تبیین فشار روانی و تأثیر باور های فردی بر آن
مدیریت فشار درمانی
باورهای
غیرمنطقی و ناسازگارانه از مهمترین عوامل فشارزا محسوب میشود به اعتقاد
الیس این باورها نقش میانجی و حد واسط بین رویدادهای زندگی و پیامدهای
روانشناختی ناشی از آنها را بر عهده دارد. به عنوان مثال از دست دادن شغل
یک رویداد فعال کننده است. یعنی فردی که شغلش را از دست داده از حالت آرامش
و بیاعتنایی خارج شده و برای مقابله با این تغییر فعال میشود. باورهایی
که در ذهن فرد وجود دارد نقش موثری در افزایش یا کاهش فشار روانی و همچنین
اقدامات فرد برای مقابله با عامل فشارزا ایفا میکند. باور به اینکه «هرگز
چنین شغلی را دوباره به دست نخواهم آورد» با پیامد احساس ناکامیشدید و
احتمالاً افسردگی ناشی از آن همراه خواهد شد. اما اگر باور فرد این باشد که
«با تلاش بیشتر احتمالاً شغل بهتری به دست میآورم» با پیامدهای
روانشناختی مساعدتری مواجه خواهد شد.

برخی از رایجترین باورهای غیرمنطقی عبارتند از:
• اجبار به جلب تایید همه مردم (باید به گونهای رفتار کنم که مورد تایید همه باشد)
• اجبار به کسب مهارت و شایستگی در سطح بالا (باید حداقل در یک زمینه مهارت فوقالعاده داشته باشم)
• توقع اینکه رویدادها مطابق میل فرد باشند(نمیتوانم مخالفت و ممانعت را تحمل کنم)
• توقع اینکه دیگران همیشه منصفانه رفتار کنند.
• باور به اینکه کنترلی بر عوامل ایجاد کننده فشار وجود ندارد.
• باور به اینکه اجتناب از مسئولیت بهتر از قبول آن است.
• باور به اینکه رفتارهای فعلی تحت تاثیر رویدادهای ناخوشایند گذشته است
در واقع یکی از مهمترین راههای تعدیل فشار روانی تغییر و اصلاح باورهای غیرمنطقی و ناسازگارانه است.
روشهای متنوعی برای مقابله با فشار روانی و تعدیل آن وجود دارد. به اعتقاد لازاروس و همکارانش شیوههای مقابله را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد.
• مقابله مسئله مدار: این نوع مقابله، روشهایی را در بر میگیرد که در جهت کاهش تقاضاهای موقعیت تنشزا و یا گسترش منابع برای درگیری با آن است.
• مقابله هیجان مدار: این نوع مقابله شیوههایی را در بر میگیرد که در جهت کنترل و یا نظم دادن به پاسخهای هیجانی به موقعیت تنشزا هستند.
منبع: گروه سلامت سیمرغ