشی ، آلرژی ها و رفتارهای کودک تأثیر مثبت داشته باشد . البته تمام تحقیقات این امر را به صورت عملی ثابت نمی کند .

در بعضی کودکان روغن جگر ماهی که حاوی ویتامین A و D می باشد تأثیراتی در بهبود تماس چشمی و بهبود رفتار مشاهده شد . ویتامین C نیز در عملکرد بهتر مغز تأثیر دارد و استفاده از آن برای کودکان اثرات مثبت داشته است . البته استفاده از ویتامین ها باید تحت نظر متخصص کودکان باشد تا استفاده بیش از حد باعث مسائل دیگری نشود .

3- روش های درمانی مکمل

با وجود اینکه تشخیص زود هنگام و درمان زود هنگام اوتیسم بهترین روش در کمک به این کودکان و درمان آن ها است . برخی از والدین و محققین معتقدند که روش های درمانی مکمل دیگری نیز وجود دارند . که می توانند ارتباط کودک با دنیای اطراف و سایرین را بهبود بخشیده و رفتارهای آن ها را بهتر کند . از انواع این درمان ها می توان به موسیقی درمانی ، هنر ، حیوان درمانی اشاره کرد که می توانند به صورت فردی با کودک کار شده و یا در مراکز مخصوص به صورت جمعی کار شوند .

در تمامی این روش ها افزایش قدرت ارتباط ، بهبود روابط اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس مشترک می باشند .

همچنین این روش ها کمک می کنند تا کودک بتواند رابطه ای بی خطر و مفیدی را با درمانگر خود و سایرین برقرار کرده و با آن ها مأنوس شود . موسیقی و هنر بخصوص می توانند در رفع مشکلات حواس پنجگانه کودک مفید باشند زیرا توسط آن ها قدرت درک ، شنوایی ، دیداری کودک تقویت می شوند . حیوان درمانی معمولاً شامل اسب سواری و بازی با دولفین ها می باشد . در این درمان ها کودک توانایی هماهنگی عضلات و اندام ها را می تواند بدست آورد همچنین احساس دوست داشتن و اعتماد به نفس نیز از فوائد این نوع درمان است .

4- آغوش درمانی

یکی دیگر از روش هایی که در مورد کودکان اوتیسم به کار می رود آغوش درمانی است . در این روش پدر یا مادر خود را علیرغم گریه کردن ، جیغ کشیدن ، لگد زدن و مبارزه او آن قدر به زور نگه می دارد تا کودک آرام شود .

این کار ممکن است یک ساعت طول بکشد و پدر یا مادر را از نفس بیندازد ولی در عوض در پایان این مدت مرحله ای از تماس جسمانی همراه با محبت ، آرامش و ملایمت بین کودک و پدر یا مادر آغاز می شود و کودک می آموزد نسبت به شما پاسخ دهد و ارتباط برقرار کند و آشکارا به تبادل عشق و محبت می پردازد .

پیش آگهی عدم تشخیص و عدم درمان اوتیسم:

هر چه زودتر اوتیسم در فرد تشخیص داده شود به همان اندازه شانس اینکه آن فرد کمک و حمایت مناسب را دریافت کند بیشتر خواهد شد

تنها مشكلی كه در اینجا وجود دارد این است كه خانواده های ناآگاه اغلب كودك را در سنین بالاتر (۴ تا ۶سالگی) به پزشك متخصص ارجاع می دهند، موقعی كه دوره حساس رشد گفتار كه سن ۲ تا ۶ سالگی است سپری شده و كودك هیچ گونه پیشرفتی نكرده است. اگر خانواده ها دارای اطلاعات كافی در مورد دوران رشد كودك باشند از ۲ تا ۳ سالگی كودك را به پزشك متخصص ارجاع می دهند. هر چه زودتر خانواده ها كودك را ارجاع دهند، مسلماً درمان روی این كودكان بهتر نتیجه می دهد در غیر این صورت درمان روی این كودكان زیاد موثر نیست.

 منابع:

1- اختلال های رفتاری کودکان

نویسنده : ریتا ویکس – نلسون ، الن سی . ایزائل مترجم : محمدتقی منشی طوسی

2- همه کودکان تیز هوشند اگر .........

تألیف : دکتر میریام استاپرد

ترجمه : دکتر سهراب سوری - امیر صادق بابلان

3- خلاصه روانپزشکی

تألیف : بنامین سادوک - ویرجینیا سادوک

ترجمه : دکتر نصرت الله پور افکاری

4- روانشناسی مرضی تحولی جلد دوم

دکتر پریرخ دادستان

5- www.autism.org/overiew.htm

راه هایی برای کشف شخصیت آدم ها

                           

بعضی افراد سعی می کنند به خیال خودشان با مهارت هرچه تمام تر طوری صحبت کنند که افکار و نیات قلبی و ‌درونی شان مشخص نشود. مثلاً نزدیک به یک ساعت از دوستی، محبت و یکرنگی صحبت می کنند اما کوچکترین ‌آشنایی با آن ندارند! با کمی دقت و منطق به راحتی می توان تفاوت بین یک صحبت صادقانه و غیردوستانه را دریافت. اگر زبان در ‌خدمت افکار نادرست قرار گیرد سایر اجزای بدن نمی توانند چندان فریب دهنده باشند. برای تک تک ما، بارها و ‌بارها پیش آمده که بگوییم: "حرف قشنگی زد، اما نمی دانم چرا به دلم ننشست؟"! درحقیقت "زبان بدن" پیام ها و حرف های زیادی برای گفتن دارد که بعضی از افراد سعی می کنندبا مهارت آن ‌را هم مخفی کنند، برای همین در یک مکالمه تلفنی موفق تر از ملاقات رو در رو عمل می کنند. ‌اما شاید برای این گروه تعجب آور باشد اگر بدانند که یک محقق انگلیسی به نام پروفسور CHRIS‌ ‌‌IDZIKOWSKI اعتقاد دارد از روی نوع خوابیدن افراد هم می توان پی به شخصیت آنان برد! او حالات ‌مختلف بدن در هنگام خواب را به شش گروه تقسیم می کند و براساس آن نوع شخصیت فرد را بررسی و بیان می‌کند.

‌راستی شما چگونه می خوابید؟!
۱) خواب جنینی: در این وضعیت شخص به حالت جنینی، بدن خود را جمع می کند وبه خواب می رود. آمار نشان می دهد که ‌۴۱%‌ افراد در موقع خواب چنین وضعیتی را در بدن خود نشان می دهند و جالب است که زنان ۲برابر مردان در ‌این حالت به خواب می روند. افراد این گروه حتی اگر به ظاهر افرادی خشن و بی احساس بـه نـظـــر بـــرسـنـــد، امـــا قـلـبـــی ‌مـهــربــان و حـســاس دارنــد. آنهـادر برخوردهای اجتماعی خود در ملاقات های نخست، به علت خجالت و شرم زیاد ‌نمی توانند به راحتی و خوبی رفتار کنند، اما در کمال تعجب،این مشکل به راحتی در ارتباطات بعدی آنها با غریبه دیروز از بین می رود.
۲) ۱۵%‌ از افراد ترجیح می دهـــنـــــــد در هـــنـــگــــــام خــــــوابـــیــــــدن بــــــه پـــهـــلــــــو بـــخــــــوابـــنــــــد و دو دست خود را در کناره های بدن قرار دهند. ‌این افراد از بودن در اجتماع و میان سایرین لذت می برند و در بیشتر مواقع داوطلبانه در کارهای گروهی ‌مسئولیت می پذیرند.با توجه به علاقه و اشتیاق زیاد آنها به ارتباط با سایرین، می توان گفتبه راحتی به غریبه ‌ها اعتماد می کنند و متاسفانه در بسیاری مواقع فریب هم می خورند.
۳ ) ۱۳% افراد تمایل دارند به پهلو بخوابند و دست های خود را در جلو به سمت ‌خارج قرار دهند (عمود بر بدن.) این گروه بیشتر نیمه خالی لیوان را می بینند و نسبت به سایرین بدگمان هستند. ‌در تصمیم گیری بسیار کُند عمل می کنند و مدت ها طول می کشد تا موفق شوند خود را به انجام دادن یا ندادن ‌کاری راضی کنند. اما نکته مثبت این است که ســـرانــجام پـــس از تـصـمـــیــم گیــری، سخت می توانند از آن دست بردارند ‌و در آن تغییری ایجاد کنند. (البته باید دعا کرد که تصمیم های درستی گرفته باشند)
۴) به پشت خوابیدن : این گروه به پشت مــــــی خــــــوابـــنــــــد و دســــــت هــــــا را در کــنـــــار پــهــلـــــو و چــســبــیـــــده به بدن نگه می دارند. افراد این دسته معمولاً ‌آرام و محافظه کار هستند. آنها سر و صدا و اعتراض را دوست ندارند و سعیمی کنند کارهای خود و سایرین را ‌قانونمند و اصولی ببینند.
۵ ) ۱۷%‌ از نفرات مورد بررسی، صورت خود را به بالش می چسبانند و با دستهایشان اطراف بالش را می گیرند و ‌سر را به یک سمت می چرخانند. این افراد اکثراً عجول هستند و می توان قدرت درونی خوبی در انجام کارها از ‌آنان دید. آنها تمایل دارند بیشتر در میان جمع باشند، هرچند از انتقاد شنیدن دل خـوشـی نـدارنـد و گاه در اثر عدم ‌تــحــمـــــل، شـــــرایــطـــــی نـــــاخــــوشــــایــنــــد بــــرایــشــــان پــیــــش مــــی آیــــد.
۶) گروه آخرگروهی هستند که به پشت می خوابند و هر دو دست خود را بالا می برند و اطراف بالش می گذارند. از نظر شخصیتی ، ‌اکثراً شنوندگان خوبی هستند و با صبر و حوصله به حرف ها و سخنان دیگران گوش می دهند وگرچه همیشه ‌برای کمک و امداد به نیازمندان در شتاب هستند، اما اغلب ترجیح می دهند در مرکز توجه قرار نگیرند.

توجه! توجه!

سلام به همه ی دوستای خوبم

بچه ها چند روز پیش یه کتابی برای انجمن علمی به دستم رسید که یک سری اسامی سایت های تخصصی روان شناسی داخلش بود ، از اونجایی که میدونستم خیلی از شما به دنبال ازین دست سایت های اختصاصی رشتمون هستین ، تصمیم گرفتم که آدرس  بعضی ازاین سایت ها روبراتون اینجا بذارم ولی قبل ازاون میخواستم که خودتون درمورد موضوعاتی که بیشتر علاقه  دارین و توی این کتاب هست تصمیم بگیرین، منتظر نظراتتون هستم.

برای اینکه از موضوعات مطلع بشین سری به ادامه مطلب بزنین

-        

 

ادامه نوشته

چپ دست ها چطور زندگی می کنند؟؟  

چارلی چاپلین، لئوناردوداوینچی، پیکاسو، بتهوون، بیل گیتس، ناپلئون، و...

مهمترین ویژگی مشترک این آدم ها که اسمشان را خواندید، چپ دست بودنشان است.

سازمان جهانی چپ دست ها نخستین بار در سال1976تأسیس شد. این سازمان روز 13 آگوست، برابر22 مرداد را روز جهانی چپ دست ها معرفی کرد و از آن پس کوشید تا به کمک دانش روز ، وسایل مورد نیاز چپ دست ها را فراهم کند. در ایران هم انجمن چپ دست ها در روز 16آذر ماه 1385 فعالیت خود را آغاز کرد.

در یک نگاه کلی می توان گفت 11 تا13 درصد جمعیت 10 تا 20 سال جهان چپ دست هستند ؛ حدود 14 درصد مردها و 12 درصد زن ها.

بر طبق آثار به جا مانده از دوران قدیم، سابقه ی چپ دستی انسان ها به میلیون ها سال قبل می رسد . مطالعات انجام شده روی جنین های مختلف، نشان داده از تعداد جنین هایی که هنگامی که در رحم هستند انگشت شست خود را می مکند ، 92 درصد انگشت دست راست و تنها 8 درصد انگشت چپ خود را می مکند.

 

آیا چپ  دستی و راست دستی یک صفت یا خصیصه ی ژنتیکی است؟

تحقیقات نشان داده ، در صورتی که پدر و مادر راست دست باشند ، امکان چپ دست شدن فرزندشان 10 درصد و در صورتی که هر دو چپ دست باشند ، امکان چپ دست شدن فرزندشان 40 درصد است. در هر حال هنوز هیچ گونه ارتباط ژنتیکی برای چپ دستی کشف نشده است. علاوه بر این چپ دستی نمی تواند به طور کامل ارثی و ژنتیکی باشد. عوامل محیطی، رشد و نمو و حتی شرایط اجتماعی و فرهنگی هم در آن دخالت دارند. وجود هورمون مردانه تستسترون در مقادیر زیاد ، فعالیت بخش راست مغز و سمت چپ بدن را بیشتر می کند و این یکی از دلایل آمار بالاتر چپ دستی در جنس مذکر است.

جالب است بدانیم، چپ دستی در بعضی نقاط جهان ، مانند شرق اروپا ، جنوب و جنوب شرقی آسیا بیشتر از نقاط دیگر به چشم می خورد.

 

در فرهنگ های گوناگون ، واژه های متفاوتی برای چپ دستی به کار می رود که بعضی عامیانه اند ، بعضی اهانت آمیز و بعضی هم قسمتی از هردو .

در قدیم چپ دستی را عیب و ایراد می دانستند . مردهای ژاپنی حق داشتند زن چپ دستشان را طلاق دهند. اسکیموها فکر می کردند که چپ دست ها جادوگرند. در زبان لاتینی چپ را  sinisterl می گفتند که به معنی شوم و نحس و بد یمن است.

در زبان فرانسه برای دو کلمه چپ و ناشی یک کلمه (gauche) به کار می رود و در زبان آلمانی کلمه linksch هم به معنی چپ دست و هم به معنی آدم ناجور است. در همین فارسی خودمان هنوز بسیاری از مردم ، راست را درست می پندارند و چپ را بد و نادرست می دانند. اصطلاحاتی مانند چپول، چپ بودن خواب زن و با کسی چپ افتادن نمونه هایی از این طرز تلقی است. در زمان های گذشته راهبه های وابسته به کلیسای کاتولیک ایالت متحده، دانش آموزان چپ دست را تنبیه می کردند و آنها را وادار می نمودند که از دست راست استفاده کنند. در مدارس هلند نیز معلمان تمایل داشتند دانش آموزان با دست راست بنویسند، در نتیجه دانش آموزان با دست راست می نوشتند و با دست چپ بیسبال بازی می کردند.

روشن است که چپ دست ها در اقلیت هستند و این گاهی اوقات برایشان گران تمام می شود. یعنی در رفتار با آنها ، نوعی تبعیض پیش می آید.  وسایل مختلف را علی القاعده برای راست دست ها می سازند ، از وسایل آشپزخانه و قیچی گرفته تا kybourd و...، 

                                                             

حتی سلام نظامی، دست دادن و... همه باید با دست راست باشد. در آزمون ها هم تمامی صندلی ها را برای راست دست ها تهیه کرده اند.

 

 به نظرتان چپ دست ها را چطور می شود شناخت؟

چپ دست ها و راست دست ها در انتخاب گونه ی اول برای بوسیدن با هم فرق دارند و همین اغلب باعث برخورد بینی ها می شود! در مهمانی ها هم برخی چپ دست ها اشتباها از لیوان کنار دستی شان می خورند!

چپ دست ها در سینما و تئاتر بیشتر دوست دارند در سمت چپ بنشینند ، لباس ها را از طرف دیگر روی جالباسی آویزان می کنند و گاهی در گذاشتن پرونده و کتاب در قفسه هم جهت دیگری را بر می گزینند. در تحقیقات به عمل آمده ، رابطه های جالبی میان دست غالب و مهارت های شناختی نشان داده شده است: چپ دست ها به وظایفی که به تجسم فکری و ذهنی اشیا مربوط است مسلط ترند و شاید به همین دلیل، شطرنج بازان چپ دست موفقیت بیشتری به دست می آورند.

لئوناردو داوینچی ، نقاش و مخترع چپ دست ، تمام یادداشت های شخصی خود را از سمت راست به چپ ( برعکس نوشته های لاتین) می نوشت. با این کار خواننده ها مجبور بودند برای خواندن دست خط او از یک آینه استفاده کنند!

برای افراد چپ دست ، جهت طبیعی گردش ، بر خلاف جهت عقربه های ساعت است. مطالعه بر روی کودکان چپ دست نشان می دهد که آنها تمایل بیشتری به آفرینش و خلق اشیا دارند. همچنان قدرتشان در یادگیری مطالب شفاهی و ریاضیات بیشتر است.

تحقیقات جدید می گوید ، سرعت تفکر در افراد چپ دست هنگام انجام کارهایی مانند بازی ها رایانه ای و حرکات ورزشی ، سریع تر از افراد راست دست است. محققان استرالیایی در مطالعه ای جدید اعلام کرده اند که انتقال اطلاعات میان دو نیم کره راست و چپ مغز افراد چپ دست سریع تر صورت می گیرد و این مسئله موجب می شود ، چپ دست ها هنگام انجام کار هایی که با اعضای هر دو طرف بدن سروکار دارد ، کارآیی بالاتری از خود نشان دهند.

 

ارتباط شخصیت با میزان استرس......

استرس، اصطلاحا به دو دسته «خوب» و «بد» تقسیم‌بندی می‌شود چرا که اصل استرس، واکنش طبیعی و خودکار بدن برای آماده کردن ما جهت انجام کارهای فوری و ناگهانی است. آن چیزی که باعث می‌شود استرس، بد یا خوب باشد، این است که این پاسخ خودکار بدن، بیش از حد باشد یا نباشد. به هر حال، داشتن درجاتی از استرس به فرد کمک می‌کند فعالیت‌هایی را که باید انجام دهد، به نحو بهتری به سرانجام برساند... آیا استرس، به خودی خود می‌تواند نقشی در موفقیت فرد در زندگی، کار و تحصیل داشته باشد یا خیر. «استرس خوب» آن شکل از واکنش بدن به محرک‌های بیرونی است که بدن را به آمادگی بیشتر وامی‌دارد. ترشح هورمون‌های مرتبط با استرس که اصلی‌ترین آنها دو هورمون اپی‌نفرین و نوراپی‌نفرین هستند، اثرات زیر را به صورت فیزیولوژیک و به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در بدن موجب می‌شوند. جریان خون بیشتری توسط قلب پمپاژ می شود خون موجود در رگ‌های پوست و سطح بدن به سمت اعضای حیاتی‌تری مثل مغز و قلب جا به جا شود. آزاد شدن ذخایر قندخون از شکل ذخیره شده آنها (یعنی گلیکوژن) به شکل قند آماده به مصرف (گلوکز) در داخل خون است . آزاد شدن انواع سلو‌ل‌های ایمنی بدن به داخل رگ‌ها.

افراد دارای تیپ شخصیتی B، با مسایل و اتفاقات راحت‌تر برخورد می‌کنند و کنار می‌آیند و نسبت به محرک‌های محیطی، حساسیت کمتری از خود نشان می‌دهند. این افراد معمولا به همان سطحی از کارایی و رشد که رسیده‌اند، قناعت می‌کنند استرس بد چیست؟


هر وقت پاسخ هورمونی بدن به محرک‌های بیرونی که باعث ترشح‌شان می‌شوند، بیش از حد باشد یا اینکه با محرک‌‌های ساده و پیش‌پا افتاده‌تری، این هورمون‌ها ترشح شوند، آن وقت است که استرس بیش از حد (و به تدریج، اضطراب) و یا استرس نابجا ایجاد می‌شود. آنچه در موفقیت فردی و اجتماعی انسان دخیل است، آن است که شرایطی را که او را دچار استرس بد و نامطلوب می‌کند، بشناسد و مهارت‌هایی را کسب نماید که بتواند استرس بد را به تدریج به استرس خوب تبدیل کند. بهتر است با ذکر مثال‌هایی سعی کنیم مواردی را که استرس باعث ایجاد مشکل در سر راه موفقیت فرد می‌شود، بهتر بشناسیم. استرس بیش از حد، موقع رفتن به مدرسه، استرس بیش‌ از حد، موقع سخنرانی در یک جمع، استرس بیش از حد، موقع کنکور یا امتحانات بزرگ، استرس بیش از حد، موقع آمدن مهمان و یا رفتن به مهمانی، استرس بیش از حد، موقع رانندگی یا امتحان رانندگی.


اما چگونه باید این موارد را شناخت؟ لازم است که همواره توجه خودمان به این «بیش از حد» بودن‌ها باشد و یا اگر اطرافیان متوجه آن شدند، از آنها بخواهیم نظرشان را به ما منتقل کنند. با توجه به میزان استرسی که در حالت طبیعی به افراد وارد می‌شود، آدم‌ها به صورت کلی به دو تیپ شخصیتی زیر تقسیم‌بندی می‌شوند:


• تیپ شخصیتی A


: این گروه افرادی هستند منظم‌تر، جدی‌تر، پرتلاش‌تر و حساس‌تر به انجام کارها و امور محوله به آنها و مسایل شخصی و کاری‌شان. (اصطلاحا جوشی‌اند!)عموما در رسیدن به اهدافی که برایشان مهم است و برای دستیابی به موفقیت‌های بالاتر تلاش بیشتری انجام می‌دهند و آمادگی بالاتری از خود نشان می‌دهند. اما از آن طرف، احتمال ایجاد اضطراب و استرس بیش از حد هم در آنها بیشتر است.


• تیپ شخصیتی B: این گروه افرادی هستند آرام‌تر، راحت‌تر و با حساسیت‌ کمتر به انجام کارها و امور محوله به آنها و مسایل شخصی و کاری‌شان. (اصطلاحا خونسردند!) افراد دارای تیپ شخصیتی B، با مسایل و اتفاقات راحت‌تر برخورد می‌کنند و کنار می‌آیند و نسبت به محرک‌های محیطی، حساسیت کمتری از خود نشان می‌دهند. این افراد معمولا به همان سطحی از کارایی و رشد که رسیده‌اند، قناعت می‌کنند و کمتر پیش می‌آید که به دنبال ارتقای ناگهانی و حرکت به سمت پله‌های دست‌نیافتنی‌تر باشند.


چگونه استرس بد را به خوب تبدیل کنیم؟


برای دستیابی به موفقیت‌های بیشتر، فرد لازم است هم استرس از نوع خوب را داشته باشد و هم مهارت‌هایی را یاد بگیرد که استرس بد را به استرس خوب تبدیل کند.


• مواجهه و تمرین: یکی از رایج‌ترین راه‌های غلبه بر استرس بد، مواجهه با شرایطی است که فرد را دچار استرس می‌کند؛ یعنی «دل به دریا زدن» و «تمرین» برای مواجهه با شرایط بد، باعث می‌شود که فرد در دفعات بعدی، دچار استرس کمتری شود.


• آشنایی با روش‌های آسوده‌سازی: خوشبختانه امروزه روش‌های گوناگونی برای مقابله با استرس از طریق آسوده‌سازی یا ریلکسیشن در دسترس است و آموزش داده می‌شود. این روش‌ها به افراد کمک می‌کنند تا در شرایط استرس‌زا بتوانند خود را آرام کنند و پاسخ غیرطبیعی بدن را به حالت طبیعی درآورند.


یکی از رایج‌ترین راه‌های غلبه بر استرس بد، مواجهه با شرایطی است که فرد را دچار استرس می‌کند؛ یعنی «دل به دریا زدن» و «تمرین» برای مواجهه با شرایط بد.


• استفاده یا کمک گرفتن از یک راهنما: در بعضی گروه‌های سنی که فرد خودش متوجه حالت غیرطبیعی هست، می‌تواند از والدین، خواهر یا برادر، معلم یا استاد، دوستان و آشنایان مورد اعتماد بخواهد تا نشانه‌های غیرطبیعی استرس را در وجود او شناسایی کنند.


• دسترسی به خوردنی‌های شیرین: همراه داشتن آب‌نبات یا شکلات در مواقع استرس کمک می‌کند تا بتوان با سرعت بیشتری، قند مورد نیاز برای سوخت و ساز اعضای حیاتی بدن مثل مغز را که نیازمند تمرکز و فعالیت صحیح و دقیق است، فراهم کرد.


• مطالعه: مطالعه، چه درباره روش‌های کنترل استرس و چه درباره هر چیز دیگر، روشی است که علاوه بر کاهش‌ استرس، به تقویت تمرکز در شرایط استرس کمک می‌کند. ضمن آنکه به یادگیری هم کمک می‌کند.


• ورزش و فعالیت بدنی: از روش‌های شناخته‌‌‌‌شده کاهش استرس بد و افزایش استرس خوب، ورزش و فعالیت جسمانی است.


• مشاوره: مشاوره با فرد دانا، آگاه یا یک روان‌شناس و روان‌پزشک، در تقویت استرس خوب بسیار کمک کننده خواهد بود.


• شرکت در فعالیت‌های اجتماعی: شرکت در این فعالیت‌ها، علاوه بر اینکه مهارت‌های کار گروهی را در افراد افزایش می‌دهد، به آنها کمک می‌کند تا در شرایط بروز مشکلات بتوانند تصمیم‌گیری منطقی‌تر و بهتری داشته باشند و به تدریج یاد بگیرند که چگونه با مسایلی که آنها را دچار استرس می‌کند، کنار بیایند.


دکتر علیرضا احمدوند/ سلامت- با تلخیص


تبیان

ادامه مطلب .....

ادامه نوشته

در چه سطح اخلاقی قرار دارید ؟از د یدگاه کلبرگ

یشنهاد می کنم تا آخر  با حوصله بخونید پشیمون نمیشید

 


برای سنجش مرحله ای اخلاق کلبرگ مثل پیازه کلبرگ داستانهای که به آنها داستانهای مربوط به ترید اخلاقی یا معماهای اخلاقی نام داده است به شخص مورد نظر ارائه می کند واز آنها می خواهد در مورد محتوای داستانها به قضاوت بنشینند سپس بر اساس پاسخ های داده شده مرحله اخلاقی شخص مشخص میشه یک داستان از کلبرگ و چند نمونه پاسخ از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی:َ


در اروپا زنی مبتلا به نوعی خاص از سرطان در حال مرگ بود.تنها یک دارو وجود داشت که پزشکان فکر می کردند ممکن است اورا نجات دهد .این دارو نوعی رادیوم بود که دارو سازی اخیرن موفق به کشف آن شده بود ساختن داروی مزبور گران تمام می شد و درعین حال دارو ساز ده برابر قیمت تمام شده آن را مطالبه می کرد..یعنی در حالی کهتهیه دارو برای او 200دلار تمام می شد وی برای آن2000دلار طلب می کرد.شوهر زن بیمار به نام هانس به هرکی که می شناخت رجوع کرد تا پول قرض کند اما فقط توانست در حدود 1000 دلارجمع آوری کند که نیمی از بهای دارو بود .هانس به دارو فروش مراجع کردو گفت که همسرش در حال مرگ است و از او خواهش کرد یا دارو را ارزانتر بفروشد ویا بپذیرد که بقیه بهای دارو را بعدا دریافت کند.اما دارو فروش گفت نه من دارو را کشف کرده ام وخیال دارم که از آن پول حسابی به دست آورم .بنابر این هانس نیز که ار همه جا نا امید شده بود نیمه شب به طور غیر قانونی وارد دارو خانه شد و دارو را برای همسرش دزدید.

.آیا شوهر زن باید این کار را می کرد یا نه؟چرا

2.آیا وی باید به خاطر این عمل مجازات شود یانه؟چرا


کمی فکر کنید بعد جواب خودتون رو با جواب 3تا از دانشجویان دانشگاه علامه مقایسه کنید ته ببینید در کدام سطح اخلاقی کلبرگ جا می گیرید.


        


پاسخ یک مرد دانشجوی 27ساله:


1.خیر زیرا احتمال اینکه دارو برای زنش موثر می افتاد قطعی نبود و پزشکان بدون آزمایش قلبی امکان موثر بودن دارو را برای درمان بیمار حدس می زدند.علاوه بر این کار این مرد دزدی بوده و این عمل غیر قانونی است.


2.بلی باید مجازات شود.زیرا عمل او غیر اخلاقی و غیر قانونی بوده گرچه برای نجات جان همسشرش صورت گرفته.


چنانچه می بینیم این پاسخ دهنده بر لزوم اجرای بدون چون وچرای قانون تاکید می کند و در نظر نمی گیرد که قانون در چنین مواردی باید انعطاف پذیر بوده و مشکلات انحصاری فرد را مورد نظر قرار دهد.بنابر این می توان گفت که این پاسخ دهنده در سلسله مراتب رشد اخلاقی در مرحله 4 قرار می گیرد.


پاسخ یک دانشجوی مرد23ساله:


1.بله او می بایست اینکار را بکند زیرا نجات جان همسرش داری ارزشی بالاتر از تمام ارزشها بود.در ضمن او به تمام اقدامات قانونی که امکان داشت از آن طریق دارو را به دست آورد دست زد و با توجه به عدم موقعیت این اقدامات بود که ناچار شد ارزشهای اخلاقی جامعه را نقض کند.


2.بله.او باید تنبیه شود.چون مقرارت را که اجرای اخلاق را به طور صحیح ضمانت می کند زیر پاگذاشته است.


در اینجا مشاهد می شود که پاسخ دهنده بازم به اجرای قانون و رعایت آن تاکید می ورزد اما نه به این خاطر که قانون قانون است بلکه به این خاطر که قانون را ضمانت اجرایی برای انجام رفتارهای اخلاقی می شمارد و در عین حال به چاره نداشتن و تعدیل شدت جرم او اعتراف دارد بنابر این این پاسخ دهنده در مرحله 5رشد اخلاق قرار دارد.ة


پاسخ یک دانشجوی زن 27ساله:


1.بله.شوهر باید اینکار را میرکرد و جز این چاره ای نداشت.زیرا در این موقعیت جان همسر او ارزش واهمیت بیشتری دارد تا زشتی عمل به اصطلاح دزدی که انجام داده است.


2.خیر.در اینجا شو هر نیست که باید مجازات شود بلکه شرایط اجتماعی که در آن جامعه باعث دزدی شده باید مورد محاکمه قرار گیرد.


در اینجا چنان کخ می بینیم به جان یک انسان و به حقوق انسانی فردی به نام همسر زن ارزش و اهمیت بیشتری دارد تا رعایت قانون و مقرارات اجتماعی بنابر این پاسخ دهنده مزبور در مرحله 6 رشد اخلاق قرار دارد.


حالا شش مرحله رشد اخلاق از نظر کلبرگ به طور خلاصه:

1.اجتناب از تنبیه و اطاعت محض 4تا10سالگی


2.مرحله نفع پرستی و لذت طلبی وسیله ای10تا13سالگی


3.مرحله گرایش به پسر خوب-دختر ناز بودن


4.مرحله گرایش به قانون و نظم و وظیفه شناسی


5.مرحله جهت گیری به سوی قراردادهای اجتماعی و قوانین پذیرفته شده دموکراتیک


6.مرحله گرایش به اصول اخلاقی جهانی


منبع کتاب روانشناسی اجتماعی دکتر یوسف کریمی

رنگ درمانی

با وجودی که افراد مختلف به دلیل ترجیحات شخصی و تجربیات متفاوت ممکن است واکنش‌های متفاوتی به رنگ‌ها نشان دهند امّا مطالعات نشان داده‌اند که رنگ‌ها برای اکثریت افراد معانی خاصی را تداعی می‌کنند. [list]
[*]سیاه- قوی، قدرتمند، مقتدر، مسلَط، تهدیدآمیز، شوم، افسردگی ‌آور
[*]آبی- آرامش‌بخش، ملایم
[*]خاکستری- ضعیف، افسردگی‌آور، ملال‌آور
[*]سبز- نیروبخش، شادی‌آور، خوشایند، آرام، طبیعی، آرامش‌بخش
[*]نارنجی- نگران‌کننده، برانگیزنده، هیجان‌آور
[*]قرمز- برانگیزنده، هیجان‌آور، پرخاشگر، مسلََط، پویا، شهوانی، خطرناک
[*]سفید- ضعیف، منفعل، خالص
[*]زرد- شادی‌آفرین، برانگیزنده پژوهش‌ها نشان می‌دهد که موقعیت‌ها و واکنش‌های روان‌شناسی زیر از رنگ‌ها تاثیر می‌پذیرند.
استرس و تحریک‌پذیری
رنگ‌های آبی، سبز و آبی متمایل به سبز می‌تواند باعث کاهش استرس و تحریک‌پذیری شود زیرا رنگ‌های ملایم باعث آرمش (ریلکس شدن) می‌شوند (آدون و شولتز، 2009). مطالعات پژوهشی متعدد نشان داده‌اند که مشتریان در محیط‌های فروشگاهی آبی و سبز احساس آسایش بیشتری می‌کنند و در نتیجه تمایل به ماندن طولانی‌تر و خرج‌کردن بیشتر دارند (ون‌هاگن و دیگران، 2008). آبی روشن تا متوسط و آبی متمایل به سبز به ویژه باعث آرامش می‌شود (آیزمن، 2003).
با وجود این، اگر از رنگ‌های ملایم برای آرمش استفاده می‌کنید توجه داشته باشید که با وجودی که رنگ سبز طبیعی معمولاً باعث برانگیختن هیجانات مثبت می‌شود، مردم معمولاً به رنگ زرد متمایل به سبز واکنش منفی نشان می‌دهند (کایا و اپس، 2004).
بسیاری از مردم عقیده دارند که رنگ صورتی، رنگی آرامش‌بخش است امّا شواهد چنین چیزی را نشان نمی‌دهند. با وجودی که مطالعات انجام شده در سال 1979 نشان داد که زندانیان سیاتل که رنگ سلّول‌هایشان صورتی روشن بود رفتار پرخاشگرانه کمتری داشتند، امّا چند سال بعد، مطالعه مشابهی چنین نتیجه‌ای را نشان نداد. هر چند هنوز هم بسیاری از زندان‌ها در آمریکای شمالی از این رنگ برای سلّول‌هایشان استفاده می‌کنند (کوالک، 2005). تمرکز و بهره‌وری
شواهد نشان می‌دهد که رنگ آبی به خاطر تاثیر آرام‌بخشش می‌تواند برای بهبود تمرکز مفید باشد، در حالی که رنگ قرمز می‌تواند باعث اختلال در تمرکز، تصمیم‌گیری و حل مسأله شود (ودوارکا، 1999). به ویژه، اعتقاد بر این است که رنگ آبی تیره می‌تواند به حفظ تمرکز کمک کند و به این خاطر برای مدیتیشن مناسب است (آیزمن، 2003). با وجود این، برای بعضی افراد، محیط‌های آبی یا سبز ممکن است بیش از حدّ آرامش بخش باشد و در نتیجه باعث کاهش بهره‌وری گردد (کوالک، 2005).
در میان رنگ‌هایی که باعث اختلال در تمرکز و بهره‌وری می‌گردند، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که اتاق‌های کار سفید رنگ باعث بهره‌وری کاری کمتری نسبت به سایر رنگ‌ها می‌شوند (کوالک، 2005) و بسیاری از افراد (به ویژه مردان)، محیط‌های خاکستری رنگ را استرس‌زا و ملال‌آور می‌یابند (خاو، 2007) به علاوه انجام وظایف کاری در محیط‌های قرمز رنگ می‌تواند باعث افزایش اضطراب و استرس گردد (ون‌هاگن و دیگران، 2008).
جالب است بدانید که رنگ زرد که غالباً برای مداد، کاغذ یادداشت و برجسته کردن متن مورد استفاده قرار می‌گیرد باعث افزایش نرخ خطا در رونویسی می‌شود و ممکن است در تمرکز یا درک اختلال ایجاد کند (ودوارکا، 1999).
رنگ و هراس از مکان‌های بسته
شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد رنگ می‌تواند باعث تحریک هراس از مکان‌های بسته شود. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که آبی یا سبز کردن دیوارهای اتاق، درک وسعت مکان را افزایش می‌دهد، در حالی که رنگ‌های قرمز، نارنجی و زرد اثر عکس دارند (کایا، اپس، 2004).
خلاقیت و رنگ
برخی عقیده دارند که رنگ علاوه بر این که می‌تواند احساس آرامش را برانگیزد، همچنین می‌تواند برانگیزنده احساس خلاقیت و الهام‌بخشی گردد.
پژوهش‌ها نشان می‌دهند که رنگ ارغوانی که برخی عقیده دارند مرتبط با یکی از چاکراهاست (دانش شهودی، معنویت و خودآگاهی بیشتر)، می‌تواند باعث افزایش خلاقیت گردد (آیزمن، 2003).
رنگ و خستگی
رنگ‌های قرمز، نارنجی و صورتی تند می‌تواند باعث تحریک آزادشدن آدرنالین و درنتیجه، افزایش انرژی و احتمالاً محرک‌های جنسی گردد. پژوهش‌ها همچنین نشان داده‌اند که رنگ قرمز، به ویژه می‌تواند تنش و هیجان عضلانی و در بعضی موارد خشونت را افزایش دهد. (آدون و شولتز، 2009 و ودوارکا، 1999).
رنگ و کنترل وزن
به دلیل آن که رنگ نارنجی محرک اشتهاست، غالباً از این رنگ به وفور در رستوران‌های غذاهای فوری استفاده می‌شود. (رنگ‌های قرمز و زرد هم می‌توانند این اثر را داشته باشند). بنابراین، اگر در صدد کاهش وزن خود هستید نباید رنگ وسایل غذاخوری خود را نارنجی یا سایر رنگ‌های گرم انتخاب کنید. با وجودی که عقیده عمومی بر این است که رنگ آبی باعث از بین بردن اشتها می‌شود امّا شاهدی برای این ادّعا وجود ندارد (آیزمن، 2003).
رنگ و اندوه
پوشیدن لباس‌هایی به رنگ قوی مانند سیاه می‌تواند بر اثرگذاری فرد بیفزاید و به او احساس جرأت بیشتری بدهد (آیزمن، 2003).
مطالعات متعدد، اثرات نشاط‌بخش رنگ‌های روشن و زنده را نشان داده‌اند (کایا و اپس، 2004). به ویژه رنگ زرد توسط بسیاری به عنوان نماد خوش‌بینی و شادی‌آفرینی تلقی می‌شود، حتی بیشتر از رنگ‌هایی مثل قرمز و آبی که مردم معمولاً واکنش مثبتی نسبت به آن‌ها دارند (آدون و شولتز، 2009).
محدودیت‌های پژوهش‌های راجع به رنگ
بسیاری از مطالعات اولیه راجع به رنگ، تأثیرات درجات مختلف یک رنگ، نتایج قرار گرفتن در معرض یک رنگ برای مدتی طولانی، و تأثیر ترجیحات و تجربیات شخصی را نادیده گرفته‌اند. برای مثال، رنگ قرمز ممکن است در یک محیط، شادی آفرین و در محیطی دیگر، ناراحت کننده باشد.
همچنین، تعدادی از پژوهشگران به تفاوت‌های تأثیر رنگ در افراد بر حسب فرهنگ، سن و جنسیت آن‌ها پی برده‌اند. برای مثال، مردها بیشتر از زن‌ها از رنگ‌های روشن خوششان می‌آید، در حالی که زنان غالباً بیشتر رنگ‌های ملایم و نرم را می‌پسندند (خاو، 2007). بدین دلیل، روان‌شناسی رنگ‌ها به هیچ عنوان یک علم دقیق نیست.
فراموش نکنید که استفاده از رنگ به تنهایی برای وضعیت‌های جدّی مثل افسردگی توصیه نمی‌شود و افرادی که ملاحظات سلامت جسمی و روانی دارند باید حتماً با یک متخصص مشورت کنند.

ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار



.

آشنایی با اختلال شخصیت خود شیفته

                       

 ویژگی های شخصیت های خود شیفته بی شک همه انسان ها جهت تحکیم عزت نفس خویش، و فرار از سگ های هار افسردگی، تا اندازه ای خود شیفته اند، چرا که خود شیفتگی سالم و دوست بودن با خویشتن خویش سنگ بنای اول رشد شخصیت است.

ولی افراد مبتلا به اختلال شخصیت خود شیفته (bisorber personality narcissistic) بیش از اندازه با خویشتن خود در صلح به سر می برند. افراد مبتلا به این اختلال درک غیر واقع بینانه، کاذب و مضحکی از اهمیت خود دارند، گویی که در غروری غیر طبیعی غرق اند، صفتی که به خود بزرگ بینی معروف است.

نام این اختلال از افسانه یونانی نارسیسوس، جوانی که عاشق انعکاس تصویر خودش در برکه شد، گرفته شده است. گر چه افراد مبتلا به این اختلال از دیگران توقع دارند آن ها را تحسین نموده و همه آرزوها و در خواست های آن ها را برآورده کنند، ولی به نیازهای دیگران اعتنایی ندارند. این عده فکر می کنند شخصیت منحصر به فردی هستند و باید دیگران به طرز خاصی با آن ها تا کنند.

از آنجا که خود را خیلی استثنایی می دانند، احساس می کند که فقط افراد عالی مقام، متشخص و منحصر به فرد قادر به درک آن ها و مشکلا تشان هستند. خود شیفته ها که احساس استحقاق و برتری آن ها چشمگیر است، تاب تحمل انتقاد را ندارند چرا که آن را عاملی خطرناک برای تزلزل حس برتری خود قلمداد می کنند.

وقتی کسی از خود شیفته ها انتقاد کند، حتی انتقادی سازنده – معمولا به دو شیوه واکنش نشان می دهند: یا فوق العاده عصبانی می شوند و پرخاش می کنند که در این حالت پرخاشگری در حکم سپر بلا در برابر حس خود شیفتگی ناسالم آن هاست; یا ممکن است کاملا از خود بی اعتنایی نشان دهند.

آن ها نمی توانند همدلی از خود نشان دهند و تنها برای دست یابی به اهداف خود خواهانه خودشان، تظاهر به همدردی می کنند. روابط با دیگران، خواه اجتماعی، شغلی یا رمانتیک باشند، با نگریستن به دیگران به عنوان وسایلی برای ارضای شخصی تعریف می شوند.

افراد خود شیفته نمی توانند پیری را تاب بیاورند، چون زیبایی، قدرت و مزایای جوانی برایشان مهم است و آنها دو دستی به این قبیل امور چسبیده اند. به همین دلیل در برابر بحران های میانسالی به ویژه ابتلا به افسردگی آسیب پذیرتر از دیگران اند. 

مهران، که در ابتدای بحث به شرح حالش اشاره شد مبتلا به اختلال شخصیت خود شیفته بود. به صورت خلا صه و فهرست وار این اختلا ل با نشانه های زیر شناخته می شود:

۱) احساس خود بزرگ بینی، به صورت مهم پنداشتن خود (مثلا اغراق کردن در موفقیت ها و استعدادها و انتظار تحسین و توجه دایم از جانب دیگران بی آنکه فرد به موفقیت شایسته ای دست یافته باشد).

۲) مشغولیت ذهنی و «خیالپردازی های بی پایان» پیرامون موفقیت ، قدرت، ذکاوت، زیبایی و … 

۳) احساس محق بودن (entitlement)، به این معنی که به گونه ای نامعقول انتظار داشته باشد برخوردی رضایت بخش و اختصاصی با او صورت بگیرد یا افراد خود بخود تسلیم خواسته هایش شوند.

۴) فاقد حس همدلی (empathy) بودن، یعنی تمایلی به درک یا شناخت احساسات و نیازهای دیگران نداشته باشد.

۵) اغلب به دیگران حسودی کند یا معتقد باشد که دیگران به او حسادت می کنند.

۶) استثمارگری درروابط بین فردی و رفتارها و نگرش های تکبرآمیز و پرافاده.

 انواع تیپ های خودشیفتگی

میلون (۲۰۰۰) از پژوهشگران مطرح در زمینه اختلالا ت شخصیت چند تیپ فرعی را مطرح کرده است:

۱) خود شیفته نخبه گرا: این عده احساس افتخار و قدرت می کنند و تمایل دارند مقام و موفقیت های خود را به رخ دیگران بکشند. نخبه گرا معمولا در حال ترقی است و شدیدا به ارتقای درجه خود مشغول است و می کوشد از هر فرصتی برای مشهور شدن استفاده کند.

۲) خودشیفته عاشق پیشه: تمایل دارد اغواگر باشد، با این حال از صمیمیت واقعی اجتناب می کند. اینگونه افراد خیلی دوست دارند افراد ساده لوح و از لحاظ هیجانی نیازمند را وسوسه کنند و آنها را طوری به بازی بگیرند که به طور فریبنده ای نشان دهند دوست دارند با آنها رابطه نزدیکی داشته باشند، با این حال تنها علا قه واقعی آنها این است که به طور موقت از دیگران بهره کشی کنند.

۳) خودشیفته های غیراخلاقی: این دسته بی وجدان، فریبکار، خودپسند و استثمارگراند. حتی وقتی که معلوم می شود آنها به خاطر انجام دادن رفتار غیرقانونی گناهکار هستند، نگرش بی اعتنایی دارند و به گونه ای عمل می کنند که انگار قربانی را باید به خاطر توجه نداشتن به آنچه روی داده است، سرزنش کرد!

۴) خود شیفته های جبرانی: این گروه منفی گرا و لجبازند و می خواهند احساسات عمیق حقارتشان را خنثی کنند; در نتیجه می کوشند خود را برتر و استثنایی جلوه دهند.

 واقعیت های افراد خودشیفته

فردی که در دوران کودکی- دورانی که بیش از همه وقت و پیش از هر چیز نیازمند توجه هستیم- مورد بی توجهی، طرد، تحقیر و توهین والدین و اطرافیان واقع می شود، لا جرم در بزرگسالی دیواری نامرئی به دور خود می پیچد و از این جهان سراسر آشوب به خویشتن خویش پناه میآورد و شیفته خویش می شود، چرا که دیگر تاب تحمل طرد و تحقیر و انتقاد را ندارد.

هر کودکی نیاز دارد که والدین موفقیت ها و دستاوردهای او را تایید کنند و به آنها پاسخ های مثبت بدهند.کودک بدون اینها ناایمن می شود. این ناایمنی به طرز اسرارآمیزی در «خود والا بینی کاذب» جلوه گر می شود که می توان آن را از تلاش فرد برای جبران کردن آنچه قبلا از زندگی اش حذف شده، برداشت کرد. این افراد که از شالوده محکمی برای خود سالم بی بهره اند، خودکاذبی را به وجود می آورند که به طور متزلزلی بر عقاید خود بزرگ بینی و غیرواقع بینانه در مورد شایستگی و جذابیت آنها استوار است. 

بنابراین اختلال شخصیت خود شیفته را می توان به صورت ابراز این ناامنی و نیاز به توجه کودکی در فرد بزرگسال تلقی کرد. خود شیفته ها معمولا به دو دلیل فاقد حس همدلی و همدردی نسبت به دیگران هستند: یکی اینکه در کودکی والدینشان بیشتر در پی ارضای تمایلات و نیازهای خود بوده اند تا فرزندانشان و بدین صورت چنین طرز فکری را در کودک به ودیعه می گذارند که تشفی خاطر خود مهم تر از توجه به نیازها و مشکلات دیگران است. 

دوم اینکه یک فرد خود شیفته اساسا توانایی دیدن جهان از دریچه ذهن مخاطب را ندارد و این در حالی است که همدلی مستلزم دیدن دنیا از دریچه لنزهای ذهن دیگران است; شاید به همین دلیل نیز باشد که افراد خود شیفته از «تاثیر رفتار خود بر دیگران» آگاهی ندارند. 

یک شخصیت خود شیفته به ظاهر نسبت به دیگران و انتقادها بی تفاوت است، به ظاهر خیلی مغرور و مستقل به نظر می رسد و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است; ولی واقعیت امر این است که فوق العاده دارای عزت نفس ضعیف و متزلزلی است و دقیقا برای دفاع از عزت نفس شکننده خود است که به خودشیفتگی، خود بزرگ بینی و رفتارهای متکبرانه روی می آوردته اند، چرا که خود شیفتگی سالم و دوست بودن با خویشتن خویش سنگ بنای اول رشد شخصیت است.

چند روش مقابله با آسیب روانی از دریچه ی روانکاوی

سلام و عرض پوزش بابت دیرکرد وصول متن

ببخشید مثل اینکه من بی خیال این فشار روانی نمیشم خودمم خسته شدم ولیکن چون همه ی ماها یه جوری اونو تو زندگیمون تجربه کردیم و خواهیم کرد خالی از لطف نیست که چندتا روش فوق العاده کاربردی و ضروری البته از دریچه ی اعجاب انگیز و زیبای روانکاوی تقدیمتون کنم . توی نوشته ی پیش از این ابتدا فشار روانی رو از منظر روانشناسا و محققای تقریبا جدید گفتم و چند راهکار شناختی و رفتاری برای مقابله با فشار روانی(چه خود موقعیت تهدید آمیز و چه هیجانهای مخرب بعد از اون مثل خشم و اضطراب و افسردگی و اختلال در شناخت و ....)

                        

تعریف مقابله و انواع آن :

هر نوع کوششی جهت حل و فصل کردن آسیب و فشار روانی و بازگشتن به موقعیت معمولی پیش از تنش را "مقابله" می گویند.

1)مقابله مسأله مدار : تلاشی که صرف تغییر در موقعیت و خود مسئله ی تنش زا می شود مثل تدابیر یافتن راهکار برای حل مسئله سبک سنگین کردن آنها از نظر ارزش و سود و زیان و انتخاب بهترین راه(از مثالش صرف نظر میکنم خودتون برید تو هیلگارد بخونید)

2)مقابله هیجان مدار: تلاشی برای جلوگیری از ظهور و بروز هیجانهای منفی ناشی از استرس که خودش به سه قسمت تدابیر الف) شناختی ب)رفتاری پ) روانکاوی تقسیم میشه که توی نوشته های قبلی برخی از تدابیر کارآمد شناختی و رفتاری مثل ورزش و آرمیدگی و عدم توجه موقت به موضوع یا حمایت اجتماعی رو خیلی مختصر توضیح دادیم حالا میخوام 3 مورد از روش های روانکاوانه رو تحت عنوان مکانیسم های دفاعی بگم اما قبلش باید عنوان کرد که چون در نظریه ی روانکاوی خیلی از هیجانهای مثبت و منفی تأثیر مسقیمی بر "ناهشیار" ما دارند هر روش مقابله معمولا با نوعی ((خود فریبی)) همراه است که هیجان های منفی رو از حیطه ی خودآگاهی به نا هشیاری میبره ولی هنوز آثار منفی اون دامن گیر ذهن هشیار انسان هست :

1)واپسرانی : فرد سعی می کند در مواجهه با شرایط تنش زا هیجان مخرب ناشی از آن را از ذهن خود پاک کند اما غافل از اینکه آن را از سطح آگاهی خود به ناهشیار فرو میفرستد این اصلاح نباید با فروکش کردن اشتباه شود چون فروکش کردن یک تدبیر شناختی است که شامل نیندیشیدن موقت به مسئله یا انکار آن نزد دیگران برای تمرکز روی مواردی معین است. درواقع واپسرانی یک نوع خودفریبی است که فرد آن هیجان را در وجودش انکار میکند درحالی که در ضمیر ناخودآگاهش جای گرفته است. فروید معتقد است که واپسرانی فقط منحصر در خاطرات دوران کودکی نیست بلکه در بزرگسالی هم رخ می دهد.

2) دلیل تراشی : یافتن دلیلی خوب و واقعی برای کاری که علت واقعی انجام آن چیز دیگری است که قاعدتا به دو منظور صورت می پذیرد اولی جهت کاهش نا امیدی از نرسیدن به هدف و دومی جهت منسوب کردن رفتار به یک علت منطقی و جامعه پسند مثال گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف بو میده

3)واکنش وارونه : نیندیشیدن به انگیزه ای  با توجه کردن افراطی به انگیزه ی متضاد آن مثلا ممکن است در کودکی خاطره ای موجب ایجاد نفرت نسبت به مادر شده باشد اما در بزرگسالی هم برای دادن اطمینان به خود و هم برای اطمینان دادن به والدین از جهت فرزند خوب بودن تلاش مصرانه ای برای کمک و خدمت کردن به مادر صورت می گیرد

پیدایش این امر ممکن است به دلیل فشار فراخود یا ضوابط اجتماعی باشد.

منبع : زمینه روانشناسی هیلگارد صفحات 507 تا 513

فواید خنده چیست؟؟؟؟؟

زندگی روزانه و حوادث و اتفاقات آن ایجاد عکس العمل هایی در انسان می شود که گاهی شرایط زمان و مکان اجاره بروز آن ها را نمی دهد و در نتیجه مقدار زیادی انرژی در بدن ذخیره می شود .
این انرژی های عصبی به جای آنکه صرف ایجاد معادلاتی از افکار و هیجانات جدید شود به دلیل موانع موجود ، تولید حریانی در اعصاب حرکتی در گروه های مختلف عضلات می کند و سبب ایجاد حرکات نیمه تشنجی می شود که روان شناسان آن را خنده نامیده اند
خنده پدیده ای است که غالباً برای ابراز شادمانی به کار می رود و در بین موجودات زنده فقط انسان از این توانایی برخوردار است .  خنده از نظر روان شناسان  معتقدند که چون مقدار زیادی انرژی ذخیره شده و واپس زده روانی به علت شرایط مختلفی چون کنترل شدید محیط ، حوادث اتفاقی و بازداری های ذهنی راهی به بیرون پیدا نمی کنند از طریق خنده از ذهن و بدن تخلیه می شوند .

به همین دلیل است که همیشه پس از خنده احساس آرامش به وجود می آید و با خود تمرکز را به همراه می آورد .

روان شناسان به خنده به عنوان ضریب اطمینان ذهن و روان می نگرند که در مواقع انباشته شدن انرژی های هیجانی و مخرب نقش مهمی در بیرون راندن آن ها ایفا می کند .
به همین دلیل خنده از نظر علم روان شناسی دارای جایگاه ویژه و پر ارزشی است و می تواند به برقراری تعادل روانی درانسان کمک کند و زمینه سلامت روانی او را فراهم سازد . نقش ویژه ای که خنده در تخلیه فشارهای روانی به عهده دارد باعث شده که روان شناسان به متولیان امر توصیه کنند که محیط های کاری آموزشی و خانوادگی را به محیط های شاد و پر خنده تبدیل کنند . تحقیقات نشان می دهد که واکنش خنده فرایند مغزی عصبی ویژه ای دارد . به هنگام خندید در الگوی امواج مغزی ما تغییرات قابل ملاحضه ای روی می دهد وهمه سطوح کورتکس مغز ، و نه فقط یک جتیگاه واحد ، نسبت به خنده واکنش نشان می دهند .
برخی از دانشمندان نیز خنده را به طوفان مغزی تشبیه کرده اند و معتقدند که خنده نقش شوک عصبی خفیف را بر روی مغزایفا می کند . از آن جا که مغز حیاتی ترین ارگان بدن است و بر فعالیتهای جسمانی و روانی کنترل دارد ، هرگونه تغییر ثبتی در عملکرد آن می تواند بر عملکرد کل بدن تاثیر سفید داشته باشد . زمانی که ما می خندیم ، مقدار بسیار زیادی از اکسیژن را به طرف سلول های بدن به ویژه سلول های مغزی می فرستیم .

می دانیم که مغز در حدود یک پنجم از کل اکسیژن مورد نیاز بدن را به تنهایی مصرف می کند بنابراین زمانی هم که مغز با خونی که از مقدار اکسیژن بیشتری برخوردار است تغذیه می شود عملکرد بهتری در مقایسه بازمانی که کمتر اکسیژن می گیرد ، پیدا می کند و در نهایت همه عملکردهای ذهنی و بدنی ما بهبود می یابند .


ارتباط با خنده :
۱- سیستم ایمنی :
تحقیقات علمی نشان می دهد در حالی که افسردگی به دستگاه ایمنی بدن در برابر بیماری آسیب می رساند خنده با کاهش کورتیزول ، افزایش فعالیت سلولهای کاهنده در افزایش سیتوکنین ، دستگاه ایمنی را تقویت می کند .
وقتی شخص می خندد وجودش از احساساتی مثل آلودگی ، گرما ، رهایی و سرحالی آکنده می شود و این ها همان احساساتی هستند که در بردارنده مفهوم احساس سلامتی اند .
۲- ورزش :
خنده یکی از مهمترین ورزشهاست . هیچ ورزشی نمی تواند مثل خنده بیشتر غضلات بدن را به جنبش در آورد .
یک دقیقه خندیدن برابر با چل مرتبه نفس کشیدن است .
همچنین روزانه ۱۵ دقیقه خندیدن بخش زیادی از منافع حاصل از پیاده روی صبحگاهی را در بردارد .
۳- بیماریهای قلبی
خنده با کاهش و زدودن احساسات منفی نقش مهمی در پیشگیری از حملات قلبی دارد و نوعی ماساژ قوی برای قلب است .
پژوهشها نشان داده است که خندیدن از بروز انواع سکته ها و لخته شدن خون در رگ ها جلوگیری می کند
۴- صبر  :
متخصصان اعلام کرده اند کسانی که لبخند بر لب دارند علاوه بر آن که از شکیبایی بیشتری برخوردار اند قدرت بسیاری نیز برای حل مشکلات خود می یابند و بدین ترتیب روحیه یاس که منجربه بروز انواع بیماری ها می شود از بین خواهد رفت . برخی دیگر از صاحبنظران معتقدند داشتن لبخند بر لب بیانگر نوعی آرامش و تخلیه فشار در افراد  است و کسانی که هیچ گاه خنده بر لب ندارند نه تنها در مواجهه با هر حرکتی بلافاصله عصبانی شده و از خود واکنش نشان می دهند بلکه فشار خون آنها نیز افزایش خواهد داد .

5- فشار خون :

تحقیقات دانشمندان نشان می دهد خنده بهترین درمان برای افرادی به شمار می رود که دوران بهبودی پس از سکته قلبی را می گذرانند زیرا فشار خون آنان را کاهش  می دهد .
به گزارش پایگاه اینترنتی ، محققان اتریشی در پژوهشی دریافتند که خنده درمانی افرادی که سکته کرده اند سبب کاهش فشار خون می شود .
۶- درد :
بدن ما به طور طبیعی مجهز به موادشیمیایی ضد دردی است که در صورت لزوم برای تخفیف درد از مغز آزاد می شود و آندورفین نام دارد . خندیدن باعث افزایش ترشح این مواد می شود .
محققان در دانشگاه سریلند به این نتیجه رسیده اند که خنده داروی بسیاری از بیماری هاست و چنان چه این حالت به اندازه  طبیعی در بشر بوجود آید هرگز بیماری رشد نخواهد کرد .
روزنامه ای کهدر مسکو با انتشار مقاله ای در این زمینه خاطر نشان کرد تحقیقات دانشمندان در دانشگاه سریلند که با آزماریش روی بیش از ۳۰۰ نفر انجام شده نشان می دهد که خنده بسیاری از دردهای آن ها را از بین برده و ریشه های درمان خود جوش را در این افراد به وجود آورده است .
۷- فرآیند یادگیری : 
       از آنجا که اشتغال ذهنی و اضطراب از موانع یادگیری به شمار می رود از این رو خندیدندر ابتدای مطالعه باعث ایجاد آرامش فکری می شود و فرایند یادگیری را اسان می کند .
     احساس شادی در پی خندیدن و بهبود حال و هوای افراد در بلند مدت ، هم در افراد سالم و هم در بیماران سبب بهبود کیفیت زندگی آنان می شود . 
     محققان برای بوجود آمدن زمینه های خندیدن مناسب ، خواندن انواع رمان،محاوره با افراد مختلف ، دیدن فیلم های سینمایی و بالاخره افزایش آداب و معاشرت با دیگران را پیشنهاد می کنند . 
      بنابراین می توان گفت :
      خنده نقش حمایتی و تقویتی را بر روی مغز و بدن ایفا می کند . 
 

 پس:

                          ((( زندگی را سخت نگیرید و در فرصت های مختلف بخندید . )))

  ((همانطور که غصه و ناراحتی انسان را از پا در می اورد خنده باعث بهبود و سلامتی میشود))

نقش ورزش در روحیه ، شخصیت و بروز استعدادها

                     

امروزه با پيشرفت علوم زيستي و روانشناسي کاملا مشخص شده که موجودي به نام انسان مجموعه اي است از ويژگي هاي جسماني و مشخصه هاي رواني که مطلقا از يکديگر قابل تفکيک نيستند. تغييرات بدن انسان مساوي است با تغييرات روح و دگرگوني روح با دگرگوني بدن برابر است. بدن انسان هميشه به صورت يک کل واحد عمل مي کند نه به صورت يکسري بخش هاي جد از هم. ذهن و بدن از هم جدا نيستند و تقريبا هيچ پديده اي وجود ندارد که تاثيرات آن تنها جسمي يا رواني باشد. نه ذهن از عناصر و استعدادهاي مستقل تشکيل شده است و نه جسم از بخش هاي متفاوت به وجود آمده است تغيير در هربخش آن مي تواند برکل بدن اثر بگذارد. اثر فعاليت هاي ورزشي در رشد عاطفي و رواني کودکان و نوجوانان را از چند بعد مي توان مورد مطالعه قرار داد :



1- اثر ورزش بر روي شخصيت: يکي از متمايزترين جنبه هاي حيات معنوي هر فرد شخصيت اوست بدين ترتيب مي توان گفت منظور از شخصيت مجموعه يا کل خصوصيات و صفات فرد است. درباره اثر ورزش برروي شخصيت انسان يکي از گسترده ترين عقايد اين است که ورزش از راه هاي گوناگون در روحيه و شخصيت ورزشکاران اثر مثبت مي گذارد. چنين تاثيرات مثبتي ممکن است موقت يا دائمي باشد و ممکن است در مورد افراد جوانتر - به اين دليل که فرايند رشد و تکامل رواني و عاطفي آنان در حال تکوين است - بيش از افراد مسن صحت داشته باشد. مهمترين جنبه اين تاثيرات رشد شخصيت است. علاوه بر رشد شخصيت، ورزش به شکل موثري در تحول جنبه اجتماعي شخصيت يا صلاحيت و شايستگي اجتماعي فرد اثر داشته است. ورزش عموما انباشته از فرصت هاي مناسب جهت برخورد با موانع و مشکلات و اتخاذ شيوه هاي مناسب براي رفع آنهاست و اين وضعيت از نظر سلامت رواني کودک بسيار مهم است. در واقع انتخاب شيوه يا شيوه هاي ورزشي که منجر به تسلط و غلبه بر موانع شود از نظر سلامت رواني کودک بسيار مهم است، زيرا نه تنها باعث احساس رضايت در فرد شده، بلکه باعث مي شود در برخورد با موانع و مشکلات روحيه اي مقاوم، جستجوگر، چاره انديش، منعطف و تحمل پذير داشته باشد. بنابراين غلبه کردن بر کشمکش ها و مشکلات در ورزش، ممکن است احساس شخصي فرد را از شايستگي و کنترل خود افزايش داده، انگيزه دروني او را براي بروز رفتار شايسته بيشتر کند و شخصيت او را به شکلي بسيار مثبت تحت تاثير قرار دهد.
2 - کسب اعتمادبه نفس در اثررشد و تکامل بدني: کسب موفقيت هاي ورزشي يا تلاش براي به دست آوردن موفقيت کوششي است که به طور مستمر در رقابت هاي ورزشي وجود دارد. کسب اين گونه موفقيت ها و يا حتي توانايي ابراز تلاش و کوشش براي به دست آوردن موفقيت باعث مي شود که فرد از استعدادهاي نهفته خود مطلع شود. اطلاع فرد از استعدادهاي خود، مي تواند اميد اورا به موفقيت هاي ورزشي و غيرورزشي (در زندگي واقعي) افزايش داده و اعتمادبه نفس او را بالا ببرد.
3 - کسب روحيه مقاوم در برابر مشکلات: ورزش هميشه با پيروزي و موفقيت در نتايج قرين نيست. شکست هر چند در رقابتي فاقد ارزش باشد تلخ و تحمل آن ناخوشايند است. اما به هرحال کودکان و نوجوانان ورزشکار به اين واقعيت زندگي، در ورزش آشنا مي شوند که هميشه نمي توان در هر شرايطي پيروز بود. شکست هم واقعيتي است که بايد آن را شناخت و تحمل پذيرش آن را داشت.
4- داشتن روحيه اي بانشاط: پرداختن به بازي و ورزش اصولا باعث انبساط خاطر و شادابي مي
شود. به همين دليل است که گروه زيادي از مردم عالم پس از کار و تلاش خسته کننده شغلي، ساعت فراغت خود را صرف اينگونه فعاليت ها مي کنند. حتي ديده شده افرادي که از موضوعي دچار تاثر و غم هستند، چنانچه با ميل خود يا اصرار ديگران براي کاهش ناراحتي به ورزش بپردازند، واقعا براي دقايقي هم که شده تاثرات خود را از ياد مي برند. توجيه علمي موضوع با انجام دادن تحقيقات اخير در مورد ترشح اندروفين متعاقب پرداختن به ورزش به نظر مي رسد. ترشح اندروفين هنگام ورزش باعث ايجاد نشاط و انبساط خاطر مي گردد. به موجب همين بررسيها ورزش مي تواند افسردگي، تنش و خستگي رواني را کاهش دهد.
5 - شکوفا شدن استعدادهاي نهفته: يکي از اهداف تربيت عبارت است از رشد و شکوفايي استعدادهاي کودک و ديگري روش و وسيله تحقق هدف که همان فعاليت است. بر اين اساس به منظور تحقق هدف تربيت نه تنها بايد شرايط و عواملي ايجاد کرد که کودک به بازي و ورزش بپردازد، بلکه بايد شوق حرکت را نيز در او بيدار کرد. يکي از عوامل اصلي رشد و شکوفايي استعدادهاي رواني و ذهني کودک، حرکت است. روانشناسان معتقدند هر قدر ميدان وسيعتري از نظر محيطي، تربيتي و ارتباطات رواني اجتماعي در اختيار کودک گذارده شود، به رشد بالنده استعدادهاي نهفته وي کمک مي کند. کودکان و نوجواناني که فرصت مي يابند در ميادين ورزشي استعدادها، توانايي ها، لياقت ها و مهارت هاي خود را به نمايش بگذارند و در رابطه با مشکلات آني داخل ميدان از خود ابتکار، خلاقيت و احتمالا بداعت نشان دهند، محيط و شرايط مناسب تري از نظر تربيتي پيش رو خواهند داشت، به ويژه اينکه اين عوامل مناسب محيطي از طريق برخوردهاي مثبت، تقديرها و تشويق هاي والدين، اوليا و همسالان به دليل ابراز خلاقيت ها و احراز موفقيت هاي فرد مورد حمايت بيشتري قرار گيرد.
6- تمايل به برون گرايي: يکي از متداول ترين طبقه بندي هايي که روانشناسان به کار مي برند، دو تيپ درون گرا و برون گرا است. افراد درون گرا کساني هستند که واکنش آنها نسبت به موقعيت هاي مختلف، منفي است يا از اين موقعيت ها فرار مي کنند و ساکت و آرام هستند. از طرف ديگر افراد برون گرا نسبت به موقعيت ها واکنش مثبت نشان مي دهند و در مقايسه با تيپ درون گرا بيشتر حرف مي زنند و تماس هاي اجتماعي آنها نيز زيادتر است. تحقيقات نشان داده است که افراد ورزشکار به دليل شرکت فعال در فعاليت هاي اجتماعي مانند: تمرينات و مسابقات و همچنين مقبوليت هاي اجتماعي که به دليل موفقيت هاي ورزشي احراز مي کنند، داراي شخصيتي برون گرايانه و فعال هستند. به طور مشخص تر پي برده شده که توانايي بالاتر در ارتباط با برون گرايي و توانايي کمتر با درون گرايي مرتبط بوده است.با توجه به رشد روز افزون فعاليت هاي بدني و ورزشي در جامعه و گرايش کودکان و نوجوانان و جوانان به جنبش و فعاليت و ورزش، شايسته است که اقداماتي در جهت هدايت افراد جامعه بويژه دانش آموزان و دانشجويان به سوي ورزش صحيح و علمي انجام گيرد که دچار آسيب هاي احتمالي نشوند و از سوي ديگر بهبود کيفي و کمي در آمادگي جسماني و حرکتي و مهارتي با استفاده از علوم ورزشي در آنان ايجاد گردد.

راهکارهای برابری با فشار روانی

مهم‌ترین شیوه‌های مقابله مسئله مدار عبارتند از:
 
بازسازی شناختی
 
به اعتقاد راجر آلن (1983) تغییرات شناختی در مقابل با فشار روانی و تغییر سبک زندگی نقش مهمی‌دارند.
 
بازسازی شناختی از نظر وی شامل چهار مرحله به شرح زیر می‌باشد: 
                         
 آگاهی از فشار روانی
• این مرحله شامل مشخص کردن و شناسایی دقیق فشارزاها است. در این مرحله کلیه افکار مرتبط با فشارزاها شامل نگرانی‌ها و ناآگاهی‌ها باید به صورت یک فهرست تهیه و تنظیم شوند. سپس علت فشارزا بودن هر یک از موارد مورد بررسی قرار گیرد. اگر ادراک فشارزاها منفی نگرانه و یا دفاعی باشد و مانع حل مشکل توسط شخص شود، باید مجدداً مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد.

 ارزیابی مجدد شرایط
• ارزیابی مجدد یعنی ایجاد دیدگاه و باور جدید در ذهن که مناسب‌تر و سازگارانه‌تر باشد. در این مرحله باورهای دیگری که بی‌طرفانه یا ترجیحاً مثبت اندیشانه هستند برای حل مسئله به خدمت گرفته می‌شوند.
• باید به خاطر داشت که ارزیابی مجدد یک فرایند سرکوب هیجانات یا دلیل تراشی نیست بلکه تشخیص صحیح این نکته است که بر چه عواملی در زندگی کنترل داریم و چه عواملی خارج از کنترل ما هستند. 

 پذیرش و جایگزینی

در این مرحله باورها و عقاید جدید در الگوهای تازه تفکر جایگزین باورهای قدیمی‌و کهنه می‌شوند. مشکل‌ترین مرحله تغییر نگرش پذیرش به کار بستن دیدگاه‌های جدید درباره مشکلات است. اکثر افراد در وضعیت‌های قدیمی‌و شناخته شده احساس راحتی می‌کنند و به حفظ عادت قدیمی‌در تفکر و رفتار گرایش دارند. اما مانند سایر مهارت‌ها بازسازی شناختی با تمرین و تکرار بهبود می‌یابد.

حمایت اجتماعی
 
تحقیقات نشان می‌دهند که برخورداری از حمایت‌های اجتماعی آثار و فشار روانی را در موقعیت‌های مختلف تعدیل می‌کند. به عنوان مثال درصد مرگ و میر در بیوه مردانی که به طور مرتب در گردهمایی‌های اجتماعی حضور می‌یابند خیلی پایین‌تر از گروه مشابهی است که در این گردهمایی حضور ندارند. دانشجویانی که دوستان زیادی دارند نسبت به آنهایی که دوستان کمی‌دارند از دستگاه ایمنی فعال‌تری برخوردارند. با توجه به تاثیر بر سیستم ایمنی به نظر می‌رسد برخورداری از حمایت‌ها می‌تواند استرس‌های تحصیلی را کاهش دهد.

فنون مدیریت زمان
 
یادگیری فنون مدیریت زمان می‌تواند موجب حداکثر استفاده از وقت شده و عملکرد افراد را افزایش دهد. این فنون در مورد اشخاصی که مسئولیت‌های متعددی دارند کاربرد بیشتری دارد. مرحله اول شامل اولویت سنجی است. در این مرحله فهرستی از تمام مسئولیت‌های روزانه، هفتگی و ماهانه (به طور جداگانه) تهیه می‌شود. آنگاه اموری را که از اهمیت و فوریت بیشتری برخوردارند مشخص نموده و برای آنها اولویت اجرایی در نظر گرفته می‌شود.
مرحله بعدی زمانبندی است. در این مرحله برای هر یک ازمسئولیت‌ها زمان مشخص و معینی در نظر گرفته می‌شود. در صورت لزوم امور کم اهمیت حذف می‌شوند و وقت بیشتری برای اولویت‌ها اختصاص می‌یابد. پس از این مرحله برنامه زمان‌بندی شده وارد فاز اجرایی می‌شود. برای اجرای بهتر برنامه تعیین اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. همچنین می‌توان برای عملکرد مناسب و منطبق با برنامه زمانی پاداش‌هایی در نظر گرفت.

ادامه نوشته

تبیین فشار روانی و تأثیر باور های فردی بر آن

مدیریت فشارهای روانی
فشار روانی یکی از مهم‌ترین علل بروز اختلالات جسمی‌ و روانی است. بررسی‌های گوناگون نشان دهنده این حقیقت است که 70 تا 90 درصد بیماری‌ها با فشار روانی ارتباط دارند. فهرست بیماری‌های ناشی از فشار روانی، سرطان، بیماری‌قلبی، آسم، میگرن و ... را در بر می‌گیرد.
همچنین فشار روانی می‌تواند در بروز اختلالاتی چون افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد موثر باشد. با توجه به نقش موثر فشار روانی در بروز اختلال سوء مصرف مواد و همچنین عود اعتیاد، آشنایی کامل با آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
                          
فشار روانی چیست؟

ارائه تعریفی جامع و مانع از فشار روانی دشوار است. لازاروس و فولک من (1984) آن ‌را چنین تعریف می‌کنند: «یک حالت درونی که می‌تواند ناشی از خواسته‌های فیزیکی بدن و یا ناشی از موقعیت محیطی و اجتماعی باشد که این موقعیت‌ها بالقوه زیان‌بار، غیرقابل کنترل یا فراتر از استعداد سازگاری ما ارزیابی می‌شوند.» علت‌های فیزیکی، محیطی و اجتماعی حالت فشار روانی را اصطلاحاً فشارزا گویند.
 
سلیه فشار روانی را پاسخ غیراختصاصی بدن به هر موقعیتی می‌داند که نیاز به سازگاری داشته‌باشد. خواه موقعیت مزبور خوشایند باشد (ارتقای شغلی) و خواه ناخوشایند (اخراج از کار). البته یافته‌های جدید نشان می‌دهد که بین فشار روانی ناشی از موقعیت مطلوب و نامطلوب تفاوت‌های فیزیولوژیک وجود دارد. متخصصان طب جامعه‌نگر، تعریف سلیه، لازاروس و دیگران را گسترش داده‌اند. به نظر آنها استرس ناتوانی در مواجهه با یک تهدید ادراک شده است (خیالی یا واقعی) که وضعیت مطلوب جسمی، ذهنی، هیجانی یا معنوی فرد را مورد تهدید قرار می‌دهد و در نتیجه آن پاسخ‌های فیزیولوژیک و سازگارانه ظاهر می‌شود.
فشار روانی با سلامتی و عملکرد ارتباط دارد. مقادیر کم آن موجب بهبود سلامتی و عملکرد می‌شود و مقادیر زیاد آن سلامتی را به خطر انداخته و عملکرد را دچار اختلال می‌کند.
چه عواملی فشار روانی ایجاد می‌کنند؟
عوامل ایجاد کننده فشار روانی را می‌توان به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم کرد. مهم‌ترین فشارهای بیرونی عبارتند از مشکلات زندگی (مشکلات اقتصادی، ناامنی شغلی، کار طاقت‌فرسا و ...) و دگرگونی‌های زندگی (مرگ همسر، فرزند یا والدین، ازدواج، طلاق و مهاجرت). اگر فشار روانی از حد معینی فراتر رود به پریشانی (Distress ) تبدیل می‌شود و سلامتی و عملکرد دچار اختلال می‌شوند. هولمز (1984) به منظور بررسی تاثیر فشارزاهای روانی بر سلامت افراد در گروه‌های سنی مختلف (نوجوانان، بزرگسالان، سالمندان) مقیاسی تهیه کرد که با توجه به تعداد و نوع دگرگونی‌های زندگی افراد در طول یکسال، آمادگی برای ابتلا به بیماری‌ها را پیش‌بینی می‌کند. هر چه شدت بحران‌های زندگی از خفیف (150 تا 199 واحد دگرگونی) به متوسط (200 تا 299) و شدید (بالاتر از 300) افزایش یابد به همان نسبت احتمال بروز بیماری بیشتر می‌شود.

برخی از مهم‌ترین فشارزاها و امتیازات مربوط به آن عبارتند از: 

 

رویداد زندگی

واحدهای دگرگونی

بزرگسالان

نوجوانان

سالمندان

 مرگ همسر

100

69

73

 طلاق

73

60

72

 زندگی جدا از همسر

65

55

63

 بازداشت در زندان

63

50

73

 مرگ یکی از اعضای خانواده

63

54

60

 زخمی‌شدن یا بیماری

53

50

65

 ازدواج

50

50

50

 اخراج از کار

47

50

62

 آشتی با همسر

45

47

35

 بازنشستگی

45

46

33


(مقیاس درجه‌بندی سازگاری مجدد اجتماعی «هلمز»)

ادامه نوشته

روش های هیپنوتیزم

دگر هیپنوتیزم

استفاده از توضیحات کلامی و غیر کلامی

در این نوع هیپنوتیزم فرد هیپنوتیزم کننده و هیپنوتیزم شونده افراد جداگانه‌ای هستند که در آن هیپنوتیزم کننده به عنوان عامل با استفاده از روشهای معمول خود را (هیپنوتیزم شونده) را به حالتهای هیپنوتیزم وارد می‌کند. هیپنوتیزم کننده ممکن است روشها و تکنیکهای مختلفی را بکار ببرد تا به حالت دلخواه برسد. برخی از هیپنوتیزم کننده‌ها از تلقینات شفاهی استفاده می‌کنند. به این نوع تلقی توجه کنید: " به من نگاه کن ، به چشمهای من نگاه کن و غیر از خواب فکری ذهنت راه نده ، شما حالتی از سنگینی در پلکهای چشم و خستگی در چشمان خود احساس می‌کنید، چشمهایتان دارند سنگین می‌شوند سنگین و سنگین‌تر ، چشمهایتان بهم می‌خورند و نزدیک است که با اشک چشم خیس شود. بله چشمهایتان دارند خیس می‌شوند، من می‌بینیم که چشمهایتان از فرط خواب رویهم می‌افتند و خیس می‌شوند، دید شما به تاریکی می‌گراید و چشمانتان در حال بسته شدن هستند، دارند بسته می‌شوند و شما سنگینی پلکهایتان را احساس می‌کنید، چشمانتان بسته شده‌اند و ... .

در نمونه بالا از
تلقینات شفاهی استفاده شده است. برخی هیپنوتیزورها از روشهایی استفاده می‌کنند که کمتر نیاز به توضیحات شفاهی داشته باشد و معمولا فرد هیپنوتیزم شونده را متوجه رفتارهایی در خود می‌کنند که القای حالت آرامش را به او به همراه دارد. اصواتی که هیپنوتیزور استفاده می‌کند جملات خاصی نیست، اما معنای آرامش و دوستی را به همراه دارد مثل یک تنفس عمیق و آرام و ... .

روشهای هیپنوتیزم کردن فرد دیگر از جهات دیگر نیز ممکن است متفاوت باشد. برخی خوابانیدن و دراز کشیدن هیپنوتیز شونده را ترجیح می‌دهند و برخی دیگر سوژه خود را روی صندلی می‌نشانند. اما بطور کلی استفاده از هر کدام از این روشها باید بر اساس ویژگیهای هیپنوتیزم شونده صورت بگیرد. افراد هیجان‌زده و غیر عادی بهتر است روی صندلی بنشینند.

استفاده از شی یا چشمان هیپنوتیزور

برخی از افراد هیپنوتیزم کننده از چشمان خود به عنوان نقطه‌ای که هیپنوتیزم شونده باید به آن خیره شود استفاده می‌کنند. و برخی اشیا دیگر را ترجیح می‌دهند. در استفاده از یک شی برای خیره شدن ، یک شی مثل مداد ، کلید ، سکه در فاصله 25 سانتیمتری او قرار می‌دهند و از او می‌خواهند به نقطه‌ای روی آن شی خیره شود. به این تلقینات توجه کنید: ببین من این شی را مقابل چشمانت می‌گیرم شما باید به این چیز که در دست دارم نگاه کنید، صدای مرا می‌شنوید. اگر نگاهتان از این نقطه منحرف شد زود نگاهتان را به طرف آن برگردانید و این حالت را ادامه دهید. دقت کنید و به صدای من گوش کنید. می‌خواهم که به حالت آزاد دراز بکشید، بدن خود را شل کنید. در تمام اعضای بدن خود حالت سستی و رخوت احساس می‌کنید و هر چه می‌گذرد بیشتر و بیشتر بدنتان بیحال می‌شود. اگر به این چیز نگاه خود را ثابت نگاه داشته و به صدای من گوش کنید لحظه به لحظه شل‌تر و بی‌حال‌تر می شوید ... .

استفاده از روش حرکتی

در یک روش دیگر که به روش حرکتی معروف است از هپینوتیزم شونده خواسته می‌شود مثلا دستهای خود را که روی زانوهایش گذاشته مورد توجه و تمرکز قرار دهد و به تغییرات آنها دقت کند. به این تلقین توجه کنید. "می‌خواهم به راحتی روی صندلی بنشینید و بطور کامل بدنتان را آزاد و شل کنید. کف هر دو دست خود را روی زانوان بگذارید و با این عمل مراقب دستهای خودتان هستید و متوجه می‌شوید که به راحتی می‌توانید دستهایتان را نگاه کنید. به چیزی فشار می‌دهید و شاید هم پارچه شلوارتان را که دستهایتان روی آن است حس می‌کنید و یا گرمای شلوارتان را احساس می‌کنید. می‌خواهم این احساسات را که شرح دادم شما خودتان هم ببینید شاید تغییراتی در دست خود حس می‌کنید. بطور دائم به دستهای خود نگاه کنید و ببینید چقدر آرام هستند کوچکترین حرکاتی در دستهایتان نیست و ... .

هیپنوتیزم کننده به هیپنوتیزم شونده القا می‌کند که دستهایش رفته رفته کاملا بی حرکت و ساکن می‌شوند.اگر عامل در طی
جریان تلقین متوجه برخی حرکات مثل خمیازه و ... در سوژه شد باید آنها را تقلید کند و در ادامه می‌افزاید، دقت کنید که کدام قسمت از دستان شما حرکت می‌کنند. شاید انگشت سبابه یا انگشت کوچک و یا شست ، بیشتر دقت کنید." با ادامه این تلقینات انگشتان کم‌کم از یک دیگر فاصله می‌گیرند و هیپنوتیزم کننده شروع به دادن تلقیناتی بر بلند شدن انگشتان دستها و بازوها می‌کند.

خود هیپنوتیزم

روشهایی مشابه با روشهای دگر هیپنوتیزمی وجود دارد که برای خود هیپنوتیزمی بکار می‌روند. با این تفاوت که در اینجا هیپنوتیزم کننده و هیینوتیزم شونده یک نفر است. هر چند موفقیتهایی در این زمینه حاصل می‌شود، اما معمولا متخصصین معتقدند برای حصول نتیجه بهتر است لازم است فرد مبتلا توسط یک هیپنوتیزم کننده ، هینوتیزم شده باشد و در صورتی که تلقینات پس هیپنوتیزمی مبنی بر امکان خود هیپنوتیزمی به او داده شده باشد نتیجه بهتری حاصل خواهد شد. در هر حال آشنایی کامل فرد با هیپنوتیزم ، روشهای آن و حالات مختلف آن در اجرای خود هیپنوتیزمی ضروری است.

هیپنوتراپی

درمان با روشهای هیپنوتیزم مساله‌ای است که مدتهاست توجه متخصصان را به خود جلب کرده است. روشهای اجرای هیپنوتیزم در این حالت با روشهای دگر هیپنوتیزم تفاوتی ندارد تنها هدف از هیپنوتیزم در اجرای این روشها درمان سوژه است. سوژه ممکن است از بیماریهای مختلف جسمی و روحی رنج ببرد. متخصصان هیپنوتراپی از این روش برای کاهش اضطراب فرد ، رفع خاطرات آزار دهنده فرد در گذشته و سایر مشکلات روانی و همچنین درمان مشکلات جسمی و یا آماده ساختن او برای یک جراحی ، اعمال دندانپزشکی ، زایمان و ... استفاده می‌کنند.

هیپنوتیزم گروهی

در این حالت همان روشهای دگر هیپنوتیزمی اجرا می‌شود. و تفاوت آن در تعداد سوژه‌هاست. ممکن است عامل این روشها برای تعلیم هیپنوز در یک کلاس آموزشی استفاده کند یا در یک تالار سخنرانی برای جمع کثیری از مردم ، یا در جلسه هیپنوتراپی برای درمان عده‌ای افراد که مشکل مشترک دارند، مثلا آماده سازی برای جراحی و ... .

منبع:رشد

هیپنوتیزم

تعریف:هیپنوتیزم یک حالت جسمانی و ذهنی خاصی است که فرد در آن یک احساس متفاوت با واقعیت را تجربه می کند. در این تجربه هیپنوتیزم شونده به کمک درمانگر قادر به دسترسی به نا هوشیار خود شده با ایجاد احساس مثبت و افکار کنترل شده توانایی های بالقوه خود را کشف نموده و امکان خلاقیت و ارتقاء توانایی های نهفته در خود را بوجود می آورد.

به طور کلی کسانی می توانند از هیپنوتیزم درمانی برای درمان اختلالات عاطفی و فکری خود استفاده کنند که اول بخواهند که بهبود یابند و دوم اینکه هیپنوتیزم پذیر باشند. ( تجربه نشان داده است که 5% از افراد هیپنوتیزم پذیر نیستند ).

روش هیپنوتیزم:

(1) ابتدا باید خلسه هیپنوتیزمی القاء شود و یا به عبارتی مراجعه کننده یا بیمار هیپنوتیزم شود.

(2) پس از عمل هیپنوتیزم، کار درمان شروع میشود.

(3) مراجعه يا بيمار بايد انگيزه درمان داشته باشد، يعنی اگر تمايل به درمان نداشته باشد و يا به اجبار برای درمان آمده باشد و يا او را آورده باشند، عمل درمان حتی اگر هم عمل هيپنوتيزم انجام شود، باز هم بی اثر خواهد بود.

(4) پيشرفت درمان و ميزان بهبود : اگر چه شواهد و تجربيات گذشته نشان می دهد که هيپنوتيزم درمانی در درمان بسياری از اختلالات عاطفی و روحی و روانی و حتی جسمی مؤثر است و در این مورد هیچ شکی وجود ندارد. با اين حال جلسات درمانی مراجعین ما با توجه به پيشرفت و درصد بهبودی که در جلسات گذشته داشته اند ادامه خواهد يافت.

(5) زمانی هيپنوتيزم درمانی بيشترين اثر را خواهد داشت که به همراه آن مشاوره درمانی نيز صورت پذيرد.

اختلالات ذکر شده در زیر نمونه ای از اختلالات عاطفی - روانی و جسمانی است که بوسیله هیپنوتیزم درمانی و روان درمانی قابل درمان می باشند . البته مشروط بر آن که عمل هیپنوتیزم به درستی صورت گیرد .

 که مهمترين آنها عبارتند از:

1- افسردگی

2- پرخاشگری

3- وسواس

4- اضطراب و دلشوره

5- اختلال حمله هراسی

6- ترس ها و فوبی های مزمن

7- اعتياد و وابستگی های روانی

8- اختلالات جنسی

9- خجالت

10- ترس های اجتماعی

11- تيک های عصبی

12- لکنت زبان

13- دردهای جسمانی

14- کنترل اشتها

۱۵-و....

ادامه نوشته

داستان پردازی راهی برای تقویت حافظه

          

آیا تا کنون به شماره تلفنی نگاه کرده اید و چندین بار آن را برای خود تکرار نموده اید تا شماره را بگیرید؟ معمولا در این موارد بلافاصله بعد از گرفتن شماره دوباره آن فراموش می شود زیرا به حافظه ی دراز مدت "سپرده" نشده است. یعنی تنها قسمتهایی از اطلاعات آنهم برای مدتی نگهداری می شوند.

برای به خاطر سپردن طولانی تر باید اطلاعات جدید با اطلاعاتی که قبلا داشته اید مرتبط و سپس به حافظه ی دراز مدت سپرده شوند.

* ساختن داستان :

یکی از راههای به خاطر سپردن اطلاعاتی که باید به حافظه ی بلند مدت سپرد ساختن داستانی است که موضوعات لازم برای به یاد آوردن را به یکدیگر مرتبط می سازد و در نتیجه بیاد آوردن آنها آسان تر می شود. هنگامی که داستان می سازید تصویر ذهنی پرقدرتی از آنچه روی می دهد خلق کنید این کار کمک می کند تا اطلاعات به تصویر مرتبط و بهتر در حافظه ی دراز مدت تثبیت شوند.

ساختن داستان به ویژه در صورت حضور در یک گروه لذت بخش است. با قرار دادن ۲۰ شیء یا بیشتر روی یک میز تلاش کنید نام آنها را به خاطر بسپارید. هر عضو گروه با وارد کردن یکی از اشیاء به داستان به مقدار آن می افزاید. به عنوان مثال اگر سه شیء اول عبارت باشند از سیب کلید و تلفن همراه شروع داستان می تواند به شکل زیر بیان شود:

فرد اول: در باغ میوه میوه های رسیده در حال افتادن از درختان بودند

فرد دوم : اما در ورودی باغ قفل بود و جان کلیدی دیگر را به اشتباه با خود آورده بود

فرد سوم : به این دلیل جان با تلفن همراه خود با ماری تماس گرفت تا شاید او بتواند کمکی به او کند.

12.00 وقتی تمام اشیاء در داستان گنجانده شدند آنها را از اتاق بیرون ببریدو توجه کنید که کدام یک از افراد می تواند بیشترین تعداد اشیاء را به خاطر آورد. حال دوباره داستان را به صورت گروهی تعریف کنید. احتمالا گروه قادر خواهد بود تمام داستان را بیاد آورد و در نتیجه اسامی تمام اشیاء بیان خواهد شد

منبع : کتاب روشهای تقویت حافظه (راهنمای پزشکی خانواده) تألیف و ترجمه دکتر علیرضا منجمی

حافظه چيست و انواع آن كدامند؟

                                                      

حافظه چيست و انواع آن كدامند؟

حافظه از نظر روانشناسي عبارت است از توانايي عضو براي ذخيره سازي،نگهداري و بازيابي اطلاعات.

در اوايل قرن بيستم حافظه در چارچوب رويكريد شناختي (شناختگر) در روانشناسي قرار گرفت و موجب شكل گيري علمي به نام اعصاب شناختي (cognitive neuroscience) شد.

از نظر توصيفي سه مرحله براي تشكيل و بازيابي حافظه قايل شده اند.

1-مرحله رمزگذاري (دريافت و ثبت): تركيب كردن و پردازش اطلاعات دريافت شده

2-مرحله نگهداري(ذخيره سازي): ضبط دائمي اطلاعات رمزگذاري شده

3-مرحله يادآوري(بازيابي):به يادآوردن اطلاعات ذخيره شده در پاسخ به سرنخ ها به منظور استفاده در يك فرآيند يا فعاليت.

طبقه بندي اساسي و مورد قبول عمومي حافظه بر اساس مدت نگهداري و حافظه انجام شده و سه نوع مشخص حافظه، يعني ((حافظه ي حسي))،((حافظه ي كوتاه مدت))

و ((حافظه بلند مدت)) را مشخص مي سازد.

ادامه نوشته

از روانشناسی رنگها چه میدانید؟

تعریف رنگ
در سال 1666، اسحاق نیوتن، دانشمند نامدار انگلیسی، کشف کرد که چنانچه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگ‌های قابل رؤیت تجزیه می‌شود. نیوتن همچنین کشف کرد که هر رنگ از یک طول موج منحصر به فرد تشکیل شده و قابل تجزیه به رنگ‌های دیگر نیست.

آزمایش‌های بعدی نشان داد که با ترکیب نورها می‌توان رنگ‌های مختلف را ایجاد کرد. برای مثال، نور قرمز در ترکیب با نور زرد، رنگ نارنجی را به وجود می‌آورد. رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی می‌گویند. بعضی از رنگ‌ها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی می‌کنند و نور سفید می‌سازند. این رنگ‌ها را نیز رنگ‌های مکمّل می‌نامند.

تاثیرات رنگ‌ها از نظر روان‌شناسی :با وجودی که اثر رنگ‌ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می‌کند امّا برخی از تاثیرات رنگ‌ها دارای معنی یگانه‌ای در سراسر جهان هستند. رنگ‌هایی که در طیف رنگ‌ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگ‌های گرم شناخته می‌شوند که این دامنه‌اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است.
رنگ‌هایی که در ناحیه آبی طیف قرار دارند، رنگ‌های سرد نامیده می‌شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ‌ها معمولاً آرامش بخشند امّا گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بی‌تفاوتی را به ذهن آورند.

ادامه نوشته

يافته هاي علمي روانشناسي

اعتماد بنفس:

  نداشتن اعتماد به نفس منشا بسیاری از مشکلات روانی است, مدیر گروه روانشناسی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی گفت: منشا خیلی از اختلالات روانی مثل سو مصرف مواد وافسردگی در افراد نداشتن اعتماد به نفس است.

وی اظهار داشت: حرمت به نفس و عزت به نفس و اینکه من چه توانمندی هایی دارم و کجا باید نقاط ضعف و قدرت خود را ببینم هر دو تحت تاثیر یاگیری است. بچه ها تجربیاتشان اندک است اولین باری که آنها کاری انجام می دهند این ما هستیم که به آنها می گوییم فرد توانمندی هستند یا نه. بچه ها چون از خود تعریفی ندارند خود را در آینه ی تعریف دیگران و نگاه دیگران می بینند و مفهوم خود ارزشمند را به دست می آورند. لذا خانواده نقش اساسی در این زمینه دارد. این روانشناس بالینی تصریح کرد :در بسیاری از موارد مثل عزت نفس-اعتماد به نفس - توانایی ارتباط برقرار کردن – پیشرفت تحصیلی و شغلی – ازدواج موفق و... در اعتماد به نفس تاثیر گذار است

ادامه نوشته

تست هوش

                                                                             

 تست هوش                        

اید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد.
1- بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
2- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4- عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
5- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟



ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست سطح هوش
7تا و بیشتر دانش اموز دبستان
6 تا دانش اموز دبیرستان
5 تا دانشجو
2-3 استاد دانشگاه
1 مدیران ارشد



ادامه نوشته

خطای دید

به چشمان خود اعتماد كنید، به فكر و هوش خود اعتماد كنید،‌اما آسیب پذیری های آنرا نیز بشناسید.

اكثرا مردم می گویند تا چیزی را با همین دوچشم خود نبینیم باور نمی كنیم. همچنین می گویند شنیدن كی بود مانند دیدن. اما اینجا می خواهیم بگوییم همیشه موقعیتها ، اشیاء و مسائل آنطور هم كه دیده می شود،‌ممكن است نباشند.

به تصاویر زیر دقت کنید و سعی کنید خودتان خطا ها را کشف کنید سپس مطلب زیر هر عکس را بخوانید:

(تصویر سر یک اسکلت را میبیند که درون آن تصویر دو خانم نشسته بر میز غذا است.)

(این تصویر از نقش های قدیمی روی دیوار تصویر یک صورت را در خود پنهان کرده است.)

(تصویر صورت فوق نقش دو زن در طرف راست صورت را نشان میدهد که در حال دست دادن با زنان سمت چپ صورتند.در سمت گوش چپ هم یک خانم دیگر است)

با تعمیم فهم خطای دید به امور دیگر می فهمیم:اگر تمركز خود را روی یك بخش یا یك موقعیت متمرك كنیم،‌ روی یك صفت یا یك رفتار دقت كنیم، بیشتر می توانیم آن موقعیت را ارزیابی كنیم. و پس از اتمام ارزیابی،‌سراغ مسئله بعدی می رویم.

در واقع ابتدا اجزاء یك موقعیت را تك به تك مورد بررسی قرار می دهیم و در انتها آنها را در رابطه با هم جمعبندی می كنیم.
مثلا در انتخاب همسر، یه نگاه كلی به فرد نمی كنیم و عاشقش بشویم و مسئله تمام!!!!!!
باید تك تك معیارها را به صورت منفرد بررسی و ارزیابی كنیم. مسئولیت پذیری جدا، انعطاف پذیری جدا، مسائل اجتماعی جدا، مسائل مربوط به اوقات فراغت جدا، مسائل مربوط به نگاه جنسیتی جدا، مسائل مربوط به تقسیم وظایف و تصمیم گیری خانواده جدا، اعتقادات جدا، مسائل اخلاقی جدا، مسائل تحصیلی جدا و ......، بعد هم اینها را یكبار در رابطه با هم نیز ارزیابی می كنیم.

همانطور كه در این اشكال وقتی به صورت كلی نگاه می كنیم به خاطر تاثیر متقابل اجزاء تصویر، به اشتباه حركتی یا مسئله خاصی را درك می كنیم ، در مسائل واقعی زندگی هم ممكن است چنین اشتباهی را بكنیم.
لذا بهتر است با تمركز به جزئیات هر موقعیت یا به جزئیات رفتار دیگران ، شناخت عمیق تر و تحریف نشده ای را كسب كنیم. و بعد در مرحله بعد این جزئیات را در رابطه با هم ارزیابی كنیم.


تست روان شناسی

تست روان شناسی


1) چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟

الف: صبح

ب: عصر و غروب

ج : شب
۲) معمولاً چگونه راه مى روید؟


الف: نسبتاً سریع، با قدم هاى بلند

ب: نسبتاً سریع، با قدمهاى كوتاه ولى تند و پشت سر هم

ج: آهسته تر، با سرى صاف روبرو
د : آهسته و سربه زیر

ه : خیلى آهسته
۳) وقتى با دیگران صحبت مى كنید؛
الف: مى ایستید و دست به سینه حرف مى زنید
ب: دستها را در هم قلاب مى كنید
ج : یك یا هر دو دست را در پهلو مى گذارید
د : دست به شخصى كه با او صحبت مى كنید، مى زنید
ه: با گوش خود بازى مى كنید، به چانه تان دست مى زنید یا موهایتان را صاف مىكنید
۴) وقتى آرام هستید، چگونه مى نشینید؟
الف: زانوها خم و پاها تقریباً كنار هم
ب: چهارزانو
ج: پاى صاف و دراز به بیرون
د: یك پا زیر دیگرى خم
۵) وقتى چیزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واكنش نشان مى دهید؟
الف: خنده اى بلند كه نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده
ب: خنده، اما نه بلند
ج: با پوزخند كوچك
د: لبخند بزرگ
ه: لبخند كوچك
۶) وقتى وارد یك میهمانى یا جمع مى شوید؛
الف: با صداى بلند سلام و حركتى كه همه متوجه شما شوند، وارد مى شوید
ب: با صداى آرامتر سلام مى كنید و سریع به دنبال شخصى كه مى شناسید، مى گردید
ج: در حد امكان آرام وارد مى شوید، سعى مى كنید به نظر سایرین نیایید
 


۷) سخت مشغول كارى هستید، بر آن تمركز دارید، اما ناگهان دلیلى یا شخصى آن را قطع مى كند؛
الف: از وقفه ایجاد شده راضى هستید و از آن استقبال مى كنید
ب: به سختى ناراحت مى شوید
ج: حالتى بینابین این ۲ حالت ایجاد مى شود
۸) كدامیك از مجموعه رنگ هاى زیر را بیشتر دوست دارید؟
الف: قرمز یا نارنجى
ب: سیاه
ج: زرد یا آبى كمرنگ
د: سبز
ه: آبى تیره یا ارغوانى
و: سفید
ز: قهوه اى، خاكسترى، بنفش
۹) وقتى در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتى دراز مى كشید؟
الف: به پشت
ب: روى شكم (دمر)
ج: به پهلو و كمى خم و دایره اى
د: سر بر روى یك دست
ه: سر زیر پتو یا ملافه...
۱۰) آیا شما غالباً خواب مى بینید كه:
الف: از جایى مى افتید.
ب: مشغول جنگ و دعوا هستید.
ج: به دنبال كسى یا چیزى هستید.
د: پرواز مى كنید یا در آب غوطه ورید.
ه: اصلاً خواب نمى بینید.
و: معمولاً خواب هاى خوش مى بینید

 


برای دیدن نتیجه به ادامه مطلب رجوع کنید.

ادامه نوشته

تست هوش

تست هوش

مسئله 1 - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد؟

مسئله 2 - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند. حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی میماند؟

مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد؟

مسئله 4 - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه است. خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است. تخم به کدام سمت پرت می شود؟

مسئله 5 - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟

مسئله 6 - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد. چطور ؟

برای دیدن نتیجه بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

ىافته های علمی ر,انشناسی

سن3 سالگی سن خود مختاری است

یافته ها حاکی ا ز آن است که سنی وجود دارد که شاخص سن خود مختاری است و آن سن 3 سالگی است که در آن سن بچه بالا و پایین می پرد و می خواهد دنیا را کشف کند. این سن بسیار مهم است و والدین باید تکالیفی برای آن ها در نظر بگیرند که قابل انجام باشد تا احساس توانمندی به آنها دست دهد. وی گفت: در مدرسه هم همینطور است باید به آنها مهارتی را بیاموزیم که اعتماد به نفس آنها را بالا ببرد، همچنین باید مهارت مراقبت از خود مانندلباس پوشیدن و انجام کارهای شخصی را به آنها یاد داد. گفتن این نکتهه ضروریست که مهارت فقط در کلاس و ورزش و زبان نیست. فضای مدزسه هم باید بدون تهدید و ارعاب باشد