شناخت افراد و تاثیر گذاری روی انان بر اساس سمعی بصری و لمسی بودن

● نفوذ و تاثیر گذاری

دنیای امروز دنیای ارتباطات است. ۷۵٪ اوقات روزانه ما ، صرف ارتباط با دیگران می شود و شاید بتوان گفت ۷۵٪ موفقیتهای ما به روابطمان وابسته است . وقتی ما بتوانیم ارتباطی صمیمانه برقرار کنیم ؛ بالطبع پیشنهادهای جالبی نیز به ما داده خواهد شد . ازدواجی مناسب ، شغلی عالی فکری نو و خلاق . برنامه ای تفریحی و ...

فکر می کنم خود شما بارها شاهد بوده اید که اشخاصی در کمترین زمان ، چنان در دیگران تاثیر مثبت و خوبی گذاشته اند که به راحتی برای در خواستهایی بزرگ پاسخ مثبت دریافت کرده اند و حال آنکه افراد دیگری ، علیرغم ارتباط طولانی چنین شانسی نداشته اند ! خودتان هم گاهی وقتها پیشنهادهای جالب خود را به دوستان قدیمی ، همکاران باسابقه و یا اعضای خانواده نداده اید بلکه این پیشنهاد ها را به کسانی داده اید که تازه با شما آشنا شده اند اما در پهنه قلب شما نفوذ کرده اند.

تمام افرادی که ما با آنها در ارتباطیم به دنبال گمشدهٔ خود در این دنیای بزرگ می گردند. خود ما نیز به دنبال کسی هستیم که اگر اوقاتی را با او سپری می کنیم این دقایق از بهترین ها و به یاد ماندنی ترین لحظات زندگی مان باشد و هر چه شناخت ما از خود و سپس از اطرافیان بیشتر باشد ارتباطمان شکل بهتری به خود می گیرد. اگر بتوانیم در چند برخورد اول مخاطب مان را بشناسیم شاید بتوانیم از تنش و درگیری های بعدی جلوگیری کرده باشیم و یا شاید سرعت برقراری ارتباطمان بیشتر باشد.

افراد را از نظر روحی می توانیم به سه دسته

۱) بصری

۲) سمعی

۳) لمسی

تقسیم کنیم و این از ضروری ترین دانستنی ها می باشد.

ممکن است کسی هر سه حالت را داشته باشد اما به طور حتم یکی از این حالتها غالب است . حالا ببینیم که این کیفیت ها چگونه اند:

● افراد بصری

بصری ها افرادی هستند که بیشتر به کیفیتهای دیداری توجه دارند و تصاویر برایشان بیشتر جلب نظر می کند . از آنچه دیده اند بیشتر صحبت می کنند . هیجانی ترند . سریعتر صحبت می کنند . از حرکات دست بسیار استفاده می کنند و می کوشند سخنان خود را با حرکات به تصویر بکشند. چون سرعت کلامشان با سرعت تصاویر متحرک ذهنی شان برابر نیست ، معمولا ً برای بیان اندیشه های خود شتاب دارند ، برخی کلمات را حذف می کنند و آنچه را می گویند به گونه ایست که مخاطب تصویر آن را در ذهن خود ببیند .

افراد بصری به رفتار ما ، به ظاهر ما و هر آنچه به چشم می آید ، بیشتر توجه می کنند . اینکه رفتار ما چقدر محترمانه است ، آیا به احترامشان بلند میشویم ؟ آیا چهره مان از دیدنشان شاد میشود ؟ آیا لباسهایمان تمیز و ظاهری آراسته داریم برایشان بسیار با اهمیت است . بصری ها عاشق گل اند . دوستدار هدیه اند . به اینکه از دید دیگران چگونه اند خیلی اهمیت می دهند . بصری ها ، تصویری اند . با آنها باید پر شورتر و پر هیجان تر بود . باید خیلی خلاصه گفت . توضیح و تفسیر زیاد ، حوصله آنها را سر می برد.

وقت بصری ها را نگیرید . مقصود خود را زود اعلام کنید . آرامش افراطی و شل بودن ، بصری ها را کلافه می کند . آنها عاشق هیجان اند . اگر می خواهید در افراد بصری نفوذ کنید ، اگر می خواهید حرف شما را بهتر بپذیرند و در خواست شما را اجابت کنند و اگر می خواهید با آنها صمیمی شوید در اجرای آنچه گفتم بکوشید .

● افراد سمعی

این افراد بیشتر به کیفیتهای شنیداری توجه دارند و از آنچه شنیده اند بیشتر صحبت می کنند . کلام و طنین و آهنگ را به خاطر می سپارند . هیجان آرامتری دارند . آهسته صحبت می کنند و سعی می کنند که بیانشان شیوا و رسا باشد و به گفتار خود ، توجه خاصی نشان می دهند . سمعی ها ، به گفتار ما توجه خاصی دارند . به تحسین ها ، تقدیر ها ، تشکر ها ، به آنچه پشت سرشان گفته شده . به کنا یه ها ، به طعنه ها ، به گفتار مؤدبانه و محترمانه . به اظهار علاقه گفتاری . به جمله (دوستت دارم ) ، به گفتار نغز ، به کلام شیرین . به لحن و طنین . به موسیقی و خوش آهنگی صدا . با سمعی ها کمی آرامتر از بصری ها صحبت کنید اما مراقب باشید که خیلی هم آرام نشوید . خلاصه نکنید اما شرح و تفسیر فراوان هم ندهید . فصاحت و بلاغت را در سخن از یاد نبرید . تشویقتان بیشتر کلامی باشد . یک ( آفرین ) برای یک سمعی هزار مرتبه بیشتر ازیک شاخه گل می ارزد . به گفتار آنها بیشتر از بقیه گوش می دهید چون آنها خوش سخن هستند.

برای سمعی ها ، احترام کلامی مهمتر از احترام رفتاری است . تند صحبت کردن با آنها ، بی ادبی تلقی می شود . علاوه بر آنکه آن را نشانه اضطراب و نبود آرامش می دانند .

● لمسی ها

این افراد ؛ بیشتر به کیفیتهای لمسی توجه می کنند . از آنچه لمس کرده اند بیشتر حرف می زنند و هیجانشان خیلی کم است . خیلی آرام اند . حتی یک نوع رخوت و سستی را می توان درآنها دید . احساس آنها از دیگران عمیق تر است و در ملایمت آنها متانت نیز هست . شاید بتوان گفت که لمسی ها از بصری ها متنفرند ! لمسی ها با آنچه با دست و تن حس می کنند خیلی میانه گرمی دارند . یک حمام آب گرم بیش از هر چیز دیگر ، او را در خلوت خود شاد می کند.

لمسی ها را باید در آغوش کشید . دستانشان را به گرمی فشرد و دست تحسین و صمیمیت بر پشتشان زد . آنقدر که با نوازش و در آغوش کشیدن و بوسیدن ؛ می توان محبت را به لمسی ها ابراز کرد با هدیه و گفتن ( دوستت دارم ) نمی توان . هل دادن و تنه زدن ، آنچنان موجب آزارشان میشود که گویی تیر خورده اند . آنها ملایم صحبت می کنند و احساسات عمیقی دارند .

برای نفوذ در دیگران ، باید کیفیت احساس مخاطبمان را بشناسیم و بر اساس آن با او رفتار کنیم. همه ی ما می خواهیم که محبت کنیم و در دل دیگران نفوذ داشته باشیم اما چون هر کدام از ما به زبان خود محبت می کند و براساس کیفیت حسی خود آن را ابراز می کند ؛ صمیمیت اتفاق نمی افتد . بنابر این مهمترین شرط نفوذ به دنیای دیگران ، درک و شناسایی کیفیت احساسی فرد مقابل است و سپس عمل کردن بر اساس آن .

سه دوست با کیفیت های حسی متفاوت با هم به باغی می روند و هنگامی که برگشتند کافی است که از هر یک از آنها بپرسیم که گردش چطور بود؟ نفر اول می گوید: آنقدر زیبا بود که حد نداشت . آسمان آبی و درختها سرسبز، آب آنقدر زلال بود که کنار رودخانه معلوم بود. کاش با خودمان دوربین برده بودیم ... آفرین ، او یک فرد بصری است . نفر دوم اینگونه تعریف می کند: آدم واقعاً نیاز دارد گاهی از سر و صدای شهر دور باشد و به صدای طبیعت گوش دهد. صدای رودخانه آنقدر لذتبخش بود. باور کن پرنده ها قشنگ تر می خواندند... درست حدس زدید، او یک فرد سمعی است . نفر سوم می گوید: در آن سایه خنک که روی پوستمان وزش نسیم را کاملاً حس می کردیم و از همه بهتر وقتی بود که پاهایمان را در آب خنک فرو می بردیم ... این که دیگر از همه راحت تر بود. او یک فرد لمسی است . متوجه شدید که به راحتی می توان این حالتها را در افراد مختلف تشخیص داد. حال دانستن این موضوع شما را در ارتباط قوی تر و صمیمیت و تأثیر گذاری بیشتر کمک می کند. با هر تیپی از افراد باید مثل خودش و براساس کیفیت حسی خودش رفتار کرد. این به معنای خلاف میل خود عمل کردن نیست ، بلکه برای تأثیرگذاری بیشتر است . اگر لازم است از رئیس خود چیزی بخواهید، فرزندتان را در مورد موضوعی نصیحت کنید و یا همسر خود را راهنمایی کنید با دانستن این که با هر کسی با کیفیت حسی متفاوت چگونه رفتار کنید، بهتر می توانید ارتباط برقرار کنید و اطلاعات لازم را انتقال دهید.

















ميک کارشناس روانشناسي عمومي در گفت و گو با شبکه ايران گفت: شايع ترين مشکل ارتباط ناموفق به دليل ناديده گرفتن کيفيت هاي حسي ، درروابط خانوادگي ديده مي شود. دختري که بصري است ازپدرش مي خواهدبرايش فلان لباس را بخرد و او را فلان جا ببرد و اين گونه محبتش راثابت کند اما پدر که سمعي است براي ابراز علاقه فقط به او مي گويد که « دوستت دارم » . اگر از پدر هم در مورد دخترش بپرسيم مي گويد: هروقت که به خانه مي آيم به گرمي به اوسلام مي کنم اما او خيلي خشک جواب مي دهد گاهي هم هيچ چيز نمي گويد، يکبار نشد که بنشيند و به حرفم گوش دهد، فقط براي تولدم هديه مي گيرد اين هديه به چه درد من مي خورد؟ در حالي که تا به حال به من نگفته که « دوستم دارد » .

نرگس برزآبادي فراهاني مي افزايد: بايد انعطاف پذير باشيد، پدرخانواده ، خودش هر کيفيت حسي که دارد براي ابراز محبت نسبت به همسرش که سمعي است بايد بگويد« دوستت دارم » واز آنچه درمورد سمعي ها گفتيم پيروي کند. نسبت به پسرش که لمسي است بايدبادست دادن و در آغوش گرفتن و بوسيدن محبتش را ابراز کند و دخترش را که بصري است به تماشاي فيلم و جاهاي ديدني ببرد وبرايش هديه بگيرد. همه مي خواهندمحبت کنند اما چون هر کس به زبان خود محبت مي کند و بر اساس کيفيت حسي خود آن را ابرازمي کند( که ممکن است اين زبان براي ديگري چندان قابل درک نباشد ) صميميت اتفاق نمي افتد. يکي ازشرط هاي نفوذ به دنياي ديگران صميميت ، درک وشناسايي کيفيت احساسي فرد مقابل و سپس عمل کردن براساس آن است . يکي ازراه هاي فوق العاده موثر در نفوذ به دنياي مخاطب ، مدل سازي ازمخاطب است . الگوبرداري ازکيفيت هاي حسي ، از واژه ها، ازلحن وطنين و از حرکات . ببينيد مخاطب شما چگونه صحبت مي کند؟ لحن و طنين او را کشف کنيد، تکيه کلامش را بشناسيد و شما هم از همان ها استفاده کنيد. مامطلقا ً قصدنداريم مردم فريبي کنيم وياهر روز و هرساعت به رنگ وشکلي باشيم ، بااين روش ها تنها قصد داريم به دنياي مخاطب خود نفوذ کنيم وحرف ها و سخنان و منظورهاي خود را بهتر و موثرتر انتقال دهيم . نبايد هميشه يک حالت بود. هميشه يک بيان ، هميشه يک جور. بايدرفتار شما متفاوت از هم و متناسب با وضعيت مخاطب شما باشد


منبع: کتاب «صمیمیت و تأثیرگذاری در ۱۰ دقیقه» نوشته: م.حورائی

10 قانون بـــرای ...

10 قانون بـــرای ...

1.منتظر باش اما متوقف نباش

2.تامل کن اما معطل نکن

3.سرسخت باش اما لجباز نباش

4.صریح باش اما گستاخ نباش

5.بگو آره نگو حتما ،بگو نه نگو هرگز

6.صبور باش اما بیخیال نباش

7.شتاب کن اما شتاب زده عمل نکن

8.بگو برات می مونم نگو برات می میرم

9.خوشبختی داشتن چیزهایی که دوست داریم نیست بلکه دوست داشتن چیزهایی هست که داریم

10.بدنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنی به دنبال کسی باش که نتونی بدون اون زندگی کنی


 کسی بی خبر آمد مرا دست خودم داد کسی مثل خودم غم کسی مثل خودم شاد کسی مثل پرستو در اندیشه ی پرواز کسی بسته و آزاد اسیر قفسی باز کسی خنده کسی غم کسی شادی و ماتم کسی ساده کسی صاف کسی درهم و برهم کسی پر ز ترانه کسی مثل خودم لال کسی سرخ و رسیده کسی سبز و کسی کال کسی مثل تو ای دوست مرا یک شبه رویاند کسی مرثیه آورد برای دل من خواند من از خواب پریدم شدم یک غزل زرد و یک شاعر غمگین مرا زمزمه می کرد.

«دکترمحـــمود انوشه»

اختـــلال رشـدی اوتیســــم

دَرخودماندِگی یا اوتیسم


دَرخودماندِگی یا اوتیسم (به انگلیسی: Autism) نوعی اختلال رشدی (از نوع روابط اجتماعی) است که با رفتارهای ارتباطی، کلامی غیر طبیعی مشخص می‌شود. علائم این اختلال تا پیش از سه سالگی بروز می‌کند و علت اصلی آن ناشناخته‌است. این اختلال در پسران شایع تر از دختران است. وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و سطح تحصیلات والدین نقشی در بروز اوتیسم ندارد. این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی تأثیر می‌گذارد. کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم در ارتباطات کلامی و غیر کلامی، تعاملات اجتماعی و فعالیت‌های مربوط به بازی، مشکل دارند. این اختلال ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار می‌سازد. در بعضی موارد رفتارهای خود آزارانه و پرخاشگری نیز دیده می‌شود. در این افراد حرکات تکراری (دست زدن، پریدن) پاسخ‌های غیر معمول به افراد، دلبستگی به اشیا و یا مقاومت در مقابل تغییر نیز دیده می‌شود و ممکن است در حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی و چشایی) نیز حساسیت‌های غیر معمول نشان دهند. هسته مرکزی اختلال در اوتیسم، اختلال در ارتباط است.


خصوصیات:

اوتیسم اختلالی شدیدا متنوع ناشی از اختلال در رشد مغز است، که در دوران نوزادی بروز می‌کند، سپس یک دوره ثابت را بدون بهبودی طی می‌کند و علایم آن تا دوره بزرگسالی ادامه پیدا می‌کند، این اختلال غالبا به شکل mute بروز می‌کند.

اوتیسم عموما به وسیله یک مجموعه سه تایی از ویژگیها مشخص می‌شود:

1.       آسیب در تقابلات اجتماعی

2.       آسیب در ارتباط

3.       علائق محدود و رفتارهای تکراری

سایر ویژگیها مثل تغذیه غیرطبیعی نیز معمول است ولی برای تشخیص ضروری نیست.


رشــــد اجتماعی

نقص در رشد اجتماعی، اوتیسم و اختلالات طیف اوتیسم(ASD) را از سایر اختلالات رشدی متمایز می‌کند. بیماران اوتیستیک آسیبهای اجتماعی دارند بطوریکه نمی‌توانند احساسات سایرین را به درستی درک کنند.

رشد اجتماعی غیر معمول از ابتدای دوران کودکی قابل مشاهده‌است، بطوریکه نوزادان اوتیستیک توجه کمتری به تحریکات اطرافیان نشان می‌دهند، لبخندو نگاه کردن به اطرافیان کمتر از همتایان است و کمتر به اسم خودشان پاسخ می‌دهند، نوزادان اوتیستیک، به میزان شدیدتری با نرم اجتماعی متفاوتندبرای مثال، ارتباط چشمی و نوبت گیری کمتری دارند و بیشتر دیده می‌شود که با لمس دست دیگران با آنها ارتباط برقرار می‌کنند.

کودکان اوتیستیک ۳تا ۵ ساله درک اجتماعی کمتری نشان می‌دهند. بطورخودبه خودی به افراد گرایش ندارند، احساساتی نمی‌شوند و به احساسات واکنش نشان نمی‌دهند، ارتباط کلامی و نوبت گیری نیز ندارندولی نسبت به مراقبان اولیه شان وابستگی نشان می‌دهند.

این کودکان بطور معمول کمتر از معمول وابستگی امنیتی دارند، این ویژگی در کودکان در کودکان با رشد ذهنی بیشتر و یا شدت کمتر ASD دیده می‌شود.کودکان بزرگتر و بزرگ‌سالانASD  در آزمونهای بازشناسی چهره و احساسات، امتیاز کمتری کسب می‌کنند. برخلاف اعتقادات معمول کودکان اوتیستیک تنهایی را ترجیح 'نمی دهند'. بلکه ایجاد و حفظ دوستی‌ها غالبا برای آنها مشکل است، برای آنها 'کیفیت دوستی هاو نه تعداد دوستان پیش بینی کننده آن است که چه میزان احساس تنهایی می‌کنند. دوستی‌های عملکردی (دوستی‌های اجباری) مثل دوستی‌هایی که در هنگام دعوت شدن به میهمانی ایجاد می‌شوند کیفیت زندگی آنها را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهد. بسیاری گزارشات فردی (غیر تحقیقاتی) در رابطه با وجود خشونت و پرخاش در افراد ASD وجود دارد.

اطلاعات محدودی پیشنهاد می‌کند که در کودکان اوتیسم، وجود عقب ماندگی با خشم، کج خلقی و ویران کردن وسایل مرتبط است.


ارتباط با محیط بیرون


در حدود ۳۰ درصد تا ۵۰ درصد افراد اوتیستیک گفتارطبیعی کافی برای مقابله با نیازهای ارتباطی روزمره شان را کسب نمی‌کنند. تفاوت در نحوه برقراری ارتباط از نخستین سال زندگی مشاهده می‌شودو ممکن است شامل: تاخیر در آغاز babbling، اشارات و حالات غیر معمول، کاهش حساسیت و واکنش محیطی مناسب و طرح‌های صوتی که هماهنگی با محیط ندارد، شوند.

در طی ۲و ۳ سالگی، کودکان اوتیستیک کمتر از سایر همسالان صداسازی به صورت منفرد و تکراری، همخوان، کلمه و مجموعه کلمات دارند. حالات بدنی آنها با کلمات هماهنگ و ترکیب نمی‌شوند، کودکان اوتیستیک کمتر درخواستهایشان را مطرح می‌کنند ویا در تجاربشان با دیگران شریک می‌شوندو بیشتر به نظر می‌رسد که کلمات سایرین را تکرار می‌کنند(echolalia)ویا ضمایر را معکوس بیان می‌کنند، جلب توجه کودک، برای شرکت در گفتار بین فردی لازم است. نقص توجه نیز کودکان ASD را متمایز می‌کند برای مثال این کودکان ممکن است به دستی که طرح را می‌کشد بیشتر توجه نشان دهند تاطرحی که کشیده می‌شود. همچنین برای این کودکان توجه به یک شی و سپس استفاده از آن ویا صحبت راجع به آن شی مشکل است. همچنین کودکان اوتیستیک در بازی انتزاعی تخیلی و استفاده از سمبل‌ها در زبان مشکل دارند.


رفتارهای تکراری

 

افراد اوتیستیک نمونه‌های زیادی از رفتارهای تکراری و محدود نشان می‌دهند که در جدول بازبینی شده رفتارهای تکراری (RBS-R) به این نحو طبقه بندی شده‌است:

1. رفتارهای کلیشه‌ای (stereotypy): این رفتارها شامل رفتارهای تکراری مثل حرکات پرزدن با دست، صداسازی، چرخش سر و تکان دادن بدن هستند.

2. رفتارهای اجباری (compulsive): این رفتارها از یکسری قوانین پیروی می‌کنند مانند مرتب کردن اشیا در یک مسیر مشخص.

3. یکسان سازی (sameness): مقاومت در برابر تغییر است برای مثال در مقابل جابه جا کردن اثاثیه منزل مقاومت می‌کنند ویا از تغییروضعیت موجود سرپیچی می‌نمایند.

4. رفتارهای تشریفاتی (Ritualistic): در این حالت فرد فعالیتهای روزانه را همواره به یک صورت انجام می‌دهد برای مثال این رفتارهای تشریفاتی در هنگام غذا خوردن و لباس پوشیدن دیده می‌شوند. این آیتم بسیار نزدیک به یکسان سازی است و از برخی جهات با آن در ترکیب است.

5. رفتارهای محدود (Restrict): به معنی محدودیت در علایق، تمرکز و فعالیت‌هاست برای مثال علاقه کودک به یک برنامه تلوزیونی یا اسباب‌بازی خاص محدود می‌شود.

6. خودآزاری (self-injury): که شامل رفتارهایی هستند که آزاردهنده هستند یا باعث آسیب به کودک می‌شوند برای مثال ضربه به چشم و یا سیخونک به پوست ویا ضربه به دست (با شئ نوک تیز) ویا ضربه به سر.هیچ رفتار تکراری خاصی به تنهایی نشانه و دلیلی برای اوتیسم نیست ولی هریک از رفتارهای ذکر شده ممکن است به میزان متفاوتی در کودکان اوتیست دیده شوند.

درمان اوتیسم :

ما ميدانيم که اين کودکان تحريکات حسي را به گونه اي متفاوت درک مي کنند که موجب اشکال در ابراز محبت و برقراري ارتباط عاطفي در آنها مي گردد . اما به هر حال اين کودکان مي توانند محبت کنند . در صورتيکه اين کودکان را باور کنيم قادر به داد و ستد عاطفي با آنها هستيم . تعدادي از روشهاي درماني - توانبخشي شامل موارد زير هستند :

دارو درماني - رفتار درماني - گفتار درماني

روش های درمانی

1- رفتار درمانی

رفتار های کودکان اوتیستیک اغلب برای والدین ودرمانگران مشکل آفرین وناراحت کننده است . این رفتارها ممکن است نامناسب ، تکراری ، تهاجمی وخطرناک باشد وهمینطور ممکن است شامل تکان دادن مکرر دست ها ، حرکت مداوم انگشتان ، تکان دادن بدن به جلو وعقب ، گذاشتن اشیاء در دهان و غیره باشد ، یا حتی خود آزاری باشد.

روش های فراوانی برای بهبود مشکلات اجتماعی ، کلامی ، حواس و رفتارهای اختلالی تهیه شده است . بعضی از این روش ها عبارتند از : اِی بی اِی ( ABA ) ، آموزش جزء به جزء ، فلورتایم ، داستان های اجتماعی و بهبود مجموعه حواس پنجگانه .

روش ( ABA) : ( Applied Behavior Analysis )

اصل مهم این روش این است که رفتارهایی که مورد تشویق قرار بگیرند احتمال تکرار و افزایش خواهد داشت ورفتاهایی که مورد توجه قرار نگیرند احتمال حذف شدن آن ها وجود دارد . یکی ازروش های مهمی که بر پایه این اصل وجود دارد روش آموزش جزء به جزء می باشد .

روش آموزش جزء به جزء :

تمرینی که به کودک داده می شود شامل یک دستور به کودک ، یک عمل از طرف کودک و یک عکس العمل از طرف درمانگر می باشد . این روش علاوه بر تصحیح رفتارهای کودک شامل آموزش مهارت های جدید نیز از قبیل مهارت های اولیه مانند خوابیدن و لباس پوشیدن تا مهارت های پیشرفته مانند برخوردهای صحیح اجتماعی می باشد .

روش فلورتایم : Floor Time

این روش شبیه بازی درمانی است . در این روش سعی بر این است که ارتباط کودک با یک فرد دیگر از طریق برنامه های دقیق بازی بیشتر و مؤثر شود . در این روش که شش مرحله است کودک در طی آن تقلید و چگونه یاد گرفتن را از یک بزرگتر فرا می گیرد و به عبارتی کودک باید نرده بام شش پله ای را طی کند . در این روش در کنار روش های دقیق دیگر مثل ABA در ساعت فراغت کودک استفاده می شود .

داستان های اجتماعی

این داستان ها برای آموزش مهارت های اجتماعی کودکان اوتیستیک آماده شده اند . از طریق این داستان ها به کودک آموزش داده می شود که چگونه احساسات ، منظور، و برنامه های دیگران را درک کنند . این داستان ها در صورت همراهی با تصویر و موسیقی می توانند تأثیر بیشتری داشته باشند . بایستی داستان های فراهم شده به گونه ای باشند که نقاط ضعف کودک را تصحیح کنند .

درک مجموعه حواس

اغلب کودکان اوتیستیک از نظر حس های بدن دچار مشکل هستند ممکن است دارای آستانه تحریک بالا یا پایین باشند یا مغز آن ها قادر نیست از اطلاعات بدست آمده از حواس پنجگانه درک درستی از شرایط موجود بدست آورد . در این روش درمانی که می تواند توسط بازی درمان ، کاردرمان یا گفتاردرمان انجام می شود به کودک کمک می شود تا بهتر از اطلاعات حسی بهره برد .

2- درمان های داروئی و رژیمی

از آنجایی که اوتیسم یک طیف از بیماری های مشابه است نمی توان گفت یک درمان خاص برای همه این طیف مؤثر باشد . ولی به هر حال متخصصین و خانواده ها با این نتیجه رسیده اند که با استفاده از چند روش درمانی یا ترکیبی از آن ها می توان به کودکان اوتیستیک کمک کرد تا رفتارهای اختلالی آ نها بهتر شده و عملکرد کلی آن ها پیشرفت کند . این ترکیب درمانی می تواند از روش های روانشناسی و دارویی باشد . تا کنون دارویی کشف نشده که از بروز اوتیسم جلوگیری کند یا آن را درمان کند ، ولی بعضی داروها در بهبود بعضی از اختلالات اوتیسم مؤثر است نظیر :

الف : هالوپریدول با دوزهای کم برای ایجاد تسکین و خواب آوری در مطالعات کنترل شده موجب کاهش کناره گیری ، حرکات کلیشه ای و بیش فعالی گردید.

ب : لیتیوم و داروهای ضد صرع ممکن است مفید واقع شوند . داروهای ضد صرع برای کنترل تشنج استفاده می شود .

ج : فن فلورامین که به کاهش سطح سروتونین در مغز منجر می شود و همچنین در کاهش بیش فعالی و افزایش دامنه توجه تأثیر دارد .

د : ریسپریدون در گزارش های روایتی مفید بوده است .

همچنین مشاهده شده است که تغییرات رژیم غذایی و افزون برخی ویتامین ها و مواد معدنی می تواند در بهبود برخی اختلالات اتیسم مؤثر باشد .

افزودن برخی ویتامین ها مانند B6 و B12 و حذف برخی مواد مانند گلوتین و کازئین از رژیم غذایی کودک می توان در بهبود عملکرد سیستم گوارشی ، آلرژی ها و رفتارهای کودک تأثیر مثبت داشته باشد . البته تمام تحقیقات این امر را به صورت عملی ثابت نمی کند .

در بعضی کودکان روغن جگر ماهی که حاوی ویتامین A و D می باشد تأثیراتی در بهبود تماس چشمی و بهبود رفتار مشاهده شد . ویتامین C نیز در عملکرد بهتر مغز تأثیر دارد و استفاده از آن برای کودکان اثرات مثبت داشته است . البته استفاده از ویتامین ها باید تحت نظر متخصص کودکان باشد تا استفاده بیش از حد باعث مسائل دیگری نشود .

3- روش های درمانی مکمل

با وجود اینکه تشخیص زود هنگام و درمان زود هنگام اوتیسم بهترین روش در کمک به این کودکان و درمان آن ها است . برخی از والدین و محققین معتقدند که روش های درمانی مکمل دیگری نیز وجود دارند . که می توانند ارتباط کودک با دنیای اطراف و سایرین را بهبود بخشیده و رفتارهای آن ها را بهتر کند . از انواع این درمان ها می توان به موسیقی درمانی ، هنر ، حیوان درمانی اشاره کرد که می توانند به صورت فردی با کودک کار شده و یا در مراکز مخصوص به صورت جمعی کار شوند .

در تمامی این روش ها افزایش قدرت ارتباط ، بهبود روابط اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس مشترک می باشند .

همچنین این روش ها کمک می کنند تا کودک بتواند رابطه ای بی خطر و مفیدی را با درمانگر خود و سایرین برقرار کرده و با آن ها مأنوس شود . موسیقی و هنر بخصوص می توانند در رفع مشکلات حواس پنجگانه کودک مفید باشند زیرا توسط آن ها قدرت درک ، شنوایی ، دیداری کودک تقویت می شوند . حیوان درمانی معمولاً شامل اسب سواری و بازی با دولفین ها می باشد . در این درمان ها کودک توانایی هماهنگی عضلات و اندام ها را می تواند بدست آورد همچنین احساس دوست داشتن و اعتماد به نفس نیز از فوائد این نوع درمان است .

4- آغوش درمانی

یکی دیگر از روش هایی که در مورد کودکان اوتیسم به کار می رود آغوش درمانی است . در این روش پدر یا مادر خود را علیرغم گریه کردن ، جیغ کشیدن ، لگد زدن و مبارزه او آن قدر به زور نگه می دارد تا کودک آرام شود .

این کار ممکن است یک ساعت طول بکشد و پدر یا مادر را از نفس بیندازد ولی در عوض در پایان این مدت مرحله ای از تماس جسمانی همراه با محبت ، آرامش و ملایمت بین کودک و پدر یا مادر آغاز می شود و کودک می آموزد نسبت به شما پاسخ دهد و ارتباط برقرار کند و آشکارا به تبادل عشق و محبت می پردازد .

پیش آگهی عدم تشخیص و عدم درمان اوتیسم:

هر چه زودتر اوتیسم در فرد تشخیص داده شود به همان اندازه شانس اینکه آن فرد کمک و حمایت مناسب را دریافت کند بیشتر خواهد شد

تنها مشكلی كه در اینجا وجود دارد این است كه خانواده های ناآگاه اغلب كودك را در سنین بالاتر (۴ تا ۶سالگی) به پزشك متخصص ارجاع می دهند، موقعی كه دوره حساس رشد گفتار كه سن ۲ تا ۶ سالگی است سپری شده و كودك هیچ گونه پیشرفتی نكرده است. اگر خانواده ها دارای اطلاعات كافی در مورد دوران رشد كودك باشند از ۲ تا ۳ سالگی كودك را به پزشك متخصص ارجاع می دهند. هر چه زودتر خانواده ها كودك را ارجاع دهند، مسلماً درمان روی این كودكان بهتر نتیجه می دهد در غیر این صورت درمان روی این كودكان زیاد موثر نیست.

 منابع:

1- اختلال های رفتاری کودکان

نویسنده : ریتا ویکس – نلسون ، الن سی . ایزائل مترجم : محمدتقی منشی طوسی

2- همه کودکان تیز هوشند اگر .........

تألیف : دکتر میریام استاپرد

ترجمه : دکتر سهراب سوری - امیر صادق بابلان

3- خلاصه روانپزشکی

تألیف : بنامین سادوک - ویرجینیا سادوک

ترجمه : دکتر نصرت الله پور افکاری

4- روانشناسی مرضی تحولی جلد دوم

دکتر پریرخ دادستان

5- www.autism.org/overiew.htm

...بازی زندگی...

...بازی زندگی...

ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما سالهاست که آب های اطراف ژاپن ماهی تازه ندارند. بنابراین برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن، قایق های ماهیگیری بزرگ تر شده اند و مسافت های دورتری را پیمودند...

    

هرچه ماهیگیران مسافت طولانی تری را طی می کردند، به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول میکشید. اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید، ماهی ها دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه ی ماهی غیر تازه را دوست نداشتند.

برای حل این مسئله، شرکت های ماهی گیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند. آنها ماهی ها را می گرفتند و آنها را روی دریا منجمد می کردند. فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهیگیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند.

اما ژاپنی ها متوجه تفاوت مزه ی ماهی تازه و ماهی منجمد می شدند و مزه ی ماهی های یخ زده را دوست نداشتند. بنابراین شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی ها را در مخازن آب نگهداری کردند.

ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها خسته و بی رمق، اما زنده بودند...

متأسفانه ژاپنی ها هنوز هم می توانستند تفاوت مزه ها را تشخیص دهند. ماهی ها روزهای متمادی حرکت نکرده بودند و مزه ی ماهی تازه را از دست داده بودند. باز هم ژاپنی ها مزه ی ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند.

شرکت های ماهیگیری ناچار بودند این مسئله را به نحوی حل کنند. آنها چطور می توانستند ماهی تازه بگیرند؟؟

اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید، چه پیشنهادی می کردید؟؟

کمی صبر کنید، پاسخ را خواهید خواند...


 

ادامه نوشته

برون گرایی یا درون گرا؟؟؟؟؟

برون گرایی و درون گرایی اصلا چی هستند؟ برون گرایی به چه دردی می‌خورد؟ درون گرایی به چه درد می‌خورد؟
 

بیا بیا بیرون بیا!

شما جزء کدام گروه هستید؟ از آن برون گراهای دو آتیشه که اصلا و ابدا با تنهایی حال نمی‌کنند یا از آن درون گراهای خفن که فقط در گوشه عزلت خودشان خوشند؟ یا شاید هم مثل بیشتر مردم جنس شخصیتتان میانه رو بود؟ به هر حال، احتمال اینکه نمره شما دقیقا وسط ماجرا باشد خیلی کم است و به احتمال زیاد، شما به یک طرف قطب درون گرایی یا برون گرایی تمایل دارید. در این شماره می‌خواهیم یک تعریف دقیق کارشناسی از این دو واژه دهان مالی شده بدهیم، انواع ریزتر برون گرایی و درون گرایی را بگوییم و برویم سراغ کاربردهایی که دانستن جنس شخصیت دارند. تا به حال فکر کرده اید که می‌شود رشته تحصیلی، شغل، محل زندگی و کلا سبک زندگی خودمان را براساس ویژگی‌های شخصیتمان بچینیم؟ این شما و این هم همه آن چیزهایی که می‌خواستید درباره برون گرایی و درون گرایی بدانید اما یا حال پرس و جو کردن را نداشتید یا کسی دم دستتان نبود که از او بپرسید.
 
 

برون گرایی و درون گرایی چی هستند؟

درباره واژه‌هایی که زیادی در دهان مردم می‌افتد، معمولا سوء تفاهم خیلی زیاد است؛ درست مثل آن جمله معلم زبان‌های کار درست که می‌گویند: «درس دادن به کسانی که تلفظ یا گرامر را غلط آموخته اند دو برابر زحمت دارد؛ اول یک بار باید آن تلفظ یا گرامر غلط را از ذهنشان بیرون کنی و بعد دوباره تلفظ و گرامر درست را یادشان بدهی». چون که احتمالا دانسته‌های شما درباره برون گرایی و درون گرایی هم مثل همان تلفظ‌های غلط است، اول باید این کلمه‌ها را دوباره در ذهنتان معنی کنید.

1. درون گرایی یعنی چه؟

کسی که اولین بار خیلی مفصل و منظم درباره درون گرایی و برون گرایی فکر کرد، روانشناس مشهوری بود به اسم یونگ. او می‌گفت درون گراها کسانی هستند که وقتی درمقابل جهان بیرون قرار می‌گیرند، دودل و منفعل می‌شوند. درون گراها معمولا آدم‌های توداری هستند که خودشان را بروز نمی‌دهند. آنها از احساسات و هیجان‌هایشان فقط برای دوست‌های معدود خیلی صمیمی حرف می‌زنند. برای همین اگر یک فرد دروان گرار ببینید، با اینکه حس می‌کنید دارید آدم مودبی را تماشا می‌کنید اما اگر او را نشناسید، فکر می‌کنید، با آدم بی اعتنایی مواجه شده اید. برخلاف آن چیزی که فکر می‌کنید، برای درون گراها فردیت داشتن خیلی مهم نیست، آنها اتفاقا اگر عضو گروهی شوند کاملا خودشان را با آن گروه یکی و یگانه می‌دانند. آنها مشابهت را بیشتر از تفاون دوست دارند. برون گراها همیشه درون گراها را به خیالباف بودن، احساساتی بودن، عجیب و فریب بودن و ذهنی گرایی متهم می‌کنند.

2. برون گرایی یعنی چه؟

برون گراها کلا در دنیای بیرون سیر می‌کنند. آنها دوست دارند که سرخوش، اجتماعی، رقابت جو، سریع و واقع گرا باشند. برای آنها هر چیزی که شفاف تر و مشخص تر باشد بهتر است. آنها ابهام را تحمل نمی‌کنند. غیر از این، برخلاف درون گراها، برون گراها عاشق فردیت هستند. آنها دلشان می‌خواهد که با دیگران فرق داشته باشند و این فرق داشتن را ابراز کنند. برای همین است که برون گراها خیلی رقابت جو، مستقل و حتی پرخاشگر هستند. یک آدم برون گرا گاهی حتی اشتباه قبلی خودش را نمی‌پذیرد و با لجاجت می‌خواهد حرفش را به کرسی بنشاند. درون گراها برون گراها را به پرحرف بودن، سطحی بودن، پرخاشگر بودن و بی توجهی به دیگران متهم می‌کنند. جالب اینجاست که با وجود همه این اتهام‌های متقابل، در 40 سالگی معمولا آدم‌ها به طرف مقابل شخصیتشان می‌چرخند: برون گراها، درون گرا می‌شوند و برعکس.

فرق بحران 40 سالگی با آن بحران این است که در 30 سالگی آدم بیشتر به انتخاب‌هایش شک می‌کند؛ انتخاب‌های مثل انتخاب همسر، انتخاب شغل یا انتخاب رشته تحصیلی. اما در 40 سالگی که به قول یونگ ظهر زندگی است آدم حتی درمورد عمیق ترین ویژگی‌های شخصیتی اش هم تردید می‌کند.
 

برون گرایی؛ انواع و اقسام

آدم‌ها در برخورد با جهان از چهار ابزار استفاده می‌کنند؛ از فکرشان، از حواس پنجگانه شان، از شهودشان و از هیجان‌هایشان. اگر می‌خواهید دقیق تر فرق این چهار ابزار را بفهمید، فردی را تصور کنید که کنار یک رودخانه ایستاده است. اگر در او عاطفه و هیجان مسلط باشد محور زیبایی رودخانه می‌شود. اگر تحت تسلط حواس خود باشد رودخانه را همان طور که هست می‌بیند بی آنکه احساسی نسبت به آن داشته باشد، درست مثل اینکه دارد عکس یک رودخانه را می‌بیند. اگر اندیشه به او مسلط باشد، سعی می‌کند رودخانه را از نظر علمی- مثلا از لحاظ زمین شناسی- بررسی کند و بالاخره اگر شهودگرا باشد، رودخانه را رازی از طبیعت تلقی می‌کند که معنای عاطفی عمیقی در آن پنهان است.

1. برون گرای متفکر

برون گراهای متفکر،منطقی، واقع بین و متعصب هستند. آنها دقیقا مطابق با مقررات جامعه عمل می‌کنند. آنها احساسات و هیجان‌های خودشان را سرکوب می‌کنند و به همین خاطر ممکن است آدم‌های خشک و سردی به نظر برسند. آنها دانشمندان خوبی می‌شوند زیرا تمرکز آنها بر آگاه شدن از دنیای بیرونی و استفاده از قواعد منطقی برای توصیف کردن آن است. روان شناسان می‌گویند بیشتر انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها برون گرای متفکرند. ژنرال دوگل فرانسوی نمونه این جور تیپ‌های شخصیتی است.

3. برون گرای حسی

آدم‌های برون گرای حسی، هم لذت جو هستند و هم سازش پذیر؛ یعنی هم دوست دارند که از دنیا و مافیها لذت کسب کنند و هم آنقدر به تجربه‌های جدید اشتیاق دارند که با هر شرایطی می‌سازند.

2. برون گرای احساساتی

برون گراهای احساساتی، همان طور که از اسمشان برمی آید، عاطفی، حساس و معاشرتی هستند. معمولا زنان بیشتر در این تیپ شخصیتی قرار می‌گیرند تا مردان. برون گراهای احساسی با هیجان‌هایشان با دنیا ارتباط برقرار می‌کنند و نه با افکارشان. آنها بیش از حد به باورها و انتظارات دیگران حساسند. درعین حال آنها به راحتی با شما صمیمی می‌شوند و روی هم رفته آدم‌های معاشرتی و سرزنده ای هستند. می‌گویند مردم مالزی، فیلیپین و ترکیه برون گرای احساساتی هستند.

4. برون گرای شهودی

برون گرای شهودی همان طور که از اسمشان برمی آید، آدم‌های خلاقی هستند. آنها فرصت‌ها را به خوبی کشف می‌کنند؛ به همین خاطر در کسب و کار و البته در سیاست آدم‌های موفقی هستند. آنها براساس حس ششم تصمیم گیری می‌کنند؛ به همین خاطر ممکن است تصمیم گیری‌هایشان خیلی فوری به نظر برسد. می‌گویند آمریکایی‌ها بیشتر برون گرای شهودی هستند، نمونه اش هم توماس ادیسون.
 
 

درون گرایی؛ انواع و اقسام

درون گراها هم مثل برون گراها براساس همان چهار ابزار مواجهه شان با دنیا تقسیم بندی می‌شوند؛ یعنی یا حسی هستند یا احساسی یا شهودی یا متفکر. یک آدم درون گرا با مختصاتی که در صفحه قبل گفتیم را تصور کنید. حالا همین آدم را بگذارید کنار رودخانه و همه چیزهایی که در مقدمه بخش «برون گرایی، انواع و اقسام» گفتیم را در ذهنتان کپی پیست کنید.

1. درون گراهای متفکر

اسمش رویش است دیگر؛ درون گرای متفکر؛ کسی که دوست دارد یک گوشه بنشیند و نظریه از خودش تولید کند. آنها دوست دارند بیشتر خودشان را بشناسند تا دیگران. ضمنا چون که درون گرا هستند با دیگران خوب کنار نمی‌آیند و نمی‌توانند درست باورهایشان را به دیگران منتقل کنند و این افراد به جای احساسات بر فکر تاکید دارند و از قضاوت عملی ضعیف برخوردار هستند. دیگران می‌گویند آنها آدم‌های یکدنده، عزلت گزین، متکبر و بی ملاحظه ای هستند. روان شناس بین فرهنگی می‌گویند مردم آلمان، هند، فنلاند و دانمارک جزو نوع شخصیتی درون گرای متفکر هستند. نمونه آدم‌های درون گرای متفکر هم سقراط و کانت می‌باشند.

4. درون گرای شهودی

درون گراهای شهودی هم تماس کمی با واقعیت دارند. این افراد، ژرف اندیش، خیال پرداز، کناره گیر و بی اعتنا به مسائل عملی هستند. معلوم است که با این توصیف‌ها دیگران آنها را خوب درک نمی‌کنند. آنها عجیب و غریب و نامتعارف به نظر می‌رسند و در کنار آمدن با زندگی روزمره و برنامه ریزی برای آینده مشکل دارند. می‌گویند در روسیه درون گرای شهودی زیاد پیدا می‌شود.

2. درون گرای احساسی

درون گراهای احساسی تفکر منطقی ر سرکوب می‌کنند. این افراد هیجان عمیقی دارند ولی از ابراز علنی آن خودداری می‌کنند. آنها مرموز و دست نیافتنی به نظر می‌رسند و به ساکت بودن، متواضع بودن و بچگانه بودن گرایش دارند. آنها به احساسات و افکار دیگران اهمیت زیادی نمی‌دهند و منزوی، سرد و از خود مطمئن به نظر می‌رسند. مردم به این آدم‌ها می‌گویند «تودار». می‌گویند اعراب درون گرای احساسی هستند.

3. درون گرای حسی

درون گرای حسی، منفعل، آرام و جدا از دنیای روزمره به نظر می‌رسند؛ انگار ساکن جزیره ای هستند که دنیای روزمره هیچ ربطی به آنها ندارد. جالب اینجاست که این آدم‌ها خیلی خوشبین هستند و فکر می‌کنند آدم‌های دور و برشان همه کارهایشان خیرخواهانه است. جالب تر اینجاست که آنها از لحاظ زیبایی شناختی حساسند و خودشان را در قالب یک اثر هنری ابراز می‌کنند. می‌گویند ژاپنی‌ها و اتریشی‌ها، سوئدی‌ها، نروژی‌ها و سوئیسی‌ها درون گرای حسی هستند. موتزارت نمونه یک درون گرای حسی است.

 

دانستن درباره نوع شخصیت به چه درد می‌خورد؟

هرکسی را بهر کاری ساختند

شاید سوال کنید که «خب، گیرم که ما دانستیم که شخصیتمان از کدام نوع است، خب، که چی؟». در این صورت باید خدمتتان عرض شود که دانستن درباره برون گرایی و درون گرایی در چند زمینه خیلی مهم زندگی کابرد دارد. این چند مورد به تفکیک خدمتتان عرض می‌شود:
 
1- انتخاب رشته تحصیلی: شما که از حالا شروع کرده اید به خواندن کنکور سال بعد، خوب است یکی از عوامل انتخابتان را بگذارید همین نوع شخصیت. آدم‌های درون گرا با رشته‌هایی مثل ادبیات، بعضی از رشته‌های هنر و بعضی از رشته‌های آزمایشگاهی حال می‌کنند. یک آدم درون گرا هیچ وقت نمی‌تواند با درس‌های روزنامه نگاری یا علوم اجتماعی حال کند. برعکس، آدم‌های برون گرا با رشته‌های اکتیو بیشتر حال می‌کنند. مهندسی‌های پردردسر، روان شناسی، علوم اجتماعی، انواع رشته‌های پزشکی، مددکار اجتماعی و روزنامه نگار رشته‌هایی هستند که برون گراها خیلی با آنها حال می‌کنند.

2- انتخاب شغل: در مملکت ما که معمولا براساس رشته تحصیلی آدم‌ها سرکارشان نمی‌روند، برای همین انتخاب شغل را جدا گذاشتیم. شما ممکن است آدم درون گرایی باشید و بر سر یک کار برون گرایانه هم گذاشته شوید. اما چیزی که معلوم می‌کند که در شغلتان پیشرفت می‌کنید یا نه، جوربودن شغل با جنس شخصیتتان است. آدم‌های برون گرا با شغل‌هایی که بیشتر با مردم سر و کار دارد، حال می‌کنند. فروشندگی، کار در بازار، کار در مطبوعات، کارهای درمانی، کارهای فرهنگی و خلاصه هرچی شغل شلوغ وجود دارد، راست کار برون گراهاست. برعکس، درون گراها حتی اگر در رشته ای برون گرایانه هم تحصیل کرده باشند، سراغ شق‌های درون گرایانه اش می‌روند؛ مثلا کسی که معماری خوانده، بیشتر دوست دارد که کشیدن نقشه در خلوت را تجربه کند تا اداره یک شرکت شلوغ معماری را.

3- ازدواج: برون گراها با درون گراها نمی‌سازند و برعکس. لطفا چرت و پرت‌هایی مثل اینکه «همسر آینده من باید مکمل من باشد» را کنار بگذارید و دنبال مشابه خودتان بگردید. توی جلسه خواستگاری هم تست شماره قبل را ببرید بزنید، ببینید به هم می‌آیید یا نه!


منبع: همشهری جوان -شماره224
بازنشر اختصاصی سیمرغ

بر تو ارزانی که ...

تقدیم به همه ی مادران عزیز      

    

"مادر"

تاج از فرق فلک برداشتن

جاودان آن تاج برسر داشتن

در بهشت آرزو ره یافتن

هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز، در انواع نعمت ها و ناز،

شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح، ازبام جهان چون آفتاب،

روی گیتی را منور داشتن

ادامه ی مطلب...

 

ادامه نوشته

تا حالا زندگی کردی ؟؟

هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی ویلان را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم ...

ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانه‌ی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت. ویلان، اول ماه که حقوق می‌گرفت و جیبش پر می‌شد، شروع می‌کرد به حرف زدن ... 

روز اول ماه و هنگامی‌که که از بانک به اداره برمی‌گشت، به‌راحتی می‌شد برآمدگی جیب سمت چپش را تشخیص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود. 

ویلان از روزی که حقوق می‌گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته می‌کشید، نیمی از ماه سیگار برگ می‌کشید، نیمـی از مـاه مست بود و سرخوش... 

من یازده سال با ویلان هم‌کار بودم. بعدها شنیدم، او سی سال آزگار به همین نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل می‌شدم، ویلان روی سکوی جلوی دبیرخانه نشسته بود و سیگار برگ می‌کشید. به سراغش رفتم تا از او خداحافظی کنم. 

کنارش نشستم و بعد از کلی حرف مفت زدن، عاقبت پرسیدم که چرا سعی نمی کند زندگی‌اش را سر و سامان بدهد تا از این وضع نجات پیدا کند؟ 

هیچ وقت یادم نمی‌رود. همین که سوال را پرسیدم، به سمت من برگشت و با چهره‌ای متعجب، آن هم تعجبی طبیعی و اصیل پرسید: کدام وضع؟ 

بهت زده شدم. همین‌طور که به او زل زده بودم، بدون این‌که حرکتی کنم، ادامه دادم: 
همین زندگی نصف اشرافی، نصف گدایی!!! 
ویلان با شنیدن این جمله، همان‌طور که زل زده بود به من، ادامه داد: 
تا حالا سیگار برگ اصل کشیدی؟ 
گفتم: نه ! 
گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟ 
گفتم: نه ! 
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتی؟ 
گفتم: نه ! 
گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردی؟
گفتم نه
گفت: تا حالا همه پولتو برای عشقت هدیه خریدی تا سورپرایزش کنی؟
گفتم: نه !
گفت: اصلا عاشق بودی؟
گفتم: نه
گفت: تا حالا یه هفته مسکو موندی خوش بگذرونی؟ 
گفتم: نه ! 
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگی کردی؟ 
با درماندگی گفتم: آره، ...... نه، ..... نمی دونم !!! 

ویلان همین‌طور نگاهم می‌کرد. نگاهی تحقیرآمیز و سنگین .... 

حالا که خوب نگاهش می‌کردم، مردی جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ویلان جلویم ایستاده بود و تاکسی رسیده بود. ویلان سیگار برگی تعارفم کرد و بعد جمله‌ای را گفت. جمله‌ای را گفت که مسیر زندگی‌ام را به کلی عوض کرد. 

ویلان پرسید:
می‌دونی تا کی زنده‌ای؟ 
جواب دادم: نه ! 
ویلان گفت: پس سعی کن دست کم نصف ماه رو زندگی کنی
...
Every sixty seconds you spend angry, upset or mad, is a full minute of happiness you'll never get back. 
هر 60 ثانیه ای رو که با عصبانیت، ناراحتی و یا دیوانگی بگذرانی، از دست دادن یک دقیقه از خوشبختی است که دیگر به تو باز نمیگردد
 
****
Life is short, Break the rules, Forgive quickly, Kiss slowly, Love truly, Laugh uncontrollably, And never regret anything that made you smile..
زندگی کوتاه است، قواعد را بشکن، سریع فراموش کن، به آرامی ببوس، واقعاً عاشق باش، بدون محدودیت بخند، و هیچ چیزی که باعث خنده ات میگردد را رد نکن...