پائولو کوئيلو . . .



پائولو کوئيلو را نويسنده عوام يا نويسنده گوگليست مي خوانند چرا که وي طرفدار انتشار نسخه اينترنتي کتاب هايش است و در بين مردم عامه در سراسر جهان شهرت دارد.

وي زندگي و جواني سختي را پشت سر گذاشته و در حال حاضر کمتر کسي از اهالي کتاب و رمان هستند که نشناسندش. اگرچه منتقداني هم دارد که کتاب هايش را فاقد ارزش هنري ميدانند. اما بي شک جملات سحر انگيزش با وجود ترجمه هاي ناقص و غير حرفه اي بر مخاطب ايراني اثر کرده و طرفداران زيادي دارد و کتاب هايش جزو پرفروش ترين کتابهاي 20 سال اخير است.

آثار کوئيلو به اعتراف خودش، تحت تاثير شيوه ي زندگي پر فراز و نشيب او بوده است. در برخي از اين آثار، زندگي خود را بيان مي کند و در برخي ديگر، تاثيراتي را که از آن زندگي گرفته است.

جملات زير از کتاب "کيمياگر" پائولو کوئيلو انتخاب شده اند:

  

1. بزرگترين دروغ عالم: در مرحله اي از زندگي کنترل آنچه بر سرمان مي آيد از دستمان خارج مي شود و سرنوشت هدايت آن را بر عهده مي گيرد.

2. در مرحله اي از زندگي آدمها، هر چيزي روشن و امکان پذير است. آنها نه از خيالبافي و نه از آرزوي کارهايي که مي خواهند در زندگيشان رخ دهد، هراسي ندارند. اما با گذشت زمان، نيرويي مرموز آنها را متقاعد مي کند که دسترسي به افسانه شخصي شان غير ممکن است.

3. هرکس که باشي يا هر کاري که انجام دهي وقتي واقعاً از صميم قلب چيزي را بخواهي، آنگاه اين خواسته تو از روح جهان سرچشمه مي گيرد و تو مأمور انجام آن بر روي زمين مي شوي.

4. يکنواختي ايام براي آدمها باعث مي شود متوجه چيزهاي خوبي که هر روز با طلوع خورشيد در زندگيشان اتفاق مي افتد، نشوند.

5. خداوند براي هرکس در زندگي مسيري قرار داده است که بايد آن را طي کند. کافي است نشانه هايي را که خداوند بر سر راهت قرار داده، بخواني.

6. هرگز قبل از اينکه چيزي را بدست آوري، وعده آن را به کس ديگري نده.

. . . ... .


مابقی جملات در ادامه مطلب . . . 


ادامه نوشته

آهای خدای من .........آمده ام که سر نهم ..............




این روزها خیلی بیشتر از همیشه خستم......

هر دم خسته تر از بازدم قبلش
.....


روح و روحیه ای که کوفته تر از همیشه شد. اونقد کوبوندمش که دیگه حافظه اش از کار افتاده و یادش نمیاد چقد زیبایی رو به من ارزونی کرد و من از این همه زیبایی هیچی نفهمیدم چون توش غرق بودم
.........

یاد بچگیام بخیر......

یاد اون دوچرخه ی کورسی نارنجی که بابام بعد یه کتک جانانه برام خرید و اندازه 2 برابر پولش خرجش کرد


یاد اون عکس فوتبالیستا که باهاش سر کوچمون رنگ و لباس بازی میکردیمو یه روز خوشحال از کاسب شدن عکس دوستم و فردا هم ناراحت از اینکه همشو میباختم


یاد اون همه علاقه ی من به موسیقی اصیل ایرانی که منو تا خود خود خدا میبرد


یاد اون روزایی که حاضر بودم هرچی داشتم بدم تا بابام برام  کاست
  شجریان.افتخاری.ناظری و .... رو بخره و من برای نیم ساعتم که شده از درسم بزنمو صداشونو گوش بدم. یاد اون آوازایی که توی کوچه و محله میخوندم و همسایه ها صدامو ضبط میکردن و خبرش به مدیر مدرسه هم رسیده بود که جوادی هم میخونه........


یاد اون دوچرخه ای که سر میوه فروشی ازم دزدیدن و من براش کلی گریه زاری کردم
...........


یاد دوستای دبیرستانم بخیر. یاد اون مسیر مستقیم خونه تا مدرسه یاد اون همه سروسادگی.......


یاد مسجد محلمون بخیر که هر شب نمیدونستم چه نیرویی پاهامو تو مسیر اون خونه ی نورانی قرار میداد مسجد قمر بنی هاشم(ع)
................


یاد اون کلاس زبانی که میرفتم.یاد اون هلو هاواریوهای بچگانه با همکلاسیام
..............


یاد اون شعرایی که تو اوج غرور سوم ادبیاتی برای رفیقامو خونواده و بقال سر محلمون میخوندم و برای معلم زبان کلاس سومم شعرای دره پیت میگفتم و ازون مهمتر از هیچی خبر نداشتم
:

قسم به مفرد بودن فریدم/معلم زبان مثش ندیدم(معلممون آقای فرید اشرفیون بود هرجا هست خدا سلامتش نگهداره)
 یاد اون خونه ی کلنگی و درخت توت توی حیاطش که ازش میرفتم بالاو برای خاهرام توت میچیدم.حالا دیگه اثری ازون خونه و همه ی خاطرات خوشش نیست
 فکر میکردم دیگه ازین زندگی تکراری باید خلاص شم...........

گفتم میام دانشگاه باید یه زندگی جدیدی رو شروع کنم
...................


یه زندگی متفاوت و مدرن یونیورسیتی مآبانه
...............


به دور از اون همه ساده لوحی و زندگی متهجرانه
...............


غافل ازینکه با به دست آوردن موقعیت الانم از خیلی از  قشنگیها محروم میشم و حالا بیشتر حس میکنم کوته فکر شدم
...


دلم میخاد دیگه از هیچی خبر نداشته باشم و سرم تو لاک
  خودم باشه

خلاصه که دوستای من.همکلاسیای خوب من خیلی خستم چون از خودم و طبیعتم و خدای خودم خیلی دور شدم...........

وقتی خسته میشم باخودم میگم کی میشه جمعه بیاد و بلیت کاشان بگیرم و با دیدن دانشگاه حال و بالم عوض شه بازم غافل ازینکه اینا همش یه مسکنه که موقتی آرومم میکنه شایدم بهتره بگم حواسمو از حالم پرت میکنه
..........


دیگه از اون روح زلال کودکی خبری نیس ولی با این حال صداش از ته چاه ظلمانی تن بیرون میاد و با زبون بی زبونی میگه آهای بنده ی خدا
..............

                          
                    توی بیچاره        خدارو         میخای           .........

آهای خدای من
  دوباره اومدم توی دامن پر مهر و زیبایی تو آره دوباره آمدم

آمده ام که سر نهم عشق تو را  آخ عشق تورا .........................


آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم


ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم


آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان


تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
 

آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم


آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم


گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن


گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم


اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف می کند


پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم


گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود


تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم


آنکه ز تاب روی او نور صفا به دل کشد


و آنکه ز جوی حسن او آب سوی جگر برم


در هوس خیال او همچو خیال گشتهام


وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم


این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من


گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم

دانلود تصنیف بالا برغزل زیبای حضرت مولانا با صدای آسمانی استاد محمدرضا شجریان:

دانلود


پی نوشت: دوستان عزیزی که نوشته ی منو مطالعه کردید.قصد پراکنده گویی یا خودلوس کنی نداشتم بلکه حرف دلم و زبان حالمو نوشتم و ازطرفی برای اونایی که حسی شبیه حس من دارن یه تلنگری خورده باشن.در پناه حق

قیمت یه روز زندگی چقدره؟!

راستی هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یک روز زندگی چقدره ؟ 

تا به حال از خودتون پرسیدید قیمت یک روز بارونی چنده ؟

یه بعد از ظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟

حاضری برای بو کردن یه بنفشه ی وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟

پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

ولی اینم میدونی که هر چقدر دوست داشته باشی می تونی بوته هایی رو که کنار جاده دراومدن رو نگاه کنی بدون اینکه ازت پول بگیرن

چرا وقتی رعد و برق میاد میدوی و یه جایی قایم میشی؟ می ترسی برقش بگیرتت؟

نه اون فقط می خواد ابهتش رو نشونت بده آخه بعضی وقتا یادمون میره که چرا بارون میاد

فراموش نکن که همین بارون که کلافت میکنه که اه چه بی موقع شروع شد ای کاش چتر داشتم بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.

تا حالا شده از ابرا تشکر کنی و از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو برای ما رحمت میکنن؟ ماهیانه می گیرن یا قراردادی کار می کنن؟!

چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟

قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی. قیمت بلیطش هم دل تومنه.

ما آدما که قیمت همه چیزو با پول می سنجیم و همش ناشکری می کنیم تا حالا شده از خدا جونمون بپرسیم قیمت یه جفت دست و پای سالم چنده؟ یه چشم بی عیب که زیبایی هارو به ما تقدیم می کنه چقدر می ارزه؟

چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنیم؟

خنده داره نه؟!!

اون وقت ما موجودات خاکی اگه یکی از این دارایی هامون رو بگیرن به زمین و زمان بد وبیرا می گیمچی خیال کردی؟  پشت قبالمون که ننوشتن  اینا همه لطفه نعمته که ما اینا رو به حساب حق و حقوق خودمون میذاریم. میدونی  اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازمون بگیره ؟

آخدا رو میگم   همون اوستاکریمی که رحمتش رو به روی هیچ بنده ای نمی بنده

اینو بدون که اگه یه روزی فهمیدی

                                              قیمت یه روز بارونی چقدره؟

                                           قیمت یه روز تابش خورشید چنده؟

                                    ارزش مکالمه ی روزانمون با خدا چقدره؟

ارزش آدم بودن و عشق و محبت چقدره؟

                             ارزش تنفس رایگان چیه اون وقت می فهمی که چرا

                                           داری تو این دنیا زندگی می کنی

پس قدر خودتو و نعمت هایت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر تا هم دنیات قشنگ باشه هم آخرتت

ببینم چکار میکنی!!

روزهایی که زود گذشتند ...

 

می خواهم برگردم به روزهای کودکی . . .

آن زمان ها که . . . 

پدر تنها قهرمان بود . . .

عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد . . .

بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های خسته ی پـدر بــود . . .

بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر خودم بودند . . .

تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند . . .

تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود . . .

و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود !

Cognitive Behaviour Therapy

درمان رفتاری شناختی چیست؟

درمان رفتاری شناختی (CBT) بر پایه این تصور کلی که رفتارها و الگوهای فکری منفی متغیر تأثیر بسزائی بر عواطف شخصی دارد قرار گرفته است.  CBT، به تشخیص تحلیل و تغییر افکار و رفتارها کمک می‌کند، یعنی به تسکین احساس اضطراب و افسردگی کمک می‌کند.

چگونه درمان رفتاری شناختی از روشهای درمانی دیگر متمایز است؟

سالها تجربه و تحقیقات بالینی نشان داده‌اند که درمان رفتاری شناختی (CBT) روش درمانی بسیار مؤثری است. این روش بر مداخله‌های ساده ولی مؤثر، البته نه باب روز، و برروشهای اثبات نشده متکی است CBT ، بر مبنای روش علمی و قدرت عقل و ایمان شخص استوار است، اعمال، عواطف و افکار منفی آنها را کنترل کرده و تغییر می‌دهد. این روش معمولاً کوتاه مدت و همراه با اقدامی تنظیم شده است.


چگونه درمان رفتاری شناختی نتیجه بخش خواهد بود؟

تحقیقات علمی گسترده نشان داده‌اند که تغییر در روش رفتار و افکار شخص می‌تواند تأثیرات بنیادی بر حالات عاطفی شخصی داشته باشد ، CBT از اقدام تنظیم شده و خیلی دستوری استفاده کرده و به شخص می‌آموزد که الگوهای نابهنجار عمل و رفتاری را جستجو کرده، تشخیص داده و تحلیل کند. به محض اینکه این الگوهای بی‌فایده تشخیص داده شوند درمان کننده به بیماران می‌آموزد که چگونه با آن مقابله کرده و افکار و رفتارشان را بازسازی کنند. رفتار مبتنی بر منطق و تفکر متکی بر واقعیت می‌شود. حالتهای عاطفی منفی چون افسردگی و اضطراب بزودی تسکین می‌یابند.

چه کسی می‌تواند از طریق درمان رفتاری شناختی یاری شود؟

......

دوستان مابقی مطلب را در ادامه مطلب مطالعه بفرمایید ...

ادامه نوشته